خطر ویروس روباه ها
در این گزارش تاثیر افزایش چشمگیر حیوانات بیصاحب در پایتخت و دیگر شهرها و انتقال انواع بیماری به دیگر گونهها بررسی شده است.
«میآیم و مثل سگ تو را میکشم». این پیام ارسالشده برای یک کارشناس حیاتوحش است که درباره سگهای بلاصاحب و حذف آنها از عرصههای طبیعی در شبکههای اجتماعی مینویسد. البته نگارنده این پیام تنها نیست، زیر هرپستی که انتقادی به فقدان مدیریت سگهای بلاصاحب داشته باشد، بازار ناسزا داغ است.
حساسیت نسبت به سگها به گذاشتن پست خلاصه نمیشود، همین یکی، دوسال پیش بود که فیلمی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که یکزن با عصبانیت، سگی را از وانت مردی که مدعی بود صاحب آن است بیرون کشید و رهاسازی کرد و درنهایت دشنامی هم به مرد داد. تجمعهای مختلفی هم درباره حقوق سگها برگزار و تصاویر غذارسانی و سفره پهنکردن برای سگها که عادی شده است. بااینحال تبعات فقدان این مدیریت را نمیشود زیر فرش پنهان کرد. نمونهاش خبری که «رکنا» با عنوان «خطر بهداشتی در کمین» در روزهای اخیر منتشر کرده است.
در فیلم مرتبط با این خبر که در درون یکماشین در محوطه بهشتزهرا تهران گرفته شده، دو روباه بهشکل محوی دیده میشوند که موهای بدنشان ریخته است و رفتارشان عادی بهنظر نمیرسد.
بهگفته ایمان معماریان، دامپزشک حیاتوحش، روباهها ناقل «سارکوپتس» هستند که قابلیت انتقال به انسان نیز دارد: «در سالهای گذشته متاسفانه بهدلیل افزایش جمعیت سگهای بلاصاحب در اطراف شهرها میزان درگیری انسانها در شهرهای مختلف کشور به این بیماری افزایش یافته است. این بیماری ازطریق سگ، شغال، روباه و گرگ میتواند به انسان و دام منتقل شود و عوارض بسیار زیاد پوستی با خود بهدنبال دارد که تنها ازطریق تماس پوستی منتقل میشود.»
البته مشاهده روباههای مریض یا بهظاهر سالم تنها به بهشتزهرا محدود نمیشود، در محلههایی مانند زعفرانیه روباهها تا نزدیکی ولیعصر پایین آمده و بهمحض نزدیکشدن ماشینها خودشان را در ساختمانهای متروک آنجا پنهان میکنند. البته بیشتر از روباه در این محله، بالای ولنجک، درکه و… سگ بهچشم میآید، سگهایی که بهگفته اهالی کاری بهکار ساکنان ندارند، اما تعدادشان بهشدت افزایش یافته است.
حالا محمد کرمی، رئیس ادارهکل محیطزیست تهران، مدیریت نکردن موضوع سگهایولگرد را دراینباره موثر میداند. او دراینباره میگوید که شهرداری باید مدیریت سگها را بهعهده گیرد.
به گفته او در غیاب مدیریت سگهای بلاصاحب، با انتقال بیماری به حیاتوحش در زیستگاههای مختلف نظیر ورجین، سرخهحصار و… مواجهیم: «در کالبدشکافیهای انجامشده روی علفخواران توسط دامپزشک ادارهکل بارها به مواردی برخورد کردهایم که در بدنشان انگلهای رودهای و گوارشی داشتند که از سگها منتقل و باعث ضعیفشدن بدنشان شده و درنهایت با یکبیماری ثانویه بهراحتی از بین رفتند و تلف شدند.» او از جلسات متعددی با مدیران شهرداری صحبت میکند که با موضوع سگها و مدیریت جمعیتشان برگزار شده است.
