توطئه همسر سوم برای قتل شوهر با آبمیوه سمی
زن جوان که با همدستی خواستگار سابقش شوهر خود را کشته بود، تصور نمیکرد پس از ۱۰ ماه راز این جنایت برملا شود
اسفند سال گذشته مرد جوانی با مراجعه به پلیس از ناپدید شدن پدرش خبر داد و گفت: پدرم راننده تاکسی است، او با همسر سومش که زن جوانی بود زندگی میکرد اما الان چند روزی است که از او خبری نداریم. همسرش مدعی است از او خبر ندارد اما خودروی پدرم در پارکینگ خانه بود و تلفن همراهش نیز خاموش است.
به دنبال گزارش مرد جوان، تحقیقات پلیسی آغاز شد اما ردی از مرد میانسال به دست نیامد.
کشف جسد در بیابان
در حالی که تحقیقات برای یافتن مرد گمشده ادامه داشت، چوپانی در بیابانهای قم جسد مردی را پیدا کرد و با پلیس تماس گرفت. از آنجا که هیچ مدرک هویتی همراه جسد نبود، وی به عنوان ناشناس به پزشکی قانونی منتقل شد.
در ادامه از خانواده راننده تاکسی گمشده خواسته شد تا برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی بروند که آنها به محض مشاهده جسد، اعلام کردند وی همان پدر گمشده آنهاست.
در جستوجوی قاتل
باتوجه به نظریه پزشکی قانونی، مرد میانسال بر اثر مسمومیت با متادون جان باخته بود و از آنجایی که جسد از تهران به بیابانهای قم منتقل شده و از سویی لباس راحتی خانه به تن داشته بود، فرضیه قتل قوت گرفت.
بدین ترتیب تحقیقات کارآگاهان اداره دهم پلیس پایتخت برای رازگشایی از قتل مرد میانسال ادامه یافت. در بررسیهای بعدی مشخص شد که وی با همسر سومش اختلاف داشته و زن جوان چند ماه بعد از ناپدید شدن شوهرش، با مرد دیگری به نام اردشیر ازدواج کرده و به کاشان رفته است. تحقیقات نشان داد همسر مقتول از زمانی که شوهرش زنده بوده، با این مرد ارتباط داشته است.
بنابراین زن جوان و اردشیر بازداشت شدند.
بیشتر بدانید: جسد دختر گمشده پس از ۱۰ روز در آبهای ساحلی نوشهر پیدا شد
زن جوان وقتی در برابر مدارک و شواهد پلیسی قرار گرفت، به قتل شوهرش با همدستی اردشیر اعتراف کرد. به دستور بازپرس جنایی، متهمان در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفته و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
همسرم آزارم می داد
چه شد که تصمیم به قتل گرفتی؟
از دست شوهرم خسته شده بودم، او مدام مرا کتک میزد و بی احترامی میکرد. من همسر سوم او بودم. همسر اولش طلاق گرفته بود و همسر دومش هم سرطان داشت و فوت کرد. از سال 94 با او ازدواج کردم اما زندگی خوبی نداشتیم.
با اردشیر چطور آشنا شدی؟
او خواستگار سابقم بود، اما خانوادهام با ازدواج ما موافقت نکردند. میگفتند اردشیر وضع مالی خوبی ندارد و تو را خوشبخت نمیکند. در عوض مرا مجبور کردند با مردی ازدواج کنم که اخلاق خوبی نداشت و زندگی را به کامم تلخ کرده بود.
نقشه جنایت را چه کسی کشید؟
من خیلی اتفاقی ارشیر را در اینستاگرام پیدا کردم. به او گفتم که شوهرم سرطان دارد و رابطهمان هم خوب نیست و میخواهم او را به قتل برسانم. او هم برایم قرص متادون از عطاری گرفت و من هم قرصها را داخل آبمیوه ریختم و به شوهرم دادم. وقتی مطمئن شدم مرده است، به اردشیر زنگ زدم و خبر دادم. بعد هم جسد را داخل پتو گذاشته و در صندوق عقب خودرو قرار دادیم و در بیابانهای اطراف قم انداختیم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
اصلاً. ما مدتی صبر کردیم و بعد با هم ازدواج کرده و برای اینکه جلوی چشم فرزندان همسرم نباشم، با هم به کاشان رفتیم و در آنجا زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. تصور میکردم آبها از آسیاب افتاده و راز این قتل هرگز برملا نمیشود.
نکنید بابا ، نکنید
خسته شدم از این زندگی کثافت