روايت محسن هاشمي از ديدار خانواده «آيت الله» با رهبر معظم انقلاب
دفترش در ميانه سروصداهاي ساخت و ساز محوطه دانشگاه آزاد در محله پونک، پر از گرد و خاک است. بر در و ديوار عکسهايي از پدر نقش بسته که نشاني از داغ دو ماه پيش را با خود دارد. زماني را منتظر شروع مصاحبه ميشوم و در اين فرصت او مراجعان بسياري را پاسخ ميدهد. در برابر برخي مراجعان آرام است و گاهي صدايش قدري از حد معمول بالاتر ميرود. دفترش شلوغ و پر رفت و آمد است، موبايل و تلفن نيز مرتب زنگ ميخورند. خدا خدا ميکنم که در هنگام مصاحبه کسي نيايد و تلفن زنگ نخورد.
در گفتوگو نشاني از داغ فقدان پدر نيست بيشتر با افتخار از پدرش سخن ميگويد. اخيرا ديداري با رهبر انقلاب داشته و کوتاه از آن سخني به ميان ميآورد. اعلام ميکند که حاضر نيست درباره بحثهاي اخيري که بر سر خاطرات برخي چهرهها از پدرش مطرح شده، اعلام نظر کند. تأکيد دارد که دفتر نشر معارف انقلاب متولي رسمي آثار آيتالله هاشمي نيست و اگر چنين مأموريتي به اين دفتر واگذار شود، درباره موضوعات مختلف اعلام نظر خواهد کرد؛ اما ميگويد که روند انتشار خاطرات آيتالله هاشمي را با جديت بيشتري پي ميگيرد.
دو «نقد آيتالله هاشمي از خود»، پاسخش به سؤالي است که از او پرسيدم: «شد که آقاي هاشمي در موضوعي، در جمع خانواده اظهار کنند که فلان نقد را که از فلان فرد مطرح شده قبول دارم يا فلان جا در عملکردم واقعا اشتباه داشتم و کاش فلان کار را انجام ميدادم يا فلان کار را انجام نميدادم؟»
گفتوگو زماني صورت ميگيرد که برادرش مهدي هاشمي براي بازگشت به زندان فراخوانده شده است و نگراني را در چهرهاش ميتوان ديد. آينده سياسي خانواده آقاي هاشمي سؤال پاياني من از او بود که اميدوارانه به آن پاسخ داد.
متن گفتوگوي خبرنگار سياسي خبرگزاري آنا با محسن هاشمي، فرزند ارشد آيتالله هاشمي رفسنجاني و وصي آن مرحوم به شرح زير است:
خاطرات آقاي هاشمي در طول حيات ايشان در مواردي محل و محور توجه و مباحث بسيار بود. اين سؤالات تا زماني که خودشان در قيد حيات بودند، قابل پاسخگويي بود. اما امروز در غياب ايشان با دو مسأله مواجه هستيم؛ يکي، خاطرات خود ايشان که انشاءالله انتشارش ادامه خواهد داشت و به برخي مقاطع حساس هم که برسد قطعا واکنشها به آنها جدي خواهد بود و دوم، خاطرات از ايشان است. طي همين هفتههاي اخير برخي خاطرات که از ايشان نقل شد، محل بحث و مناقشه بود. براي پاسخ به اين واکنشها و براي مديريت اين فضا، برنامهاي نداريد؟
مباحت انتقادي حول محور خاطرات آقاي هاشمي، زياد نبوده است. متوني که از آقاي هاشمي در زمان حيات ايشان به عنوان خاطرات منتشر شده، چيزي در حدود 16 هزار صفحه است. شما محاسبه کنيد که تعداد مناقشات بر سر خاطرات ايشان چند مورد بوده و اگر آن را نسبت به تعداد صفحات خاطرات انتشاري بسنجيد، تعداد مناقشات يک در هزار هم نيست. آنچه هم محل نزاع بوده ناشي از استفاده ناقص و هدفمند از برخي خاطرات ايشان در برخي تحليلها بوده است.