غذادهی از سر مهربانی، اما خطرناک
اگر سگها سلامتند و در عوض برخی روباهها مریض، چطور سگها مقصر اصلی قلمداد میشوند؟ آیا واقعا سگهای بلاصاحب برای ما مسئلهاند؟ مگر چندنفر در سال دچار گزش میشوند یا فوت میکنند و چه تعدادی از حیاتوحش درگیر این گونهاند که بخواهیم درباره ضرورت مدیریت آنها صحبت کنیم؟ و چرا روباهها و سایر گونههای حیاتوحش به این اندازه به زیستگاههای انسانی نزدیک شدهاند؟
فربد هومن، دامپزشک حیاتوحش یکی از عوامل مهم در بیماری «سارکوپتس» را سگهای بلاصاحب میداند. او به هممیهن میگوید: «این بیماری که در پزشکی بهنام «گال» یا «جرب» هم شناخته میشود قابل انتقال به انسان است و برای کسانی که سیستم ایمنی ضعیف دارند، خطرناک است.» او دلیل نزدیکی این روباهها یا سگهای بلاصاحب به زیستگاههای انسانی را مدیریت نامناسب پسماند میداند: «بسیاری از گونههای حیاتوحش ازجمله روباهها بهدلیل مدیریتنکردن پسماند به این زیستگاهها نزدیک میشوند، سگها هم در این مناطق حضور دارند که همین تداخل باعث بیماری و انتقال آن به روباهها میشود.»
علاوه بر انتقال بیماری به انسان ازطریق آلودهکردن سایر گونهها، سگهای بلاصاحب امان حیاتوحش را هم بریدهاند. در استان فارس و پارک ملی بمو آنها به آهوها حمله و باعث تلف شدنشان میشوند. البته در سالهای اخیر برنامههای آموزشی برای آگاهکردن مردم نسبت به عدمغذارسانی به سگهای بلاصاحب انجام شده است بااینحال همچنان بهگفته هومن بسیاری از سر ناآگاهی یا مهربانی تلاش میکنند غذادهی را انجام دهند. درحالیکه اینکار آسیب بیشتری به سگهایی میزند که هیچ روند درمانی و نگهداریای برای آنها ندارند و قاتل حیاتوحش میشوند یا ناقل بیماری به آنها.
گرگاسها، اجتماعی، اما خطرناک
علیرضا محمدی، عضو هیئتعلمی دانشگاه جیرفت از رساله دکتری خود با موضوع «بررسی تقابل بین گرگ و جوامع محلی در استان همدان مدیریت مشارکتی برای کاهش تعارضات» دفاع کرده است. او عادتها و رفتارهای نادرست انسانی را زمینهای برای نزدیکی حیاتوحش به شهرها و روستاها میداند که نمونهاش را هم در جریان پایاننامهاش در همدان دیده، هم بعدتر در اردبیل، زنجان و… آن را مشاهده کرده است.
به گفته محمدی، کمبود غذا و زیستگاهها موجب میشود این گونهها را در شهرها هم ببینیم. البته درباره سگها وضعیت فرق میکند؛ آنها نسبت به گونههای حیاتوحش جمعیت بسیار بالاتری دارند و از آنجا که جزو گونههای اهلیاند مشاهدهشان ابتدا حساسیتی در جیرفت، شهری که محمدی در آنجا ساکن است، ایجاد نمیکرد تا اینکه این اواخر برخی شهروندان از تعداد بالای آنها گلهمندی خود را به مقامات شهری اعلام کردند.
«در جیرفت ما حمله سگها را زیاد داریم و آنها را در دستههای ۱۵ تا ۲۰ تایی میبینیم. مردم هم شاکیاند.» البته این شاکیبودن تنها بخشی از شهروندان را دربرمیگیرد. گروهی هم هستند که به کار غذارسانی به سگها مشغولند: «برخی از روی دلسوزی و نداشتن آگاهی به سگها درونشهر یا در حاشیهشهر غذا میدهند.» آیا تنها غذارسانی موجب افزایش جمعیت سگها شده است؟ محمدی معتقد است در کنار غذارسانی، چوپانها هم با نگهداشتن سگهای زیاد برای یکگلهکوچک که در مواردی به ششسگ برای یکگله ۵۰ رأسی گوسفند میرسد یا با رهاسازی سگهایی که کاراییای برایشان ندارند، در این فرآیند افزایشجمعیت سگهایبلاصاحب دخیل هستند.
