اوضاع مالی مردم در سال ۹۸ چگونه خواهد شد؟
عضو هیات علمی دانشگاه مفید میگوید تورم افسارگسیخته در پایان سال رخ نخواهد داد. به گفته او، قیمت دلار به طور طبیعی باید کاهش پیدا کند و با محاسبات گوناگون بین ۶ تا ۷ هزار تومان خواهد بود.
به گزارش خبر فوری ، یوسفی، کاهش قیمت کالاها را نیز منوط به نرخ ارز، ثبات و نیز تخلیه روانی میداند. به گفته او، پیش بینی تورم افسارگسیخته در پایان سال، نادرست است چراکه از شهریور ماه اوضاع به گونهای دیگر رقم خورده و نرخ ارز کاهش یافته و از این پس هم روند کاهنده خواهد داشت.
مشروح گفتگو با یوسفی را در ادامه میخوانید.
به نظر شما اقتصاد کشور توان هضم دلار ۱۰ هزار تومانی را دارد؟ ادعای ورشکستگی اقتصاد با این نرخ چه میزان علمی است؟
در سوالی که مطرح شده کلمه هضم معنای روشنی ندارد. اما اگر بخواهیم توضیحی درباره اصل بحث داشته باشیم، باید بگوییم چندین ماه است که عملا دلار بالاتر از ده هزار تومان قرار گرفته و اقتصاد هم به گونهای در حال تطبیق خود با این وضعیت جدید است. تداوم دلار بالاتر از ده هزار تومان روی اقتصاد اثر میگذارد و تعادل جدیدی را ایجاد میکند که این تعادل جدید، اثرات نامیمونی را بر اقتصاد خواهد داشت. به عنوان مثال، رکود تورمی، نابرابری، فقر و کسری بودجه دولت را تشدید خواهد کرد در نتیجه مسائل یادشده زمینه برای نارضایتی و اعتراض عمومی بیشتر میشود.
ابزارهای تحریم و فشار آمریکا بر اقتصاد ایران تنها منحصر به ابزار اقتصادی نیست؛ بلکه این فشار از منافذ مختلفی مانند روزنههای فرهنگی و سیاسی بر کشور وارد میشود. تمامی تلاش آنها این است که بر فضای یاس و نا امیدی دامن بزنند. طبیعتاً این فضاها انتظارات منفی در جامعه را تشدید میکند؛ بنابراین تداوم نرخهای بالا از جهات مختلف، کاهش نرخ رشد و منفی شدن آن، افزایش بیکاری و فقر در جامعه، زمینههای بروز فضای اعتراضی را فراهم میکند. رسالت مهم دولت این است که تلاش کند نرخ ارز را به نرخ تعادلی خودش برگرداند و آن بار روانی که باعث شده بود تا نرخ ارز برای مدت کوتاهی حدود ۱۹ هزار تومان برود، تخلیه شود.
در حال حاضر هم که نرخ ارز به کانال ده و یازده آمده، باز هم بار روانی وجود دارد و جا دارد دولت و بانک مرکزی باز هم تلاش خود را بکند تا از این بار روانی کاسته شود.
در پرسش شما تعبیر ورشکستگی شده است، ورشکستگی، تعبیر صحیحی نیست. این کلمه برای بنگاهها و شرکتها معمولا به کار میرود و برای مباحث کلان اقتصاد این تعبیر قابل فهم نیست. البته واقعیت این است که ما در شرایط بدی قرار داریم و در مجموع، فشار زیادی به کشور وارد میشود. با این وجود به نظرم باید از تعابیری که به ایجاد فضای یاس و ناامیدی در کشور دامن میزند اجتناب کرده و سعی کنیم از به این جو حداقل دامن نزنیم.
برخی مخالفان دولت معتقدند افزایش قیمت ارز برنامه دولت برای جبران کسری بودجه بوده. به نظر شما این تحلیل چقدر با واقعیات همخوانی دارد؟
برای اینکه پاسخ این سوال را بدهیم، باید سیر نرخ رشد ارز را نگاه کنیم. رشد نرخ ارز عمدتا بعد از تحریمهای آمریکاست. بعد از تحریم ها، محدودیتهای پول کاغذی و فضای روانی که در کشور ایجاد شد، و آن بحث تابستان داغ، همگی آثار روانی بی سابقهای ایجاد کردند. دولت هم به ویژه در ابتدا به صورت منفعلانه با این موضوع برخورد کرد. این مسائل خیلی روشن به ما میگوید که سیاست دولت این نبود، بلکه آثار و نتیجه تحریم آمریکا و فضای روانی ناشی از آن و برخی بی تدبیریها بوده است.
