چرا برخی نوجوانان از داشتن والدین خود خجالت می کشند؟
افرادی که خجالت می کشند، اغلب مقایسههای اجتماعی غیرواقعی انجام میدهند و خود را در برابر سرزندهترین یا برونگراترین افراد قرار میدهند. افراد خجالتی با این باور که دیگران دائماً آنها را زیر نظر دارند.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در دوره ای از زندگی تان از حضور والدین تان در جمع دوستان یا هم کلاسی های تان حسابی خجالت زده شده و پیش خود گفته باشید: " چقدر بد شد! کاش این ریختی نیومده بودند! اصلاً چرا اومدند!"؛ طوری به هم می ریزید که دوستان تان بو می بَرند و پوز خندی می زنند، والدین تان که کمی معذب شده اند، چیزی به روی خودشان نمی آورند!! اکنون پس از گذر سال ها هنوز آن نگاه ها پیش چشم تان است، نگاه حاکی از احساس گناه پدر و مادرتان! حاضرید هر چه دارید بدهید تا ببینید مادرتان با همان روسری نامرتب یا پدرتان با همان پیشانی عرق کرده و لبخندی به پهنای صورت ناگهان جلوی تان ظاهر می شوند!
خجالتی بودن یا خجالت کشیدن ناشی از عزت نفس پایین، ترس از قضاوت و طرد شدن است. افراد خجالتی ممکن است حتی علائم فیزیکی مانند سرخ شدن، عرق کردن، تپش قلب یا ناراحتی معده را نیز تجربه کنند.
به طورکلی، احساسات منفی در مورد خود، نگرانی در مورد اینکه دیگران چگونه به من نگاه می کنند و تمایل به کناره گیری از تعاملات اجتماعی از مهمترین ویژگی های افرادی است که خجالت می کشند.
افرادی که خجالت می کشند، اغلب مقایسههای اجتماعی غیرواقعی انجام میدهند و خود را در برابر سرزندهترین یا برونگراترین افراد قرار میدهند. افراد خجالتی با این باور که دیگران دائماً آنها را زیر نظر دارند، اغلب فرصت های اجتماعی جدید را از دست می دهند و همین مانع از بهبود مهارت های اجتماعی شان می شود.
خجالت کشیدن در نوجوانان
خجالت کشیدن به ویژه در نوجوانی تشدید می شود؛ نوجوانی مرحله خاصی از زندگی است. نوجوانان با دوران بلوغ، ورود به جامعه، دوست یابی و وضعیت های جدید دیگری روبه رو می شوند. ورود به وضعیت جدید همواره ترس از طرد شدن، بیآبرویی، و رسوا شدن را به دنبال دارد.
با توجه به اینکه خجالت و شرم احساسی است که در رابطه با دیگران و تصور و احترامی که فرد نسبت به خود دارد شکل می گیرد و نیز همیشه با نگاه یا قضاوت دیگران، اعم از واقعی یا خیالی، مرتبط است؛ در نوجوانی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
نوجوانی دورهای از خودسازی است، جایی که ما به دیدگاه دیگران برای تکیه کردن، برای یافتن نقش خود نیاز داریم.
چرا از خانواده ام خجالت می کشم؟
آنچه دیگران در مورد ما فکر می کنند آنقدر مهم می شود که نوجوان تمام تلاشش را می کند که بهترین خود را نشان دهد. نوجوان در پی ارائه تصویری مثبت از خود است.
ما می خواهیم یک تصویر خوب ارائه دهیم. پذیرفته شدن از سوی "دیگران" یعنی گروه همسالان اعم از دوستان یا نوجوانان دیگر اهمیت ویژه ای دارد. و از آنجایی که این گروه می تواند کاملاً ظالم باشد، واقعاً کمکی نمی کند تا خود را از شرمی که احساس می کنیم خلاص گردانیم.