توجه شما رو به اين نکته جلب ميکنم که تاکنون 13 سال پياپي از خاطرات روزنوشت ايشان منتشر شده است و 23 سال ديگر باقيمانده است که اين حجم از خاطرات روزنوشت که منتشر شده و خواهد شد، نه تنها براي يک مقام سياسي بلکه براي يک شهروند عادي نيز در دنيا سابقه ندارد و با اين همه تمرکزي که در داخل و خارج از کشور روي خاطرات وجود داشت، ارزيابي انجام شده توسط منتقدين فراتر از حد انتظار بود و حتي مخالفان ديروز و امروز آيت الله هاشمي نيز ناگزير به استناد به خاطرات ايشان هستند.
البته بحث و نقد در مورد خاطرات ايشان، پديده مبارک و مفيدي، هم براي کشور و هم براي آثار ايشان است؛ زيرا موجب ميشود که زواياي مبهم و خلاصه شده در اين خاطرات باز شود و تاريخ معاصرمان با شفافيت بيشتري ثبت گردد.
دستکم ميشود اينطور گفت که مباحث موردي، مدت زمان زيادي جامعه را به خودش مشغول کرد و برخي مباحث همچنان ادامه دارد؛ اينطور نيست؟
شايد چون اين تحليلها و گاهي هجمهها بسيار تکرار ميشد، اين ذهنيت در برخي مانند شما ايجاد شده باشد که مباحث حول خاطرات ايشان زياد بوده است. حال آنکه اگر به حجم خاطرههاي منتشر شده توجه کنيد، اتفاقا بر عکس، بنده عرض ميکنم که کمترين ميزان مناقشات ممکن را با خود به همراه داشته است.
عمدتا اگر نقدي از سوي افراد مطرح شده، بعد از پاسخ آيتالله يا دفتر ايشان قانع شدهاند. ضمن اينکه همين جا بايد اعلام کنم نقدهايي هم که به خاطرات ايشان مطرح شد بسيار مناسب بود. وقتي خاطرهاي طرح ميشود و کتاب خاطراتي منتشر ميشود، اينکه کسي بيايد کتاب را نقد کند همه بايد از آن استقبال کنيم و خود آيتالله هاشمي همواره از نقدها استقبال ميکردند.
اما نکتهاي که درباره «خاطره از ايشان» گفتيد، اگر کسي از دوستاني که با آقاي هاشمي همنشيني داشتند خاطرهاي را نقل ميکند مسئول آن خاطره خودش است؛ اما اگر مقصود شما اين است که ما بياييم نسبت به خاطرهگوييها و نقلقولها از ايشان واکنش داشته باشيم، هرچند امکانپذير است ولي ما فعلا دنبال اين نيستيم. ما مانند مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، متولي رسمي آثار آيتالله هاشمي نيستيم. دفتر نشر معارف انقلاب در واقع متولي اين موضوع نيست و ما فعلا قصد نداريم روي خاطرات پراکندهاي که از ايشان نقل ميشود، نظر بدهيم؛ مگر اينکه موضوعي به خانواده و فرزندان ايشان مربوط باشد که اعلام نظر ميکنيم.
اگر زماني دفتر نشر معارف انقلاب به عنوان متولي رسمي در اين زمينه شناخته شود و مأموريتي به آن داده شود، ميتوانيم به اين موضوعات وارد شويم.
