گزارش خبر فوری از وضعیت کارگران حادثه طبس؛
انفجاری که حافظهها را پاک کرد/ کارگر قادر به رفتن تا سر کوچه هم نیست/دولتیها کجای این شوربختی ایستادهاند؟
خبرنگار: ونوس بهنود31 شهریور 1403 روزی بود به رنگ دود سیاه انفجاری مهیب. روزی بود که 52 کارگرد معدن را به کام مرگ برد و مصدومان را تا به امروز خانهنشین نگاه داشته است.
انفجار معدن زغالسنگ طبس، پر تلفاتترین حادثه مربوط به معادن در ایران بود که در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ در یکی از کارگاههای شرکت زغالسنگ معدنجوی طبس رخ داد. این حادثه که ناشی از نشت گاز متان بود، منجر به انفجار در بلوک C این معدن شد.
در زمان وقوع انفجار، بیش از ۱۷ نفر از کارگران در محل حضور داشتند. این حادثه در حدود ساعت ۲۱ به وقوع پیوست.آمار کشتههای این فاجعه به ۵۲و مجروحان به ۲۲ نفر رسید. این روزها وقتی سراغ کارگران صدمه دیده از انفجار میروی پهنه چشم اشک است و ذهن پر از علامت سوال که دولتیها کجای این ماجرای تلخ پشت به پشت کارگر بیپناه دادند.
کارگرانی که در حادثه صدمه دیدهاند، نه قادر به کار کردن هستند و نه هوش و حواس سابق را دارند. همسران و فرزندانشان با درد آنها، روزها را سپری میکنند تا شاید بار دیگر زخمشان در خاطر آنهایی که توانش را دارند زنده شود و بتوانند کاری از پیش ببرند.
پاک شدن حافظه، ناتوانی در امور شخصی
همسر علی عباسی زاده در گفتگو با خبر فوری به وضعیت وخیم همسر خود اشاره کرد و گفت: بعد از ماجرای انفجار حافظهاش را به کل از دست داده است؛ فقط آدمها و فامیل را میشناسد.
وی با صدایی که غم و ناراحتی از آن شنیده میشد اضافه کرد: متأسفانه همسرم زمینگیر شده و حتی قادر به انجام کارهای شخصی خود نیست. چه برسد که بتواند سر کار برود.
وی که هر روز شاهد دردهای همسر خود است میگوید: شرکت معدنی که همسرم آنجا مصدوم شد ماهانه 15 میلیون تومان به حسابمان واریز میکند و هزینههای درمانی هم هر چه باشد پرداخت میکنند.
همسر عباسی زاده از حادثه دیدگان معدن طبس اضافه میکند: ما قدردان شرکت معدن هستیم اما با 15 تومان گذران زندگی سخت است. هم بچه دارم و هم اجاره نشینم. هیچ ملک و دارایی نداریم و به زور هزینههای ضروری زندگیمان با این مبلغ تأمین میشود.
وی معتقد است همان طور که این شرکت به کارگران کمک کرده است، دولتیها هم باید کمک کنند تا حداقل سختی زندگی ما نگه داری از بیمارنمان باشد.
جوان 32 ساله خانه نشین شد
همسر علیرضا کدئی نیز به خبر فوری گفت: همسرم حافظهاش را بعد از حادثه از دست دا و متأسفانه قادر به انجام کارهای شخصی خود نیست و حتی نمیتوانم بگذارم تنهایی تا سر کوچه برود.
وی با اشاره به اینکه مستأجر است و دو فرزند دارد، اضافه کرد: همسرم 32 سال بیشتر ندارد اما دیگر قادر به کار کردن نیست و جایی هم بروم نمیتوانم او را تنها بگذارم. چرا که به مراقبت نیاز دارد.
وی با اشاره به اینکه در ابتدا ماهانه 10 میلیون و در وضعیت فعلی ماهانه 15 میلیون تومان از سوی شرکت معدنی پرداخت میشود، اضافه کرد: هر وقت هزینه درمانی هم داشتیم متقبل شدند.
درد امروز این زن این است که هر روز به مانند همسر جوان زمین گیرش میمیرد و زنده میشود و دلواپس آینده خود و فرزندانش است. میگوید کاش حداقل به ما خانوادههای کارگران مسکنی اعطا میشد تا مجبور نبودیم اجارهنشین باشیم.
تلاش خبرنگار خبر فوری برای صحبت با خانواده میثم معینی و ناصر آخوندی بینتیجه ماند و چه انتظاری میرود از خانوادههایی که گرفتار بیماران خود هستند.
با وجود اینکه چند ماه از این حادثه تلخ سپری شده هنوز حمایتها حداقلی و در حکم پرداخت بیمه از کارافتادگی است. این کارگران زمانی در دل تونلهای تاریک در اعماق زمین کار میکردند تا لقمه نان حلالی به سفره خانوادههایشان ببرند. امروز کاستن بار آنها را کدام مدیر با کت و شلوار اتوکشیده متقبل میشود؟
وقتی طرف میگوید ما ژن برتر هستیم من یاد سیاه پوستان امریکا می افتادم که مثل کالای یک بار مصرف با انها رفتار میشد و خیلی راحت انها را میکشتند و الان هم چرا بانیان این حادثه غم انگیز را معرفی و محاکمه نکردند.