فرض کنید فرزند شما از اینکه شما با یک اتومبیل خیلی قدیمی و آسیب دیده جلوی در مدرسه اش بیایید به شدت خجالت می کشد، در این میان همسالانش هم بر این شرم دامن می زنند؛ فرض کنید، فرزند شما در دلش می گوید: " خدا کنه بابا این پراید قراضه رو نیاره جلو در مدرسه، بره عقب پارک کنه" ؛ درست همین موقع دوستانش با دیدن شما در ماشین و فرزندتان به شوخی و خنده می گویند: " علی، بدو بدو بابات با بنز آخرین سیستم اش منتظرته"!
بدیهی است که در این شرایط اگر روحیه نوجوان قوی نباشد؛ و تکیه اش بر داشته ها و توانایی هایش نباشد، اگر روی عزت نفس و اعتماد به نفس اش کار نکرده باشد، آسیب ببیند.
نوجوانی دوره ای است که ما هنوز به خانواده وابسته ایم اما در عین حال حس استقلال در حال شکل گیری است، زمان جدایی نزدیک است اما هنوز کامل نشده است.
بنابراین "نقص" فرضی والدین متوجه ما هم هست. والدینی که ما با آنها پیوندهای محکمی داریم، با حضورشان، می آیند تا چیزی در مورد اینکه چه کسی هستیم (چه کسی ممکن است باشیم) و ما لزوماً نمی خواهیم آن را فاش کنیم، بگویند.
به عنوان مثال، وقتی پدر علی با این وضعیت وارد مدرسه می شود، احتمالا طبقه اجتماعی او فاش می شود؛ و این چیزی است که نوجوانان خیلی علاقه ای به افشای اش ندارند.
در دوران نوجوانی، گاهی اوقات ناخودآگاه (یعنی بدون اینکه متوجه باشیم)، برخی از خصوصیات والدین خود را الگو قرار می دهیم. پس از آن می ترسیم که در برخی نقاط مانند آنها باشیم و مورد تمسخر قرار بگیریم.
با این شرم و خجالت چه کنیم؟
والدین ما بی نقص نیستند و ما هم بی نقص نیستیم! آنها همانطور که ساخته شده اند هستند. چیزی که ممکن است ما را در مورد آنها آزار دهد بخشی از شخصیت، پیشینه، و زندگی آنهاست و احتمال کمی برای تغییر وجود دارد. پدر و مادر ما همین هستند که هستند و خیلی نمی توانیم ان ها را تغییر دهیم.
یادمان باشد ما با پدر و مادرمان روی هم یک نفر نیستیم! آنها در نهایت بخشی از آنچه هستند را به ما منتقل می کنند، ما دیر یا زود آن ها را ترک می کنیم و دیگر کاملاً خودمان هستیم.
به عنوان مثال، اگر پدری داریم که مکانیک است و ما از اینکه همیشه دستانش چرب و سیاه است، خجالت می کشیم. واقعا این مشکل مربوط به خود ماست. این دوران دیر یا زود می گذرند و در آینده ی نه چندان دور دستان سیاه چرب پدر را با عشق و علاقه به یاد می آوریم.
اگراز خانوادهتان خجالت میکشید، شاید لازم باشد روی خودتان کار کنید. همانطور که گفته شد، اکثر درگیریهای خانوادگی در دوران نوجوانی اتفاق میافتد، زیرا دوران نوجوانی دورانی است که اکثر مردم از والدین خود انتقاد میکنند.
با این حال، گاهی این تعارضات تا زمانی که شما بالغ می شوید هم حل ناشده باقی می مانند و تا بزرگسالی ادامه یابد.
شرم احساسی است که از قضاوت دیگران ناشی می شود. ممکن است زمانی احساس کنید آن جنبهای در خودتان که دوستش ندارید آشکار می شود.
آیا خجالت یک احساس معتبر است؟
خجالت به عنوان یک احساس
مردم به دلایل زیادی احساس خجالت می کنند. در حالی که برخی از آنها معقول هستند، برخی دیگر منطقی نیستند. گاهی اوقات، ممکن است از یک موقعیت خاص احساس خجالت کنید.