ممکن است تصور شود که افزایش نرخ ارز منجر به افزایش درآمد دولت شده و از این طریق بخشی از کسری بودجه در دورهای کاهش مییابد، اما باید توجه داشت که کسری بودجه در ایران یک پدیدهی دائمی است؛ کافی است به تاریخ مکتوب بودجه کشور مراجعه کنیم تقریبا به جز دو، سه سال در طول دههها پدیده کسری بودجه وجود داشته است؛ بنابراین اینکه دولت همین امسال با وجود خطرات ناشی از تحریم و فشار روانی حاصل از آن بخواهد با این سیاست کسری بودجه خود را کاهش دهد، به هیچ وجه عقلایی نیست.
نکته دیگر اینکه با توجه به شرایط اقتصادی و فشاری که روی کشور وجود دارد، هیچ دولت خردمندی دست به این کار نمیزند، چرا که وارد یک بازی خطرناک میشود. این کار، نوعی خودکشی محسوب میشود. زیرا به طور طبیعی با افزایش نرخ ارز، انتظارات تورمی هم افزایش پیدا میکند و باعث میشود که هزینههای خود دولت هم افزایش یابد. یکی از جهاتی که هزینههای دولت را افزایش میدهد این است که دولت یکی از خریداران اصلی است. یعنی هزینههای دولت در پروژههای عمرانی بالا میرود.
هزینههای جاری دولت هم افزایش پیدا میکند؛ بنابراین اگر درآمد دولت از یک طرف دارد بالاتر میرود هزینه هایش هم از سوی دیگر بالا میرود. علاوه بر این، فشار روی دولت برای حمایت از اقشار آسیبپذیر هم بالا میرود. یعنی توقع از دولت این است که سبد کالا تعریف کند و به طور مثال، حقوق کارمندان را اجبارا ۲۰ درصد افزایش دهد. از سوی دیگر، به دلیل وابستگی شدید صنعت ما به خارج، وقتی نرخ ارز بالا میرود، رکود تورمی در اقتصاد شکل میگیرد.
در نتیجه نرخ بیکاری افزایش پیدا میکند، تورم بالاتر میرود و نارضایتیهای اجتماعی بالا میرود؛ آن هم در حساسترین برهه زمانی که یک کسی مثل ترامپ با تمامی وجودش به تقابل با جمهوری اسلامی آمده است.
البته موضوع دیگر آن است که برخورد دولت به ویژه در ابتدا یک برخورد انفعالی بوده، برخی از دولتمردان و مشاورین اقتصادی دولت در این شرایط بحرانی بحث از مکانیزم آزاد قیمتها را مطرح کرده بودند و دولت نیز واکنش فعالی نداشت. از این رو بهتر است بگوییم ضعف نظام تدبیر نیز در تشدید مشکلات اخیر نقش مهمی داشته است. اما اینکه کسی بگوید تمامی این داستانها برای جبران کسری بودجه دولت بوده، با منطق سازگاری ندارد.
به نظرتان تأثیر افزایش قیمت ارز بر صادرات و واردات را چگونه باید سنجید؟
در اقتصاد تعبیری وجود دارد که میگوید: افزایش نرخ ارز میتواند منجر به بهبود تراز تجاری شود. چرا که وضعیت نسبی کالاهای صادراتی را بهبود میبخشد و از طرفی مانع از ورود کالاهای خارجی میشود، زیرا دیگر ورود کالاهای خارجی مقرون به صرفه نخواهد بود. ولی نکته حائز اهمیت این است که این حرف در مورد ایران صدق نمیکند. البته امسال که نرخ ارز چند برابر شد تا پایان آبان ماه تراز تجاری ما مثبت شد؛ یعنی صادرات مان بهبود یافت و واردات مان کاهش پیدا کرد. ولی هر چقدر که به آخر آبان و آذر میرسیم، نرخ رشد صادرات کاهش بیشتری پیدا میکرد. یعنی توان صادراتی ما کاهش پیدا میکند.
