شباهت باورنکردنی و ترسناک یک ربات به انسان
آخرین باری که هوش مصنوعی احساسی موردتوجه قرارگرفته بود به حدود سال ۲۰۱۹ برمیگردد؛ زمانی که تمرکز دنیای فناوری بیشتر بر روی دیدگاه کامپیوتری بود تا زبان و هنر مولد. در آن سال، تیمی از محققان نتایج بررسی مطالعاتشان را منتشر کردند و به این نتیجه رسیدند که نمیتوان احساسات انسان را با حرکات صورت پیشبینی کرد.
با گسترش دستیاران هوش مصنوعی و تعاملات کاملاً خودکار انسان و ماشین، ادعا میشود که هوش مصنوعی احساسی، تفسیرها و پاسخهایی شبیه به انسان را ارائه کند.
این روزها تعبیه هوش مصنوعی در کسبوکارها در شاخههای مختلفی مورد آزمایش قرار میگیرد، ولی یکی از روندهای غیرمنتظره این است که شرکتها برای کمک به رباتهایشان، از هوش مصنوعی بهره میبرند تا احساسات انسانی را بهتر درک کنند.
در گزارشی که اخیراً منتشرشده، پیشبینی میشود که فناوریای به نام «هوش مصنوعی احساسی» در آینده نزدیک گسترش چشمگیری خواهد داشت.
هوش مصنوعی احساسی چیست؟
در شرایطی که دیر یا زود، استفاده از دستیاران هوش مصنوعی در کسبوکارها بهجای مدیران و کارمندان گسترش خواهد یافت و چت رباتهای هوش مصنوعی، جای فروشندگان و نمایندگان خدمات مشتری را خواهند گرفت، این بحث مطرح میشود که اگر هوش مصنوعی فرق بین یک فرد عصبانی، فردی که گیج شده و فردی که متوجه منظوری نشده را تشخیص ندهد، چطور میخواهد عملکرد خوبی داشته باشد.
ادعا میشود که هوش مصنوعی احساسی، در تحلیل احساسات بهمراتب پیچیدهتر، از فناوریهای پیشین هوش مصنوعی ازجمله pre-AI tech بهتر خواهد بود. این فناوری میکوشید تا با بهرهگیری از تعاملات مبتنی بر متن، بهویژه در رسانههای اجتماعی، احساسات انسانی را درک کند.
هوش مصنوعی احساسی چیزی است که آن را میتوان آن را چندوجهی در نظر گرفت و از حسگرهایی برای ورودیهای بصری، صوتی و دیگر ترکیبشده با یادگیری ماشینی و روانشناسی برای شناسایی احساسات انسانی در طول یک تعامل بهره میبرد. ارائهدهندگان بزرگ ابر هوش مصنوعی، خدماتی را ارائه میدهند که به توسعهدهندگان امکان دسترسی به قابلیتهای هوش مصنوعی احساسات مثل Emotion API، خدمات شناختی Microsoft Azure یا سرویس شناسایی خدمات وب آمازون را خواهد داد.
طبق گزارش PitchBook، باوجودی که هوش مصنوعی احساسی، حتی در قالب یک سرویس ابری امر تازهای نیست؛ اما ظهور ناگهانی رباتها بهعنوان نیروی کار، آینده متفاوتی را در دنیای کسبوکار رقم خواهد زد.
درک ارناندز، تحلیلگر ارشد PitchBook، دراینباره مینویسد: «با گسترش دستیاران هوش مصنوعی و تعاملات کاملاً خودکار انسان و ماشین، ادعا میشود که هوش مصنوعی احساسی، تفسیرها و پاسخهایی شبیه به انسان را ارائه کند. دراینبین، دوربینها و میکروفونها ارکان جداییناپذیر بخش سختافزاری هوش مصنوعی احساسی خواهند بود که میتوانند روی لپتاپ، تلفن یا بهصورت جداگانه در یک فضای فیزیکی قرار گیرند.»
شباهت باورنکردنی و ترسناک یک ربات به انسان
او ادامه داد: «بهعلاوه، بهرهگیری از سختافزارهای پوشیدنی، احتمالاً راه دیگری برای بهکارگیری هوش مصنوعی احساسی فراتر از این دستگاهها فراهم خواهد کرد.»
برای تحقق این هدف، استارتآپهای متعددی راهاندازی شدهاند که ازجمله آنها میتوان به Uniphore با بودجهای ۶۱۰ میلیون دلاری و MorphCast، Voicesense، Superceed، Siena AI، auEERING و Opsis اشاره کرد که هریک بودجه هنگفتی را در اختیار دارند. باید این را در نظر داشت که هدف از ایجاد هوش مصنوعی احساسی، بهرهگیری از فناوری برای حل مشکلاتی است که به دلیل استفاده از تکنولوژی توسط انسانها ایجاد شده است؛ اما حتی اگر بیشتر رباتهای هوش مصنوعی، درنهایت بهنوعی همدلی انسانی مجهز شوند، باز هم بعید است که این راهحل کاملاً گرهگشا باشد.
این اولین بار نیست
آخرین باری که هوش مصنوعی احساسی موردتوجه قرارگرفته بود به حدود سال ۲۰۱۹ برمیگردد؛ زمانی که تمرکز دنیای فناوری بیشتر بر روی دیدگاه کامپیوتری بود تا زبان و هنر مولد. در آن سال، تیمی از محققان نتایج بررسی مطالعاتشان را منتشر کردند و به این نتیجه رسیدند که نمیتوان احساسات انسان را با حرکات صورت پیشبینی کرد. به بیانی دیگر، اینکه بتوانیم به هوش مصنوعی آموزش دهیم تا احساسات انسان را با تقلید از نحوه تلاشهای افراد ازجمله خواندن میمیک چهره، زبان بدن و لحن صدا تشخیص دهد، دست کم در فرض، نادرست است.
بهعلاوه این احتمال وجود دارد که مقررات هوش مصنوعی (ازجمله قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا که سیستم تشخیص احساسات بینایی رایانهای را برای استفادههای خاصی مثل آموزش ممنوع کرده)، ممکن است در ابتدا این ایده را نپذیرد.
در کنار تمام این ابهامات درباره آینده هوش مصنوعی، کارشناسان و محققان به شکلی دیوانهوار در حال کار برروی این ایده هستند.
درنهایت یا رباتهای هوش مصنوعی در مشاغلی مثل خدمات مشتری، فروش و منابع انسانی مشغول به کارشده و سعی میکنند تا درک عاطفی داشته باشند و شاید در کارهایی که واقعاً به درک احساسات انسانی نیازمند است، موفق ظاهر نشوند. تا این ایده پیادهسازی نشود، نمیتوان دراینباره قضاوت درستی داشت.