در ادامه انتشار خاطرات همان شيوه خود آقاي هاشمي را خواهيم داشت؛ من اخيرا که خدمت مقام معظم رهبري رسيدم، همين موضوع را مطرح کردم و ايشان هم رد نکردند و البته فرمودند فرصت نميکنم همه را دقيق بخوانم. البته بنده نسخه سال 73 را که آقاي هاشمي در ايام پاياني عمرشان ديدند ولي فرصت نشد که در زمان حياتشان منتشر شود، در ديداري که با ايشان داشتم، خدمت رهبر انقلاب تقديم کردم تا ايشان ملاحظه کنند
مثلا دکتر علي مطهري به نقل از آقاي هاشمي، موضوعي را مبني بر محاکمه 110 نظامي بعد از انتخابات 84 با شکايت آقاي هاشمي مبني بر مهندسي انتخابات مطرح کردند. بعد از آن، آقاي شيرعلينيا ذکر کردند که اين خاطره اشتباه نقل شده و اين محاکمه صورت نگرفته است. در اين باره شما نميخواهيد نظري بدهيد؟
من نميخواهم وارد اين موضوع شوم. اگر بخواهيم مستند صحبت کنيم بايد خاطرات را بررسي کنيم، ببينم کجا ايشان در اين زمينه صحبتي داشتهاند و بر اساس آن اعلام نظر کنيم که البته من در اين زمينه قصدي ندارم.
شما در جلسهاي که با انجمن انديشه و قلم داشتيد، ذکر کرديد که براي تداوم انتشار خاطرات آيتالله هاشمي رفسنجاني، به دنبال ديدار و تعامل با بزرگان نظام هستيد و از ديدار با شخص رهبر انقلاب هم سخن گفتيد. آيا ديداري بعد از رحلت آيتالله با رهبر انقلاب داشتيد و آيا در اين زمينه موضوعي مطرح شد؟
ابتدا بگويم روشي که خود آقاي هاشمي براي انتشار خاطراتشان داشتند اين بود که بخشهاي مختلف خاطراتشان را تدريجي خدمت رهبر معظم انقلاب ميبردند. در ابتداي آخرين جلد منتشر شده از خاطرات که مربوط به سال 72 است، خود آيتالله هاشمي مرقوم داشتهاند که: «معمولا قبل از چاپ نسخهاي به آيتالله خامنهاي ميدهم و نظر ايشان را ميخواهم. ايشان در موارد کمي اظهار نظر ميکنند.».
گويا قبلا که ايشان فرصت بيشتري داشتند، خاطرات را دقيقتر مطالعه ميکردند ولي بعدها گفته شده که گهگاهي خودشان مطالعه ميکنند و گاهي هم به دفتر نشر آثارشان که متولياش فرزندشان آقاي مسعود حسيني خامنهاي است ميدهند که آنها نظر بدهند و اگر نکتهاي بود به ايشان منتقل کنند.
ما در ادامه کار هم مدنظرمان است که از همين مسير و همان شيوه استفاده کنيم. من اخيرا که خدمت مقام معظم رهبري رسيدم، همين موضوع را مطرح کردم و ايشان هم رد نکردند و البته فرمودند فرصت نميکنم همه را دقيق بخوانم. البته بنده نسخه سال 73 را که آقاي هاشمي در ايام پاياني عمرشان ديدند ولي فرصت نشد که در زمان حياتشان منتشر شود، در ديداري که با ايشان داشتم، خدمت رهبر انقلاب تقديم کردم تا ايشان ملاحظه کنند.
نکتهاي که بايد عرض کنم اين است که ساختار و ساماندهي دفتر نشر معارف انقلاب در زمان حيات آيتالله هاشمي رفسنجاني شکل گرفته است و مربوط به زماني است که خود ايشان حضور و بر کارها نظارت داشتند. اما در فقدان ايشان بايد اين ساختار را تجديد و متناسب با فقدان ايشان طراحي کنيم.
صحبتي که از بنده نقل شد، درباره تعامل با بزرگان نظام هم صرفا ديدار با شخص رهبر انقلاب نبود، بلکه مقصودم همه بزرگان نظام و همچنين فرهيختگاني بود که ميتوان از آنها براي بسط افکار آيتالله هاشمي رفسنجاني کمک گرفت. ما همه فرهيختگان دانشگاهي را که قرابت فکري و علاقه و نزديکي با آيتالله هاشمي داشتند و دارند، براي کمک دعوت ميکنيم و تلاش خواهيم کرد با آنها ارتباط برقرار کنيم. انشاءالله در سال 96 وقت بيشتري را براي دفتر نشر معارف انقلاب خواهم گذاشت.
