تجاوز مرد متاهل به دختر جوان و اقدام به قتل او
دختر جوان که رؤیای گویندگی در سر داشت به دام خواستگار متجاوز افتاد.
دختر جوان گفت: در یکی از کلاسهای گویندگی با جوان ۳۰سالهای به نام ناصر آشنا شدم. ناصر مدعی بود که آشنایان زیادی در این حرفه دارد که میتواند مرا به آنها معرفی کند تا به رویایم برسم.
ناصر آخرین بار با من تماس گرفت و از من خواست تا قبل از رفتن به استودیو، به خانهاش بروم تا پدر و مادرش مرا ببینند. قدم در خانه گذاشتم. اما خبری از پدر و مادر ناصر نبود. او با تهدید و زور به من تجاوز کرد و لحظاتی بعد همسرش رسید.
او بهشدت ترسیده بود و چون کلید داخل قفل بود همسرش نمیتوانست در را باز کند. همان لحظه ناصر با پدرش تماس گرفت و وحشت زده موضوع را به او گفت. پدرش که در همان محدوده زندگی میکرد از پسرش خواست تا مرا از پنجره به پایین پرتاب کند.
ناصر با دستور پدرش قصد قتل مرا داشت. ناصر با بیرحمی مرا از پنجره طبقه سوم به پایین پرتاب کرد و پدرش که در حیاط ایستاده بود پیکر نیمه جان مرا روی زمین کشیده و در همان محدوده رهایم کرد.
چه دنیای کثیفی شده
بیشتر به داستان خیالی میخوره تادنیای کثیف
یک داستان خیالی وتکراری
جگرهاخون شودتاپسری همچون پدرگردد.
به جنبش ززآ خوش آمدید.
میره.
امثال تو حالا مانده تا بفهمند زن زندگی آزادی یعنی چه...
چه ربطی داره؟؟؟؟؟؟؟؟
چه داستان زیبایی !
البته این ماجرا چیزی از ارزشهای ما کم نمیکنه
این دنیای کثیف رامی بینید ملت خودمون به وجود آوردیم.این کثیفی هم کم کم از زمانی استارتش خورد که محمدخاتمی باشعار آزادی آزادی ریس جمهور شد وملت هم زن ومردکم کم پررو وعفت زن ومردازبین رفت تا به امروز.من قشنگ یادمه اولین دست وشوت زدن در دانشگاه ها دختروپسرهادرزمان محمدخاتمی شروع شد
اگه دلت خواست به روزگار خدابیامرز رفسنجانی هم میتونی یه نگاه بندازی چون ایشون بودند که گفتند خانمها کت و دامن هم می تونن بپوشند!
اینا به کنار همگیری مردها رو می بینید که چه خوب پشت هم در میان و راهکار میدن؟
خدا هست.....
باز هم خدا رو شکر از همسرش کمی حساب برده که نخواسته ببینه اون که نبوده تو خونه اون آقا داشته با یکی دیگه هم!!!