محمدی مطالعات زیادی روی گرگها در ایران انجام داده و در این سالها مشاهده کرده است که جمعیت گونه گرگاس هم رو به افزایش است. «گرگاس، زاده جفتگیری سگ و گرگ است که چندسالیاست درباره آن زیاد میشنویم. البته برای تشخیص اینکه یکگونه، گرگ است یا گرگاس باید کار ژنتیکی شود بااینحال در مواردی یکگلهگرگ دیدهام که دو یا سهفرد آنها مشکوک به گرگاس بودند.» جمعیت بالای سگها و جفتگیری آنها با گرگ ها، خلوص ژنتیکی گرگ در ایران را تحتالشعاع خود قرار داده است. بااینحال گرگاسها تنها بهلحاظ خلوص ژن گرگ مشکلزا نیستند.
«این گونه، رفتار سگ و گرگ را همزمان دارد. سگها موجوداتی اجتماعیاند، بنابراین گرگاسها با این مولفه بهراحتی به انسان نزدیک میشوند و با توجه بهاینکه ژن گرگ را دارند، وحشی هستند؛ بنابراین وقتی این دوصفت کنار هم قرار میگیرند باعث حمله به انسان میشوند. متاسفانه در استانهای مختلف گزارشهای متعددی از حمله گرگاس به انسان داریم و در آینده نیز این خطر، افزایش خواهد یافت؛ اگر امروز به آن فکر نکنیم.»
بزرگنمایی یا بحران
آیا آنچه این اساتید دانشگاه، دامپزشکان یا مسئولان محیطزیست درباره تبعات افزایش جمعیت سگهای بلاصاحب میگویند، بزرگنمایی نیست؟ مهدی نبییان که جمله اول این گزارش خطاب به او یکی، دو سال پیش ازسوی یککاربر شبکههایاجتماعی گفته شد، به این پرسش پاسخ منفی میدهد. او در این سالها پژوهشهای زیادی دراینباره انجام داده و در پروژه حفاظت از میشمرغ که در آذربایجان غربی و در زیستگاههای این گونه در شهرستان بوکان انجام میدهد، بارها با چالش از بین رفتن جوجهها و تخم این گونه توسط سگها مواجه شده است.
او مدیریت نامناسب پسماند را دلیلی برای نزدیکشدن گونههای حیاتوحش یا سگهای بلاصاحب در فضای شهری میداند: «در کشورهای دیگر معمولا پسماندهایتر یا خشک در فضای دربسته نگهداری میشوند که امکان دسترسی به آنها وجود ندارد، اما در ایران ما با وضعیت متفاوتی مواجهیم. همین موضوع سببشده انواع حیوانات به محل سطلهای زباله نزدیک شوند.»
«در پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، بیش از ۷۰ مقاله پزشکی، دامپزشکی و مقاله کشاورزی و منابعطبیعی با موضوع سگهای ولگرد ثبت شده است. مرور دایرهالمعارف تخصصی سیویلیکا نیز نشان میدهد حدود ۱۰۰ مقاله پزشکی و دامپزشکی با این موضوع در این بانک داده وجود دارد. بیشتر این مقالات به آلودگی سگهای بلاصاحب به عوامل بیماریزا بهعنوان مخزنی احتمالی برای آلودگی انسان تاکید دارند.»
او بخش دیگری از تبعات حضور سگهای بلاصاحب را به تاثیر آنها در طبیعت، شکار مستقیم انواع گونههای حیاتوحش اعم از گوشتخواران و گیاهخواران توسط آنها میداند.
