واکنش جالب همایون شجریان به اشتباه در اجرای تصنیف مرغ سحر/ ویدئو

همایون شجریان خواننده موسیقی سنتی کشورمان وقتی اشتباهی در اجرای تصنیف "مرغ سحر" داشت گفت: من یک بیت جا انداختم،دوباره از اول.

 واکنش جالب همایون شجریان به اشتباه در اجرای تصنیف مرغ سحر/ ویدئو
کیف پول من

فروش همستر کامبت
کی بود می‌گفت پول نمیشه!

چیزی تا لیست شدن همستر نمانده، شما با طی کردن مراحل زیر می‌توانید ارز خود را از همه زودتر به فروش برسانید:

۱ - ثبت نام کنید و لینک رفرال خود را کپی کنید.
۲ - با لینک رفرال خود، دوستانتان را دعوت کنید.
۳ - به ازای دعوت از هر دوست، تون کوین رایگان دریافت کنید.
۴ - با دعوت از تعداد بیشتری از دوستان، شانس خود را برای برنده شدن در قرعه کشی کیف پول من بیشتر کنید.
۵ - پس از لیست شدن همستر، ارز خود را به راحتی نقد کنید.

لیست جوایز قرعه‌کشیemoji

آیفون ۱۶

اپل واچ سری ۱۰

پلی استیشن ۵

و ...

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 5
  • ناشناس
    8

    زور بیخودی می زند.

  • ناشناس
    5

    تو هر جور بخونی عشقی پسر .

  • ناشناس
    2

    وضع حجاب اعضاء خانم گروه اصلاً با قوانین حجاب حکومت جمهوری اسلامی ایران منطبق نیست!

  • خر برفت و خر برفت ای دوستان!
    0

    چون سماع آمد ز اول تا کران
    مطرب آغازید یک ضرب گران

    خر برفت و خر برفت آغاز کرد
    زین حرارت جمله را انباز کرد

    زین حرارت پای‌کوبان تا سحر
    کف‌زنان خر رفت و خر رفت ای پسر

    از ره تقلید آن صوفی همین
    خر برفت آغاز کرد اندر حنین

    چون گذشت آن نوش و جوش و آن سماع
    روز گشت و جمله گفتند الوداع

    خانقه خالی شد و صوفی بماند
    گرد از رخت آن مسافر می‌فشاند

    رخت از حجره برون آورد او
    تا به خر بر بندد آن همراه‌جو

    تا رسد در همرهان او می‌شتافت
    رفت در آخُر خر خود را نیافت

    گفت آن خادم به آبش برده است
    زانک خر دوش آب کمتر خورده است

    خادم آمد گفت صوفی خر کجاست
    گفت خادم ریش بین، جنگی بخاست

    گفت من خر را به تو بسپرده‌ام
    من تو را بر خر موکل کرده‌ام

    از تو خواهم آنچ من دادم به تو
    باز ده آنچ فرستادم به تو

    بحث با توجیه کن حجت میار

    آنچ من بسپردمت وا پس سپار
    گفت پیغمبر که دستت هر چه برد

    بایدش در عاقبت وا پس سپرد
    ور نه‌ای از سرکشی راضی بدین

    نک من و تو خانهٔ قاضی دین
    گفت من مغلوب بودم صوفیان

    حمله آوردند و بودم بیم جان
    تو جگربندی میان گربگان

    اندر اندازی و جویی زان نشان
    در میان صد گرسنه گرده‌ای

    پیش صد سگ گربهٔ پژمرده‌ای
    گفت گیرم کز تو ظلما بستدند

    قاصد خون من مسکین شدند
    تو نیایی و نگویی مر مرا

    که خرت را می‌برند ای بی‌نوا
    تا خر از هر که بود من وا خرم

    ورنه توزیعی کنند ایشان زرم
    صد تدارک بود چون حاضر بدند

    این زمان هر یک به اقلیمی شدند
    من که را گیرم که را قاضی برم

    این قضا خود از تو آمد بر سرم
    چون نیایی و نگویی ای غریب

    پیش آمد این چنین ظلمی مهیب

    گفت والله آمدم من بارها
    تا ترا واقف کنم زین کارها

    تو همی‌گفتی که خر رفت ای پسر
    از همه گویندگان با ذوق‌تر

  • ای همایون و رفیقان عجیب!
    0

    ای همایون رفیقِ خوش خوشان
    خوانده ای آیا تو قصه ی صوفیان؟
    خر برفت و خر برخت آموختی؟
    از بهار آیا تو جامه ای دوختی؟
    بهار = شاعر مرغ سحر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت خبرفوری هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت خبرفوری هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد