کشف جسد زن گمشده بعد از 6 روز جستوجو
جسد زنی که در یکی روستاهای استان اصفهان مفقود شده بود، پیدا شد.
این زن 74 ساله که فاطمه کنگرانی نام داشت در روستای برزرود شهرستان نطنز واقع در استان اصفهان زندگی میکرد. او صبح روز شنبه 14 مردادماه امسال از خانه بیرون رفت اما دیگر برنگشت.
همسر و فرزندانش همه جا را برای یافتن او جستوجو کردند اما جستوجوها بیفایده بود و آنها به ناچار از هلال احمر برای پیدا کردن مادر خانواده کمک خواستند.
از آن روز بود که علاوه بر تیم های امدادی و جستوجوگر، اهالی روستا نیز برای یافتن این زن بسیج شدند.
خانواده او حتی در شبکههای اجتماعی نیز از همه برای یافتن او کمک خواستند و عکسهای وی دست به دست میچرخید اما هیچ کدام از این تلاشها نتوانست به یافتن زن گمشده کمک کند.
با گذشت 6 روز از این حادثه عملیات جستوجو همچنان ادامه داشت تا اینکه یکی از اهالی روستا پیکر بیجان این زن را در حوالی روستای مجاور پیدا کرد.
سید نورمحمد موسوی، رئیس جمعیت هلال احمر نطنز در این باره گفت: بعد از گزارش مفقود شدن این زن در روستای برزرود بلافاصله دو تیم عملیاتی به محل حادثه اعزام و جستوجو با همکاری بسیج و عوامل مردمی ادامه داشت.
حتی در این بین خبرهایی رسید که نشان میداد این زن در شهرستان همجوار دیده شده است و به همین دلیل از پلیس آگاهی کمک گرفته شد؛ اما در ادامه مشخص شد که این خبر صحت ندارد و جستوجوها در همان منطقه از سرگرفته شد تا اینکه عصر پنجشنبه یکی از روستاییان پیکر زن مفقود شده را در باغی در روستای مجاور پیدا کرد.
در همین حال علیرضا میرزاباقری، یکی از فرزندان متوفی درباره حادثهای که برای مادرش اتفاق افتاده میگوید: مادرم 74 سال داشت و با پدرم در روستا زندگی میکرد. او از 5 سال قبل، زمانی که یکی از برادرانم سکته کرد و فوت شد، ضربه روحی شدیدی را متحمل شد و بعد از آن بود که به آلزایمر هم مبتلا شد.
برادرم 50 ساله بود و مادرم به او علاقه زیادی داشت. او مغازه دار بود که یک روز در مغازه اش سکته کرد و فوت شد و از آن به بعد مادرم دیگر مثل سابق نشد و مدام بیقراری میکرد. او در ادامه میگوید: صبح شنبه هفته گذشته پدر و مادرم برای نمازخواندن بیدار شده بودند که بعد از آن ساعت 6:10 دقیقه مادرم بدون اینکه حرفی بزند به تنهایی از خانه خارج شد.
آن روز وقتی مادرم دیگر به خانه برنگشت اهالی روستا همه جا را جستوجو کردند اما نتوانستند او را پیدا کنند و از هلال احمر کمک گرفتیم. در این چند روز تیم های مختلفی از هلال احمر برای پیدا کردن مادرم تلاش کردند.
آنها از تیم های آنست و سگهای زندهیاب استفاده کردند. چند روز بعد حتی تعدادی پهباد هم به منطقه آوردند و جستوجوها ادامه پیدا کرد اما نتوانستند هیچ ردی از مادرم پیدا کنند. در این مدت دلشوره ما را رها نمیکرد. مادرم آلزایمر و فراموشی داشت.
فشار خونش بالا بود و از طرفی به تازگی زانوهایش را هم عمل کرده بود و نمیتوانست به خوبی راه برود و همین برایمان عجیب بود که او چطور توانسته از خانه دور شود.
وضعیت مادرم به گونهای بود که اگر روی زمین مینشست، نمیتوانست بلند شود و همه این مشکلات ما را در خصوص وضعیت او نگران کرده بود.
خدا رحمتش کنه مادر بزرگترین نعمت که قابل مقایسه با هیچی نیست عزیزان قدر مادرتونا بدونیدبه عنوان یه برادر کوچیکت ن هرچی گفت گوش کنید که بدا پشیمون نشید تا هستن قدر بدونید