«مطالعاتی که در یکدههاخیر انجامشده نشان میدهد ۳۵ درصد از تلفات آهوها در منطقه حفاظتشده کالمند-بهادران در اثر حمله سگهای ولگرد اتفاق افتاده است. همچنین براساس پژوهش انجامشده توسط محمدصادق فرهادینیا، پژوهشگر دانشگاه آکسفورد بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۶ حداقل ۲۱ یوزپلنگ توسط سگهای گلهداران کشته شدهاند.
مقاله دیگری که توسط دانیال نیری و همکارانی از کشورهای هند و آمریکا در ژورنال علمی اوریکس دانشگاه کمبریج منتشرشده، به بررسی حملات مستند انجامشده توسط سگهای بلاصاحب بر پستانداران بومی ایران پرداخته شده است. در این مطالعه ۱۶۰ ثبت مستند ازطریق شبکههای مجازی و مقالات منتشر و ثبت حمله سگهای ولگرد به حداقل ۱۷ گونه پستاندار در ایران گزارش شده است.»
افزایش ۱۰ برابر گزیدگی در ایران
سگها باعث انتقال بیماری به سایر سگسانان مانند روباهها و… یا مرگ آنها میشوند و ممکن است باعث بیماری گال در انسان هم شوند، بااینحال این بیماری برای کسانی که سیستم ایمنی قوی داشته باشند خطرناک نیست؛ بنابراین چرا باید به کسانی که میخواهند غذارسانی انجام دهند، خرده بگیریم؟ بهگفته نبییان: «بنا بر مستندات اداره بیماریهای مشترک انسان و حیوان وزارت بهداشت ایران، روند سالانه حیوانگزیدگی در کشور بهشکل فزایندهای رو به افزایش است بهطوریکه در ۱۰۰هزار نفر جمعیت، این میزان از ۳۵ مورد در سال ۱۳۶۶ به ۳۰۶ مورد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. از کل تعداد حیوانگزیدگی منجر به تزریق واکسن ضدهاری در کشور بهطور میانگین ۸۰ درصد گزیدگیها توسط سگها، ۱۵ درصد توسط گربهها و ۵ درصد باقیمانده توسط روباه، شغال، گرگ، الاغ و سایر حیوانات اهلی و وحشی اتفاق میافتد.»
البته به گفته او: «از کل میزان سگگزیدگیهای ثبتشده نیز بیش از ۸۵ درصد گزیدگیها توسط سگهای صاحبدار و گله و کمتر از ۱۵ درصد توسط سگهایبلاصاحب صورت میگیرد.» این آمار گرچه نشان میدهد سهم سگهایبلاصاحب از گزش کمتر از سگهایگله است، اما در کنار آن این کارشناس حیاتوحش به آمار دیگری اشاره میکند: «دادههای مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت کشور نشان میدهد که بیش از ۸۰ درصد از موارد فوت ناشی از هاری بهواسطه گزش سگهای بلاصاحب اتفاق میافتد. این درحالیاست که تنها ۱۲ درصد از کل حیوانگزیدگی در کشور توسط این گروه از سگها انجام میشود.»
در سال ۱۴۰۰ به گفته نبییان ۱۶ نفر براثر بیماری هاری فوت کردند که بالاترین میزان مرگومیر هاری در کشور طی ۳۰ سال گذشته بوده است. «کشور ایران از نظر تعداد مرگومیر هاری ناشی از سگگزیدگی بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۰ با ۳۷ مورد مرگ در رتبه سوم جهان قرار دارد.»
بهعبارتی در سال ۱۴۰۰ در کشور روزانه ۷۱۳ حیوانگزیدگی منجر به تزریق واکسن ضدهاری ثبت شده که از این میزان ۴۸۵ گزش توسط سگهایصاحبدار و سگهای گله و ۸۵ گزش نیز توسط سگهای بلاصاحب بوده است. همچنین بنا بر دادههای مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت در سال ۹۷، تعداد ۶۳۴۳ حیوانگزیدگی در استان تهران ثبت شده است. بهعبارتی به طور متوسط، روزانه ۱۷ حیوان گزیدگی (۶/۱۳ سگگزیدگی) در تهران اتفاق میافتد.»
