ردپای دو دختر در جنایت عاشقانه
پسر عاشقپیشه که در رقابت عشقی پسر نوجوانی را با چاقو به قتل رسانده و متواری شده بود با تیزهوشی بازپرس جنایی کرج شناسایی و دستگیر شد.
رسیدگی به این پرونده از شامگاه ۱۷ خرداد امسال از زمانی شروع شد که در جریان یک درگیری خونین، پسر نوجوانی به نام داریوش در اثر اصابت چاقو به بیمارستان شهید مدنی کرج منتقل شد.
طولی نکشید که داریوش در اثر شدت و عمق جراحت جان باخت و با مرگ او بازپرس کشیک قتل در بیمارستان حضور یافت و در نخستین گام دستور داد جنازه پسر نوجوان به پزشکی قانونی منتقل شود.
نخستین سرنخ
تحقیقات اولیه نشان میداد که مقتول با دختر نوجوانی به نام بیتا ارتباط دوستی داشته است، بنابراین کارآگاهان برای یافتن سرنخی از قاتل او را احضار کردند و پس از تحقیقات گسترده دختر نوجوان مدعی شد، از مدتی قبل مقتول با پسر جوان دیگری که از دوستانمان بود، اختلاف داشت.
این نخستین سرنخی بود که میتوانست گره کور معمای این پرونده جنایی را باز کند.
حذف رقیب عشقی
در تحقیقات بعدی مشخص شد، حدس بازپرس پرونده درست بوده و از زمانی که بیتا هدف تحقیق قرار گرفت مشخص شد که قتل در یک رقابت عشقی رقم خورده است.
بازداشت قاتل
بنابراین با یک ترفند تیزهوشانه، قاتل از طریق دختر نوجوان (بیتا) از مخفیگاهش بیرون کشانده شد و در یک عملیات غافلگیرانه پسر جوان به نام عارف ۲۶ ساله دستگیر شد. با دستگیری عارف، کارآگاهان توانستند به راز این جنایت پی ببرند.
عارف در بازجوییها درباره انگیزه جنایتش گفت: مدتها بود دلباخته دختر ۱۶ سالهای به نام بهار شده بودم که دوستی به نام بیتا داشت و بعد از مدتی متوجه شدم بیتا به دنبال ارتباط با پسری به نام داریوش است و بهار را هم با خود همراه کرده و بهار نیز درگیر رابطه آنها شده بود و همیشه با هم بودند، این در حالی بود که من قصد ازدواج با بهار را داشتم و این موضوع برای من سخت بود که بدانم پسری او را فریب داده است.
می دانستم داریوش در خانه بیتا قرار دارد، به همین خاطر چاقویی برداشتم و جلوی خانه بیتا منتظر ماندم تا او از خانه خارج شود.
وقتی داریوش از خانه بیرون آمد با چاقو به او حمله کردم و پس از زخمی کردن وی پا به فرار گذاشتم و بعد از آن بیتا که از ماجرا مطلع شده بود به من گفت که او فقط زخمی شده و من نمیدانستم داریوش به کام مرگ فرو رفته است.
قصد داشتم هزینههای درمان داریوش را به دست بیتا برسانم و وقتی در محل قرار رفتم توسط پلیس دستگیر شدم.
عارف به جنایت خود اعتراف کرد و با این اعتراف به اتهام قتل عمد بازداشت شد و پس از صدور کیفرخواست به زندان منتقل شد و بزودی در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز محاکمه خواهد شد.
همان بهتر که پسران هرزه بمیرند
زنده بودن اینها برای جامعه سمه
چه بسا اگر زنده بمانند دختران زیادی رو به خاک سیاه بنشانند
گیرم دختری نادان بود آیا باید با سرنوشت او بازی کرد؟؟
دختران هرزه چی اونا باید زنده بمونن ودنیا روبه لجن بکشن؟
در رابطه دختر آسیب میبینه
دختر امکان ازدواج رو از دست میده
به پسر که آسیبی نمیرسه
این جمله رو خودتون گفتید
یادتون رفته؟؟؟؟
غالبا در هر جنایتی پای یک مونث هست
و ابلیس یک مرد بود
به درک کسی که دختر مردم فریب میده فقط برای هوس همون به جهنم بره امیدوارم خداوندم از چنین آدمهای نا پاکی نگذره
مرسی دقیقا همین طوره
چه بسا این پسرها روزی دختران خودمون رو بیچاره کنند
اگر پدرها برای پسراشون وقت بذارن و باهاشون تفریحات هیجان انگیزی مثل ماهیگیری صعود به قله و زندگی در طبیعت وحشی رو با تمام خطراتش تجربه کنند و توی این تجربه ها رفاقت رو هم تجربه کنند شاید اونوقت کمتر سراغ این مسائل بروند .
تو انگار تو ایران نیستی
با این اراجیف گفتند پسر با پدر بره ماهیگیری
حالت خوشه
من خانواده ای میشناسم که از کارهای پسرشون ذوق میزنن
مثلاً افتخار میکنن پسرشون با یه دختر دوست شده
اما همین خانواده اگه یکی چپ به دخترشون نگاه کنه خودشونو جر میدن
آخه خدا نشناسها ،،فکر کنید اون دختر ،،دختر خودتونه
این داستان عوض شده اصن این نیست موضوع
کلا ماجرا رو ی چیز دیگه تعریف کردین
این داستان کمی درسته و این که فقط اسامی اشتباهه
چن من عموی مقتول هستم یک سری اصلاحات نیاز داره این اخبار