ديداري که انجام شده، به چه مناسبتي خدمت ايشان رسيديد؟
به اتفاق خانواده با ايشان براي تشکر ديدار کرديم.
قدري از ارتباطات پدرتان با رهبر معظم انقلاب بگوييد. اين روابط در دوران رياستجمهوري مقام معظم رهبري به چه صورت بود؟ در دوران رهبري ايشان به چه صورت شد؟ در زمان رياست آقاي هاشمي بر مجمع تشخيص مصلحت نظام چگونه بود؟ آيا هميشه ميزبان، رهبر انقلاب بودند يا ميشد که رهبري هم به ديدار آقاي هاشمي بيايند؟
همانطور که رهبر انقلاب فرمودند آشنايي ايشان با حضرت آيتالله هاشمي مربوط به 59 سال پيش است. من اين ارتباط را از سن پنج، شش سالگي خودم به خاطر دارم. ما در يک ساختمان با هم در همين خيابان ايران (نايبالسلطنه سابق) زندگي ميکرديم. اين ارتباط عميقا وجود داشته است. در سفرهايي که به مشهد داشتيم، نيز اين ارتباطات برقرار بود. بعد از انقلاب هم که هر دو در شوراي انقلاب بودند، براي تثبيت انقلاب با هم همکاري ميکردند. در زمان رياست مجلس آقاي هاشمي و رياست جمهوري آيتالله خامنهاي هم هر دو به عنوان سران قوا با هم ارتباطات داشتند و گاهي جلسات در خانه تشکيل ميشد و پدر ميزبان بودند.
اين روابط به همين شکل تا سال 68 ادامه داشت و بعد از رحلت امام(ره) هم ادامه داشت. در اين مقطع آقاي هاشمي رئيسجمهوري شده بودند و آيتالله خامنهاي رهبر بودند. رفت و آمد هم از جانب آقاي هاشمي بود و هم از جانب رهبر انقلاب. اتفاق ميافتاد که رهبر انقلاب به محوطه رياستجمهوري بيايند چون آنجا فضاي سبز و درختهاي مناسبتري داشت. بخصوص در مواقعي که هوا خوب بود، جلسات به ميزباني آيتالله هاشمي در فضاي سبز محوطه رياستجمهوري تشکيل ميشد. جلسات هم عمدتا بعد از نماز مغرب و عشا بود و شب برگزار ميشد.
اين ديدارها تا پايان دوره رياست جمهوري آقاي هاشمي ادامه داشت. ملاقاتها دائمي و هفتگي بود مگر زماني که موارد فوقالعاده پيش ميآمد. در دوره مجمع، اين ملاقاتها کمتر شد و از هفتگي، به دو هفته يک بار، سه هفته يک بار، ماهي يک بار، و حتي اين اواخر به دو ماه يک بار هم رسيد.
دو حادثه ترور عليه آيتالله هاشمي رفسنجاني در ذهن مردم ايران هست؛ يکي ماجراي ترور ايشان در اوايل پيروزي انقلاب که بعد از ترور شهيد مطهري رخ داد و ايشان از آن حادثه جان سالم به در بردند و دوم هم ماجراي ترور کوري که در مراسم 12 بهمن در حرم امام(ره) حين سخنراني ايشان انجام شد که بيشتر براي ايجاد فضاي رعب و وحشت بود. آيا حادثه ديگري هم رخ داد که آيتالله هاشمي را تا پاي شهادت پيش ببرد؟
همان دو بار بود. گاهي البته موارد مشکوکي هم در مسير رفت و آمد ايشان پيش ميآمد ولي هيچکدام جدي نبود. يک بار هم اتاقي در دفتر ايشان آتش گرفت که مشکوک بود و پيگيري هم شد.
