مأمور ساواک آزاد شد
مأمور ساواک دوره پهلوی که با قتل پسرخوانده و عروسش جنجال زیادی به پا کرده بود پس از جلب رضایت اولیای دم از زندان آزاد شد.

صبح چهارشنبه ۱۱ مردادماه ۹۶ دو سر بریده نیمهسوخته در زمینهای خاکی کنار پل روگذر شیخ بهایی در نزدیکی ساختمانهای آ. اس. پ در شمال تهران کشف شد.
سرهای بریده را راننده اتوبوس شرکت واحد کشف کرد و تلفنی به مأموران پلیس خبر داد.
راننده اتوبوس که وحشت در صدایش موج میزد به مأموران گفت: «لحظاتی قبل در زمین خاکی متوجه آتشی کوچک شدم که دو سر انسان در داخل آتش در حال سوختن بود.
ابتدا فکر کردم دو سر، ماکت هستند، اما وقتی به آتش که در حال خاموش شدن بود نزدیک شدم، دیدم دو سر واقعی هستند، چون هنوز آثار خون در آنها دیده میشد. با دیدن این صحنه شوکه شدم و بلافاصله با اداره پلیس تماس گرفتم.»
شلیک گلوله
با اعلام این خبر به سرعت بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۲۵ یوسفآباد در محل حاضر شدند.
مأموران پلیس در محل حادثه با دو سر نیمهسوخته زن و مردی روبهرو شدند که بررسیها نشان داد آنها ابتدا با شلیک گلوله در محل دیگری به قتل رسیدهاند و سپس قاتل سرهای آنها را بریده و به این مکان منتقل کرده و برای اینکه شناسایی نشوند سرهای بریده را آتش زده است.
مأموران پلیس در بررسی دوربینهای مداربسته متوجه شدند عامل قتل مرد سالخوردهای است که بامداد روز حادثه از خودروی لندرور دو کابین قدیمی پایین میآید و سرها را در زمین خاکی رها میکند و پس از آتش زدن آنها با خودرویش از محل دور میشود.
دوربینها هیچ اثری از شماره پلاک خودروی شاسیبلند قدیمی ثبت نکرده بودند و همین موضوع مأموران را برای شناسایی قاتل با مشکل روبهرو کرد. در ادامه تحقیقات مأموران نیمتنه زن جوانی را در محل دپوی زبالههای کهریزک کشف کردند که پس از آزمایش دیانای مشخص شد نیمتنه کشف شده متعلق به همان سر زن جوان است.
مأمور ساواک
مأموران پلیس تحقیقات خود را روی تنها سرنخ این حادثه، یعنی لندرور مشکی قدیمی متمرکز کردند تا اینکه پس از چند روز به ردپای یکی از مأموران ساواک رژیم پهلوی به نام شهروز رسیدند که بررسیها حکایت از آن داشت وی خودروی لندرور مشکی دارد و در همان نزدیکی محل کشف سرها زندگی میکند.
مأموران پلیس در تحقیقات میدانی دریافتند پیرمرد ۷۵ ساله همراه همسر و فرزندخوانده و عروسش در خیابان امیرآباد شمالی زندگی میکند و به گفته همسایهها مدتی است پسرخوانده و عروسش ناپدید شدهاند، اما وی اعلام مفقودی نکرده است.
با به دست آمدن این اطلاعات، کارآگاهان جنایی به خانه ویلایی شهروز رفتند و در پارکینگ خانه با لندرور مشکی مشابه همان خودرویی روبهرو شدند که دوربینهای مداربسته روز حادثه در محل کشف سرهای بریده ثبت کرده بودند. بدین ترتیب شهروز به عنوان مظنون بازداشت و به اداره پلیس منتقل شد.
اعتراف
وی در بازجوییهای ابتدایی جرم خود را انکار کرد و مدعی شد پسرخوانده و عروسش ۱۰ روز قبل از خانه او بیرون رفتهاند و دیگر از آنها خبری ندارد.
متهم وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شد ناچار به قتل دلخراش فرزندخوانده و عروسش به نامهای بهرام ۳۸ ساله و نسرین ۳۵ ساله اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: «من سرهنگ ساواک و از نیروهای برونمرزی مستقر در لندن و رئیس سابق کارخانه کشتیسازی خلیج فارس بودم و چهار مدرک تحصیلی لیسانس در رشتههای مدیریت، علوم بانکداری، حسابداری و بایگانی دارم.
در دوران نوجوانی ازدواج کردم، اما هیچگاه فرزنددار نشدم تا اینکه ۳۸ سال قبل فرزند باجناقم را به عنوان فرزندخوانده قبول کردم.