اگر نوجوانی که مادرش اعتیاد دارد خجالت بکشد از اینکه مادرش در جمع دوستانش ظاهر شود، این احساس منطقی است. اما اگر قرار باشد این احساس شرم را همواره با خود در هر موقعیتی حمل کند، عملی غیر عقلانی است. این به هیچ وجه تقصیر شما نیست که مادرتان معتاد است؛ در ثانی شما شخصیت مستقل خودتان را دارید و اینکه از اعتیاد بیزاری می جویید قابل تحسین و خود نقطه قوتی برای شماست.
خجالت و احساس گناه
بین خجالت و احساس گناه تفاوت وجود دارد. با احساس گناه، ممکن است احساس سرزنش کنید و کمی وقار خود را از دست بدهید. از سوی دیگر، خجالت بر صمیمیت شخصی شما تأثیر می گذارد، زیرا چیزی که می خواستید مخفی نگه دارید آشکار شده است.
این بدان معنی است که شما خود را شکست خورده می بینید. خجالت زمانی شروع می شود که احساس می کنید در معرض دید قرار می گیرید و تصور می کنید که دیگران نیز شما را شکست خورده می بینند.
خجالت از والدین
اگر به طور خاص از خانواده خود خجالت زده هستید، احتمالاً از خیلی از چیزهای دورورتان هم احساس شرم می کنید. شما می خواهید چیزهای خاصی را از دیگران پنهان نگه دارید.ممکن است شما از خانواده خود خجالت بکشید زیرا مثلاً یکی از آنها کارهای غیرقانونی انجام می دهد.
در این صورت، خجالت کشیدن از عمل غیرقانونی اش موجه است ، زیرا خطری برای نام نیک شماست. با این حال، بسیاری از مردم به دلیل فقر یا نقص های جسمی خجالت می کشند. حتی ممکن است خانواده شما با ایده آل های از پیش تعیین شده در ذهن شما مطابقت نداشته باشد.
در هر دو موقعیت، مشکلی وجود دارد که باید حل شود، زیرا جنبه هایی وجود دارد که شما آن را نپذیرفته اید. خجالت آگاه بودن از داشتن دو چهره است و چیز سالم این است که آنها را در یک کل ثابت ادغام کنیم. برای انجام این کار، باید با توجه به اینکه چه کسی هستید و به چه چیزی اعتقاد دارید، تصمیم گیری کنید.
احساس خجالت از طرف خانواده منعکس کننده مسائل شخصی حل نشده یا اهمیت دادن بیش از حد به نظرات دیگران است. این نشان می دهد که احساس ناراحتی با خانواده ممکن است ناشی از کشمکش های درونی یا نگرانی بیش از حد در مورد قضاوت بیرونی باشد.
اگر به دلایل عینی از خانواده خجالت میکشید، توصیه میکنیم کمی به خودتان فضا بدهید. با این حال، اگر خجالت شما نتیجه ناامنی شما نسبت به طبقه اجتماعی یا موقعیت اقتصادی شما باشد، ممکن است زمان آن رسیده که به ارزش های خود فکر کنید. مشکل ممکن است خانواده شما نباشد، بلکه مشکل از ناامنی ای است که احساس می کنید.
خوب بابای طرف میاد تو تلویزیون به عنوان کاندید کلی خالی می بنده ، وعده پوچ میده ، وعده های نشدنی میده ، بعد انصراف میده ، شما اون بچه باشی از این والدین خجالت نمی کشی ؟؟؟
خوب اخوند مفت خور ادم ببیند باید با بیل بکنی دنبالش حالا شما بودید جای اون بچه اخوند شاید مثل ثقفی میرفتی ک.ن می دادی به باجناق تا روحت ارامش پیدا کند یا مثل طوسی داخل بیت پسر می کردی
باتوجه به موضوع بالا قطعه باد معده به گیجگاه ارتباط نداره 😄😄😄😄😄