در مصاحبهاي گفته بوديد که آخرين مأموريتي که پدرتان به شما سپردند، پاسخگويي به تخريبهاي مربوط به نهم دي بود. در اين زمينه کاري انجام داديد، آيا گزارشي به سمع ايشان رسانديد؟
آن روز بحث صداوسيما بود که به مناسبت 9 دي، تخريبهايي را مجددا آغاز کرده بودند و عملکرد غيرمنصفانهاي داشتند. بحث شد که پاسخي در مسير روشنگري. تهيه شود. بحث مهدي هم با ايشان مطرح شد و تأکيد کردند که حرکت ما در مباحث ديگر به گونهاي نباشد که حساسيت روي پرونده مهدي را تحتالشعاع قرار دهد.
ما هم در آن مقطع، سعي داشتيم ورود تند به اين مسائل نداشته باشيم. بنا شد جوابها به تهمتها را تهيه و به صورتي روشنگري کنيم. همواره نظر ما بر روشنگري بوده است. در سايت شخصي خود آقاي هاشمي و در ديگر کانالهاي ارتباطي که ايشان در فضاي رسانهاي داشتند و همچنين در روابط عمومي و حلقه مشاوران همواره تأکيد بر روشنگري بوده است و هميشه نظر بر اين بود که با ارتباطات و روشهاي معمولي، پاسخهاي لازم را به اتهامات بدهيم. امسال نيز بر همين مبنا پاسخهايي به شبهات داده شد.
شما در دولت آيتالله هاشمي رفسنجاني، بازرسي ويژه رئيسجمهوري را برعهده داشتيد. نمونههايي از دستورهاي ايشان را براي بازرسي بفرماييد.
بايد بگويم که بازرسي ويژه رئيسجمهوري در دولت آقاي هاشمي رفسنجاني شکل گرفت. تا پيش از آن دفتر پيگيريهاي ويژه بود که در دولت آقاي هاشمي و با دستور خود ايشان به دفتر بازرسي ويژه تبديل شد.
ايشان در ابتداي تشکيل دفتر چند توصيه داشتند؛ اول اينکه، بازرسي مخصوص خود رئيسجمهوري و براي کمک به رئيسجمهوري است و حق ندارد در کارها مداخله مستقيم داشته باشد و فيالبداهه نبايد وارد موضوعات شود. در واقع ورود به موضوعات بايد با دستور رئيسجمهوري باشد نه اينکه هر خبري شنيديد وارد موضوع شويد.
دوم اينکه، بازرسي ويژه براي مچگيري نيست ما نميخواهيم مديران را تحقير يا تخفيف کنيم و انگيزهها را بکشيم، بلکه وقتي با دستور رئيسجمهوري وارد موضوعي شديد، حاصل بازرسيهاي شما بايد اطلاعات صحيح از موضوع باشد. اين اطلاعات را به رئيسجمهوري برسانيد و کمک کنيد که رئيسجمهوري بتواند تصميم بگيرد.
سوم اينکه، پرسنل بازرسي ويژه را هم نبايد زياد کنيد که با يک ارگان جديد با چندصد پرسنل مواجه شويم؛ بلکه در هر موضوعي از کارشناسان و متخصصان کمک بخواهيد و به محض پايان موضوع، دوباره به کارشان بازگردند. ايشان تأکيد کردند که اعضاي بازرسي ويژه رئيسجمهوري حداکثر 15 نفر باشد. بنده هم بر اساس همين توصيه عمل کردم و وقتي ميخواستم بازرسي را تحويل بدهم با کمتر از اين تعداد تحويل دادم.
در اين ميان هم روي چهار محور براي بازرسيها از همان ابتدا تأکيد کردند؛ اول توليدات در کشور برايشان خيلي مهم بود و اگر کارخانجات توليدي دچار مشکل بودند برايشان اهميت بالايي داشت که دلايل آن بررسي شود.
