تفاوت بیشعور با احمق…
حقیقتش راکه بخواهید احمق مجرم نیست، بیمار است….
حقیقتش راکه بخواهید احمق مجرم نیست، بیمار است….
یعنی: طبق معمولً احمق ها آگاهانه دست به حماقت نمیزنند
خیلی از ان ها حتی فکر میکنند که خردمند و دانا هستند نه احمق!
احمق ها بیشتر از آنکه موجب کينه بشوند، مایه ترحمند….
بیشعور ها اما داستان شان با احمق ها فرق دارد.
کسیکه ساعت سه صبح بوق می زند بیشعور است.
کسیکه جلو تمام زنان مسیر میایستد بیشعور است.
کسیکه در خیابان باریک دوبله پارک میکند بیشعور است.
کسیکه شب تمام مسیر را نور بالا میرود بیشعور است.
اینها بیشعورند حالا یا از نوع احمق بیشعور یا از نوع پرفسور بیشعور
احمق بودن درد ندارد، درمان هم ندارد، ربطی هم به شعور ندارد، بیشعوری از جای دیگری میآید
از خانه و مدرسه، از سرانه مطالعه، از خود شیفتگی، از بی وجدانی، از مرکز فرهنگ فاسد
بیشعوری واگیر دارد، هم درد دارد و هم درمان…
مشکل ما، احمق ها نیستند
مشکل ما، هیچ وقت احمق ها نبودند
مشکل ما، بیشعور ها هستند.
یادتان باشد سواد هیچ وقت شعور نمیاره.
شعور یعنی تشخیص کار خوب از بد
شعور یعنی تشخیص کار درست از اشتباه
سواد یاد گرفتن فرمول و اطلاعات در علم و یا مبحث خاصی است!
این شعور هست که راه استفاده درست و یا نادرست از علم «سواد» رو به ما میگه!
شعور رو به کسی نمیشه آموزش داد؛ یک انسان میبایست در درون خودش طلب شعور کند تا به ان دست پیدا کند!
1514