باجناقم مخفیانه و به دور از چشم همسر اولش ازدواج دوم کرده بود و پس از آن خواهرزنم از شوهرش جدا شد و وقتی هم پسرش به دنیا آمد برای زندگی به خانه ما آمد، اما خیلی زود فوت کرد و بهرام فرزند ما شد.
من به او خیلی محبت کردم، اما قدردان نبود و به من احترام نمیگذاشت. وقتی بزرگ شد معتاد به موادمخدر شد و پس از مدتی هم با نسرین آشنا شد و او را عقد کرد.
نسرین هم معتاد بود و همراه فرزندخوانده من مواد مصرف میکرد. نسرین هم میگفت از خانه بیرونش کردهاند و جایی برای زندگی ندارد. اعتیاد آنها روز به روز بیشتر و از سوی دیگر آزار و اذیتشان هم بیشتر میشد.
بهرام برای هزینه اعتیادش لوازم خانه را میفروخت و هر زمانی مخالفت میکردیم من و همسرم را کتک میزد.
از طرفی عروسم نیز پررو شده بود و مثل بهرام من و همسرم را اذیت میکرد و رفتارش با ما بد بود. چند باری بهرام ما را کتک زد و من هم به کلانتری رفتم و از او شکایت کردم و حتی طول درمان هم از پزشکی قانونی گرفتم، اما دلم نیامد او را به زندان بیندازم.
از رفتارهای پسر و عروسم خسته شده بودم که در نهایت تصمیم گرفتم آنها را به قتل برسانم.»
شب حادثه
وی درباره شب حادثه گفت: «آن شب اسلحهام را برداشتم و به سراغ بهرام رفتم.
وقتی در را باز کرد و اسلحه را در دستم دید، خیلی ترسید و رنگش مانند گچ سفید شد، من هم در همان لحظه تیری به سمت او شلیک کردم.
تیر به زیر چشمش برخورد کرد و صدای شلیک باعث شد همسرش که در اتاق دیگری بود بیرون بیاید. سپس او را هم هدف قرار دادم و با شلیک تیر نسرین را هم به قتل رساندم.
پسرخواندهام هنوز زنده بود که تیر خلاص را زدم. بدین ترتیب هر دوی آنها به قتل رسیدند. پس از حادثه برای اینکه جسدها را از خانه به بیرون منتقل کنم آنها را با اره برقی قطعهقطعه کردم و در چند نایلون زباله قرار دادم و هر نایلون را در سطل زبالهای انداختم و در آخر سرهای آنها را هم در زمین خاکی رها کردم و آتش زدم.»
حکم قصاص
مأموران پلیس در ادامه اولیای دم بهرام و نسرین را شناسایی و آنها را برای طرح شکایت به دادسرای امور جنایی احضار کردند.
اولیای دم دو مقتول در دادسرا برای مرد ساواکی درخواست قصاص دادند و متهم نیز پس از صدور کیفرخواست در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به جرم دو قتل عمد به دو بار قصاص محکوم شد.
پرداخت دیه
در حالی که متهم در زندان به سر میبرد، اولیای دم دو مقتول به دادسرای امور جنایی رفتند و به دادیار شعبه دوم اجرای احکام دادسرا اعلام کردند متهم را به شرط پرداخت دیه میبخشند. با اعلام بخشش اولیای دم دو مقتول، متهم دیه آنها را پرداخت کرد. بنابراین متهم پس از گرفتن رضایت به خاطر کهولت سن چند روز قبل از زندان آزاد شد.
از یک مامور امنیتی (مامور ساواک)بعید است که رد پایی از خود بجا بگذارد
چه ربطی به ساواک و نظام قبل داره
بعد از فروپاشی دیوار برلین
مگر همه پلیسها و مامورین آلمان شرقی رو گرفت ناعدام کردن !!!؟
چرا هنور انسانیت و شرف و آدمیت درون برخی زنده نشده
خجالت بکشین
فقط بلدین مدام برچسب بزنین
40 ساله دارین برچسب میزنین چی شد
ا
جامعه رو دو قطبی یا چند قطبی کردین رفت
حق این قاتل عمدی که توسط پسر خوانده و عروسش بسیار اذیت شده واقعاً اجرای قصاص نفس نبود!
Che ghanonhaye tarsnaak va shegefti daariim😐😐😐
خیلی از دوره حکومت قبلی اموال پس گرفتند هنوز به
مستضعف چیزی نرسیده میلیونها تو خونه های خرابه اندو یا مستاجرند حدود ۶۰ میلیون .لطفا تعریف کن انقلاب چیه و چه شرایطی داره