زن معتاد مدعی شد: کتکم زدند و دختر و پسرم را ربودند
تحقیقات پلیس برای اطلاع از سرنوشت یک کودک و یک نوزاد که مادرشان مدعی دزدیده شدن آنهاست، به دستور بازپرس جنایی آغاز شد.
مادر این پسر نوزاد و دختر چهار ساله که زنی معتاد است، مدعی شده فرزندانش از سوی زنی قابله و سه مرد که همدست او هستند، ربوده شدهاند.
تحقیقات اولیه با شکایت مردی در دادسرای جنایی آغاز شد. این مرد در شکایت خود گفت: من تا مدتی قبل با زنی به نام مهناز که او هم معتاد بود اما اعتیادش از خودم کمتر بود، زندگی میکردم. ما یک دختر چهار ساله داریم که وقتی از همسرم جدا شدم، قرار بود هر چند وقت یک بار او را ببینم. به همین دلیل، من هر چند وقت یک بار دخترم را میدیدم. در همین بین، بعد از مدتی متوجه شدم همسر سابقم بعد از جدایی از من با مردی صیغه شده که او هم معتاد است. چند وقت پیش رفتم دخترم را ببینم که همسر سابقم به من گفت دخترم دزدیده شده است اما من احتمال میدهم مهناز و شوهرش دخترم را فروخته یا بلایی سرش آورده باشند.
با طرح این شکایت، ابتدا زن معتاد و شوهرش شناسایی شدند. شوهر مهناز در بازجوییها گفت: وقتی من با مهناز ازدواج کردم، او حضانت دختر چهار سالهاش را داشت. وقتی ازدواج کردیم، من معتاد بودم و او هم اعتیاد داشت اما مصرفش کمتر بود. بعد از مدتی مهناز از من باردار شد و قرار بود پسری به دنیا بیاورد اما وقتی او چهار، پنج ماهه بود دچار اختلاف شدیم و به من گفت بچه را میخواهی؟ من گفتم نه! با این وضع، بچه میخواهم چه کار؟ بعد از آن هم از او خبر نداشتم، چون مدت صیغه که تمام شد تمدید نکردم اما میدانم در زمان بارداری با زن قابلهای در شمال تلفنی صحبت میکرد و رفتوآمد داشت. گمان میکنم بچه من و دختر خودش را به آن زن قابله فروخته باشد.
در ادامه، زن معتاد مورد تحقیق قرار گرفت و گفت: بعد از اینکه جدا شدم، شوهر سابقم دختر چهار ساله را به من سپرد. مدتی بعد با مرد دیگری آشنا شدم که او هم شدیداً معتاد بود اما اوایل نمیدانستم او معتاد است و و وقتی باردار شدم فهمیدم اعتیاد شدید دارد، جوری که هزینه زندگی خودش را هم نمیتوانست بدهد. به همین خاطر به او گفتم بچهای را که باردار هستم چه کنم؟ گفت خودت میدانی و بعد هم صیغهنامه را تمدید نکردیم.
این زن معتاد در مورد زن قابله هم گفت: با زنی در شمال آشنا شدم و به او گفتم قصد دارم سقط کنم اما او گفت چرا میخواهی سقط کنی؟ بعد هم پیشنهاد داد بچه را ۵۰ میلیون از من بخرد. در مدت قبل از زایمان هم با او در ارتباط بودم و با هم دکتر میرفتیم و پیگیر حال من بود. دست آخر هم زمانی که نزدیک زایمانم رسید، مرا به ویلایی در شمال کشور برد که سه مرد هم آنجا بودند. آنها به من آمپول زدند و بچه به دنیا آمد اما بعد از به دنیا آمدن بچه گفتم: من پسر را نمیدهم. پس از آن بود که آنها مرا کتک زدند و در اتاقی حبس کردند. بعد هم دختر چهار ساله و پسر تازه متولدشدهام را با خودشان بردند و بعد از آن خبری از آنها و بچههایم ندارم.
این زن در پایان گفت: هر طور بود فرار کردم و آمدم تهران، به شوهر دومم گفتم، هم بچه خودم و هم بچه تو را دزدیدهاند.
بازپرس صادقیزاده پس از شنیدن حرفهای همه افراد دخیل در پرونده و در پی شکایت مطرحشده، دستور آغاز تحقیقات و جلب متهمان را که شامل زن قابله و سه مرد هستند، صادر کرد. در حال حاضر تلاش ماموران پلیس برای شناسایی محل اختفای این افراد و بازگرداندن کودکان به خانوادهشان ادامه دارد.
تلاش ماموران پلیس برای بازگرداندن کودکان به خانواده هایشان!
خدایا خودت ظهور کن.
کدام خانواده منظورشان است؟
آیا این دو خانواده معتاد اصلا صلاحیت نگهداری این بچه ها را دارند؟
اون خانم قابله حداقل اونها را سپرده به خانواده هایی که نیاز به فرزند دارند و شاید آینده بهتری اونجا داشته باشند.