دوم، طرحها و پروژههايي که منجر به خدمات و سرويسدهي به مردم ميشود. اگر طرحي قرار بود در زماني افتتاح شود و به تأخير ميافتاد پيگير بودند که اين طرحها زودتر به نتيجه برسند.
سوم، تسهيل بوروکراسي در کشور نکته مورد تأکيدشان بود. آن زمان روالهاي اداري خيلي طولاني بود و ايشان تأکيد داشتند که بازرسيها به تسهيل در اين زمينه منجر شود.
و موضوع چهارم، آموزش عمومي، آموزش عالي، بهداشت و درمان و بحث سلامت و تربيت بدني بود.
موارد خاصي را در ذهنتان هست که دستور ويژهاي داده باشند و از اهميت خاصي برخوردار باشد؟
برخي کساني که موضوعاتي را به عنوان نکات منفي از آقاي هاشمي مطرح ميکنند، از نظر ما نکات مثبت است و ما اتفاقا خشنود ميشويم که اينها خودشان اين موضوعات را ميگويند. مثلا وقتي کسي ميگويد آقاي هاشمي دنبال تمام کردن جنگ بود و به دنبال صلح بود اتفاقا اگرچه او، اين را به عنوان نکته منفي ميگويد ولي از نظر ما، اين مثبت است
در دوره اول رياستجمهوري ايشان، مجموعا در بازرسي ويژه 500 دستور کتبي ايشان را دنبال کرديم. يکسوم همين عدد هم دستورهاي شفاهي ايشان بود که گزارش آنها را به صورت مکتوب به ايشان ارائه ميکرديم.
براي نمونه، زماني بود که توليد شيشه ساختماني در کشور کافي نبود. در همان مقطع زلزله آمد و حدود 2 ميليون متر مکعب شيشه در انبار کارخانهاي شکست. سؤال شد که شيشه در بازار نيست و چرا در کارخانهاي اين مقدار شيشه بوده است. آيتالله هاشمي رفسنجاني دستور دادند که بازرسي ويژه رئيسجمهوري وارد شود و موضوع را بررسي کند. بعد از بررسيها متوجه شديم که توزيع شيشه با روش دولتي انجام ميشده و در اين ميان مسائل بوروکراتيک و همچنين رانت شيشه، باعث کمبود در بازار بوده است.
در مورد سيمان، تأکيد ايشان اين بود که توليد سيمان از 15 ميليون تن در کشور، بايد به 50 ميليون تن برسد. بر اين اساس دستور دادند که ميزان توليدات سيمان کشور را بهروز به من گزارش دهيد.
همچنين در مورد سد پيشين در سيستان و بلوچستان تأکيد داشتند که گزارشي تهيه شود تا اين سد زودتر افتتاح شود.
آن زمان در موضوع توليد مواد شوينده و بهداشتي و نظافتي، مشکلات بسيار بود. مثلا زماني درباره خميردندان مشکل داشتيم. ايشان به بازرسي دستور پيگيري دادند و با پيگيريهاي جدي ايشان، توليدات بالا رفت و مشکلات برطرف شد.
در پروژهاي مثل پروژه مترو هم بازرسي ويژه باعث شد که بنده را به سمت مترو گسيل کنند و دستورهاي جالب ديگري که فرصت طرح آنها نيست.
فرودگاه بينالمللي امام خميني هم در بازرسي ويژه، پيگيري شد.
بعد از رحلت آيتالله هاشمي برخي چهرهها و شخصيتها خيلي بيتابي کردند. برخي مثل آقاي سيد مهدي طباطبايي و آقاي ناطق نوري از همراهان هميشگي آقاي هاشمي بودند و ناراحتي و سخنانشان دور از انتظار نبود ولي برخي از آنها منتقدان جدي آقاي هاشمي بودند. مثلا آقاي احمد توکلي که از منتقدان بود ولي در صداوسيما آمد و گريه کرد. يا آقاي باهنر. اينها را چطور ارزيابي ميکنيد؟ آيا بعد از رحلت آيتالله هاشمي به ديدار هيچيک از اين افراد رفتيد؟
ببينيد همه شخصيتهايي که در انقلاب همراه بودند، به جز اندک کساني که از انصاف کمتري برخوردارند، خاطرات مثبتشان از آقاي هاشمي بسيار بيشتر از خاطرات منفي است. کسي نيست واقعا که بگويد خاطرات مثبت من از آقاي هاشمي از خاطرات منفي من کمتر است. آقاي احمد توکلي با وجود برخي نقدها، قطعا خاطرات مثبت بسياري از آقاي هاشمي دارد. همينطور آقاي باهنر و ديگران.
