قتل زن جوان در شب ولنتاین
ساعت ۱۲ شامگاه چهارشنبه ۲۵ بهمنماه قتل دختری جوان داخل یک خودروی پراید به بازپرس گزارش شد.
به دنبال این خبر تیم جنایی راهی محل شده و جسد دختر جوان را روی صندلی شاگرد در حالی پیدا کردند که با ۵ ضربه چاقو کشته شده بود.
نامزد او روی صندلی راننده نشسته اما زخمی بود و به سختی نفس میکشید
.پسر جوان به بیمارستان منتقل شد و برادر او که موضوع را به پلیس خبر داده بود در تحقیقات گفت: نازنین دخترخالهام بود. او از ۶ سال قبل با برادرم عقد کرد. آنها به مناسبت شب ولنتاین با هم بیرون رفته بودند که برادرم تماس گرفت و از من خواست خودم را به او برسانم، من هم خودروی همسایهمان را قرض گرفتم و خودم را به موقعیتی که او برایم ارسال کرده بود رساندم. به مقصد که رسیدم با بدن نیمهجان برادرم داخل خودرو و دخترخالهام که با چندین ضربه چاقو به قتل رسیده بود مواجه شدم.
تحقیقات در این خصوص ادامه داشت تا اینکه پسر جوان پس از بهبودی راز این جنایت تلخ را برملا کرد: ۶ سال قبل با دخترخالهام نامزد کردم اما خانواده خالهام به بهانههای مختلف اجازه ازدواج نمیدادند. اوایل میگفتند ابتدا باید برادر بزرگترش ازدواج کند. پس از مدتی هم که راضی به ازدواج ما شدند، هر بار یکی از فامیل نزدیک فوت میکرد و ازدواج ما عقب میافتاد. همین تأخیرها باعث شده بود بین من و نازنین اختلاف پیش بیاید و او دیگر این اواخر راضی به ازدواج با من نبود.
او ادامه داد: شب حادثه چاقوی دسته زردی را تهیه کردم و با نامزدم قرار گذاشتم. میخواستم او را متقاعد کنم که با هم ازدواج کنیم، برای اینکه او را دوست داشتم. آن شب ماشین دوستم را قرض گرفتم و به دنبال نازنین رفتم، داخل ماشین با او صحبت کردم اما او حرف از جدایی میزد. سر همین موضوع دعوایمان شد و من از روی عصبانیت چاقوی دسته زرد را بیرون آوردم و گفتم اگر قبول نکنی تو را میکشم. او حرفم را جدی نگرفت اما من او را زدم. بعد هم با چاقو چند ضربه به خودم زدم و سه ضربه دیگر به او زدم. حس میکردم آخرین لحظات زندگیام را سپری میکنم به همین دلیل به برادرم زنگ زدم و موقعیتم را برای او ارسال کردم تا بتواند ما را پیدا کند.
در این پرونده، بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران به اتهام مباشرت در قتل برای پسر جوان قرار بازداشت موقت صادر کرد و متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
مرتیکه خر این نشد یکی دیگه قتل چرا؟
معلوم شد که خانواده عروس حق داشتند
اما نتوانستند جان دخترشان را نجات دهند
هر چند اگر با این روانی ازدواج میکرد زجر کش میشد
همون بهتر که یکبار مرد نه هزار بار !
عاقل ای وای ، کامال ای وای
یه نه بگو ، نه ماه رودل نکش