دلیل اینکه با وجود این تعداد گزش تعداد فوتیها محدود است بهواسطه واکسنهای هاری است: «آمارهای موجود از تزریق واکسن ضدهاری نشان میدهند، سالانه تا ۷۰۰هزار دوز واکسن ضدهاری انسانی مورد نیاز کشور است که تماما از خارج کشور تامین میشود و بهطور میانگین هر دوره درمان برای هر فرد حدود ۲۵۰ یورو برای جلوگیری از ابتلا به هاری در کشور هزینه میشود که این خدمات در ایران بهصورت رایگان ارائه میشود و بار مالی آن به سیستم بهداشتی کشور سالانه ۶۵ میلیون دلار است.»
علاوه بر اینکه سگهای بلاصاحب در طبیعت و حوالی زیستگاههای انسانی افزایش پیدا کردهاند، در پناهگاهها نیز شرایط بههمینترتیب است. به گفته نبییان: «آنالیز پیمانکاری فعالیتهای کلینیکی نقاهتگاه سگهای بدونصاحب مرکز آرادکوه نشان میدهد تعداد سگهایبلاصاحب این مرکز که روزانه تغذیه میشوند با رشدی حدود ۱۰ برابری مواجه بوده و از ۲۰۰ تا ۴۰۰ قلاده در سالهای ۹۷ تا ۹۹ به ۱۸۰۰ تا ۲۰۰۰ قلاده در سال ۱۴۰۰ رسیده است.
به این ترتیب شهرداری تهران که تا سال ۹۹ سالانه ۱۰۰ هزار کیلوگرم غذا برای تغذیه روزانه سگهای مرکز هزینه میکرده است، با افزایش ظرفیت مرکز در سال ۱۴۰۰ اقدام به تامین ۷۲۰ هزار کیلوگرم غذا برای سگهای مرکز آرادکوه کرده است. این رخداد باعث شده هزینه تغذیه سگهای ولگرد تنها در مرکز آرادکوه از ۲۵۰ میلیون تومان در سال به ۲ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان در سال افزایش یابد که فاقد هرگونه توجیه فنی و علمی و برخلاف دستورالعمل است.
این درحالیاست که بودجه سالانه تیمار حیاتوحش درخطرانقراض در سراسر کشور در سال ۱۴۰۱ توسط سازمان حفاظت محیطزیست تنها یکمیلیاد و ۸۰۰ میلیون تومان تعیین شده است.» این درحالیاست که همین معدود یوزها و گونههای دیگر باقیمانده نیز با همین بودجه اندک در معرض خطر تلفشدن توسط سگها قرار دارند.
مرگ بر اثر دیستمپر
شهاب چراغی جزو اولین کسانی است که در زیستگاه یوز مشغول به فعالیت شد، او سالهاست در موسسات گردشگری نظیر «طبیعت» درس پستانداران را به شرکتکنندگان در این دورهها آموزش میدهد و دغدغهمند وضعیت گونههای حیاتوحش ازجمله گوشتخواران است.
بهگفتهاو موارد متعددی از کشتهشدن گوشتخواران مانند گربه شنی، گربه جنگلی، سمور، روباه شنی، خرس و… توسط سگهای گله یا سگهایی که بهصورت گروهی و بدونصاحب زندگی میکنند گزارش شده است. «اگر در نظر بگیریم که دو یوزپلنگ ما که در اسارت هستند توسط سگها از طبیعت جدا شدند و در کنار آن مواردی از کشتهشدن یوز توسط سگها را هم داریم، به بحرانیبودن شرایط با توجه به جمعیت بسیار شکننده یوز پی میبریم.»
شهرداری باید مدیریت سگها را بهعهده گیرد.شهرداری نه اما جاهایی هست که مدیریتشون می کنند .