همين جا هم بگويم که برخي کساني که موضوعاتي را به عنوان نکات منفي از آقاي هاشمي مطرح ميکنند، از نظر ما نکات مثبت است و ما اتفاقا خشنود ميشويم که اينها خودشان اين موضوعات را ميگويند. مثلا وقتي کسي ميگويد آقاي هاشمي دنبال تمام کردن جنگ بود و به دنبال صلح بود اتفاقا اگرچه او، اين را به عنوان نکته منفي ميگويد ولي از نظر ما، اين مثبت است.
ديگر بزرگان، اگر جايي نقدي داشتند اين نقدها را به آيتالله هاشمي گفته بودند و پاسخ را هم دريافت کرده بودند. بيش از 99 درصد اطرافيان آقاي هاشمي که با ايشان در ارتباط بودند مسائل و نقدهايشان را با شخص خود ايشان مطرح کرده و پاسخ دريافت کرده بودند.
افرادي مثل آقايان سيد مهدي طباطبايي و آقاي ناطق نوري هم که همواره همراه و يار آقاي هاشمي بودند. بنده بعد از درگذشت پدر، خدمت آقاي طباطبايي در بيمارستان رسيدم. خدمت آقاي ناطق نوري هم رسيدم و تشکر کردم. انشاءالله به تدريج خدمت ساير بزرگاني که در اين مدت به خانواده هاشمي رفسنجاني لطف داشتند و در اين غم ما را همراهي کردند خواهم رسيد و تشکر خواهم کرد.
نقدهاي بسياري به آقاي هاشمي در طول همه سالهايي که ايشان فعاليت سياسي داشتند، وارد شده است. شد که آقاي هاشمي در موضوعي، در جمع خانواده اظهار کنند که فلان نقد را که از فلان فرد مطرح شده قبول دارم يا فلان جا در عملکردم واقعا اشتباه داشتم و کاش فلان کار را انجام ميدادم يا فلان کار را انجام نميدادم؟
پرسنل بازرسي ويژه را هم نبايد زياد کنيد که با يک ارگان جديد با چندصد پرسنل مواجه شويم؛ بلکه در هر موضوعي از کارشناسان و متخصصان کمک بخواهيد و به محض پايان موضوع، دوباره به کارشان بازگردند. ايشان تأکيد کردند که اعضاي بازرسي ويژه رئيسجمهوري حداکثر 15 نفر باشد. بنده هم بر اساس همين توصيه عمل کردم و وقتي ميخواستم بازرسي را تحويل بدهم با کمتر از اين تعداد تحويل دادم
اينکه شما ميگوييد نقدها به آقاي هاشمي همواره بسيار بوده است، قبول ندارم. ممکن است در موضوعي اين نقدها را به زبانها و بيانها و در مقاطع مختلف مرتب تکرار کنند و اينطور به نظر بيايد که نقدها بسيار است؛ مثلا در موضوع سلام نداشتن نامه ايشان به مقام معظم رهبري، که صدها بار اين نقد تکرار شد اما موضوع مهمي نبود. آيتالله هاشمي که همان زمان، بعد از انتشار نامه خدمت مقام معظم رهبري رسيدند ايشان از محتوا و ادبيات نامه اظهار نارضايتي نکردند و اخيرا هم آقاي رضا اميرخاني يکي از نويسندگان معتبر کشور هم در صداوسيما بهخوبي توضيح دادند که ذکر سلام در صدر نامه، امري ضروري و ادبي نيست و بيشتر فرهنگ محاورهاي است، اما چه اندازه به آيتالله هاشمي رفسنجاني در اينباره توهين و تهمت زده شد. بنابراين بلندي صداي مخالفان ايشان به منزله زياد بودن نقدها نيست، تکرار و مانور دادن روي آنها زياد است.
يا يکي از موضوعاتي که همواره درباره دولت آقاي هاشمي رفسنجاني مطرح شده، اين است که ايشان در دولت خودش به مباحث توسعه سياسي بيتوجه بود. ببينيد ايشان در دولت خودش اولويت اصلي را روي بازسازي زيرساختها و رسيدگي به ضروريات مردم گذاشته بود و بر اين اساس خيلي از روشنفکران ميگويند که مسائل سياسي و توسعه سياسي در دولت آقاي هاشمي اولويت نبود. ايشان در يکي از مصاحبههايشان گفتهاند که من آگاهانه اين کار را کردم، کشوري که نياز به آب و برق دارد و معيشت مردم دچار مشکل است شما نميتوانيد بياييد از مسائل سياسي در آن سخن بگوييد. آقاي دکتر مهاجراني هم در اين باره دفاع محکمي دارند و مطرح کردند که وقتي خانهاي خراب است و ستون و سقف ايمني ندارد، شما ابتدا آن را بازسازي ميکنيد بعد به اين فکر ميکنيد که چه تابلوي هنري به ديوار بزنيد.
البته من همين جا هم بگويم که اين نقد را به اين شکل قبول ندارم که آقاي هاشمي در دولتش به کل مسائل سياسي را رها کرده باشد. اتفاقا کارهاي پايداري هم در حوزه سياسي انجام دادند؛ اما بله، در دورهاي که کار را شروع کردند چون توقع از ايشان بازسازي کشور بود اصل هم و غم خود را بر اين گذاشتند که بازسازي کشور انجام شود ولي بحث توسعه سياسي در دوره دوم ايشان مطرح شد. اتفاقا لازم به ذکر است که بگويم تندترين انتقادها از آقاي هاشمي در دوره اول مربوط به جريان چپ بود که ميگفتند آقاي هاشمي رفسنجاني چرا وارد درگيري با آمريکا نميشود و در موضوع استکبارستيزي کمفعاليت است.
اما خود آقاي هاشمي دو انتقاد در اواخر عمر به خودشان وارد کردند؛ يکي اين بود که همدلياي را که ميخواستيم در جامعه ايران ايجاد کنيم و از آن به مسلمين جهان منتقل سازيم، نتوانستيم در 10 سال اخير در کشور به وجود بياوريم و در مسير آن توفيقي نداشتيم. دوم اينکه، در بحث مبارزه با فقر درست است که در ابتداي انقلاب حرکتهاي مثبتي را شروع کرديم و راهمان هم درست بود اما در اين مسير استواري لازم را نداشتيم و امروز جامعه ما به سمت و سوي فقر بيشتر پيش ميرود. از نگاه آقاي هاشمي اين دو موضوع مهمترين ضعفها بود که خودشان را در هر دو موضوع مقصر ميدانستند.
به عنوان فرزند ارشد آيتالله هاشمي رفسنجاني، آينده سياسي خانواده هاشمي را چگونه ترسيم ميکنيد؟
ما در ايران در خدمت همه مردم ايران هستيم. وظيفه خانواده و فرزندان آقاي هاشمي است که راه هاشمي را ادامه دهند و هر جا به ما فرصت داده شود چه در حوزه اجرا و چه در حوزه سياست، در خدمت هستيم. انشاءالله بتوانيم از تجربهاي که در کنار آيتالله هاشمي به دست آوردهايم، براي خدمت به مردم و انقلاب بهره ببريم و آن را در اختيار جامعه قرار دهيم.
منبع: آخرین خبر
15