این موضوع، چند دلیل دارد؛ اول همان محدودیتهایی که برای واردکنندگان ایجاد میکنند و باعث میشود که نتوانیم صادرات خودمان را داشته باشیم. دوم اینکه توان صادراتی ما محدود است. یعنی ما در هر حالتی پتروشیمی، فولاد و امثال اینها داریم که از منابع رانتی دولت استفاده و صادرات میکنند. از طرفی، وضعیت جدید نرخ ارز باعث شده برخی افراد از این موقعیت استفاده کنند و بعضی از مواد خوراکی، میوه و امثال اینها که امکان صادر کردن شان وجود دارد را به کشورهای اطراف صادر کنند.
برخی کالاها که روی صادرات آنها حساب نمیکردیم، به دلیل افزایش نرخ ارز اکنون صادر میشوند. اما از آنجا که با برنامه این کار را نکردیم، کالاهای صادراتی به نوعی از بازار داخلی جمع میشوند. به طور مثال، مرغی را که به اندازه مصرف داخلی با قیمت مناسب تولید میکردیم، اکنون از بازار جمع و صادر میکنیم که خود کمبودی در میان مصرف کنندگان ایجاد میکند. گوسفندان ماده، سوخت قاچاق میشود. نکته دیگر اینکه برای داشتن تراز تجاری مثبت نیازمند اصلاحات ساختاری هستیم.
باید فضای کسب و کار را بهبود ببخشیم، نظام بسته بندی را بهتر کنیم و بازارهای بین المللی را بیشتر بشناسیم. بازاریابی بین المللی را به خوبی انجام دهیم. این موضوعات برای صادرکنندهها به آن معنا وجود ندارد و در نتیجه این افزایش صادرات، یک امر هیجانی است که خیلی زود فروکش میکند و فقط آثار تورمی اش باقی میماند.
در همین جنوب کشور در آبادان، با افزایش نرخ ارز، در روزهای تعطیلات عراقیها میآمدند و جنسهای خیلی زیادی را میخریدند، زیرا به صرفه بود. در نتیجه شهر از نظر کالا خالی میشد و مردم در تنگنا قرار میگرفتند و کسی به فکر نبود. اینها در واقع آذوقه شهری بود. البته عقلانیت حکم میکرد که مدیریت شده و فضای رونق شهری صورت گیرد، اما چون تدبیری در این رابطه وجود نداشت نه تنها استفادهای نشد بلکه یک سری حواشی هم ایجاد شد. در واقع میشد هم کالا را صادر کرد هم مردم را در تنگنا قرار نداد، اما استفاده نکردند.
با توجه به ادعای اقتصاددانان نهادگرا مبنی بر اینکه افزایش قیمت ارز سبب تشدید رکود و بیکاری میشود، چه تحلیلی میتوان در خصوص نسبت قیمت ارز و وضعیت اشتغال ارائه داد؟
به طور کلی، ما مردم به لحاظ ذهنی آمادگی صادرات به گونهای که در کشورهای با اقتصاد باز صورت میگیرد را ندارند؛ لذا وقتی به عنوان مثال چندی پیش با افزایش صادرات پیاز، قیمت آن در داخل افزایش پیدا کرد، فضای روانی در جامعه به گونهای شد که دولت جلوی صادرات آن را گرفت. چرا باید جلوی صادرات را میگرفتند؟ چون برنامه ریزی و آمادگی تولید برای صادرات وجود ندارد. دولت نز ساختارهای مناسب را فراهم نکرده است.
در نتیجه با افزایش نرخ ارز، یکباره گروهی کلاهایی که با نگاه به بازار داخلی تولید شده بودند را از بازار جمع میکنند و در نتیجه قیمت داخلی افزایش مییابد و نارضایتی عمومی فزونی میگیرد. دولت نیز به دلایلی تسلیم جو شده صادرات آن را منع و یا محدود میکند. در این شرایط امکان برنامه ریزی برای صادرات کاهش مییابد.
به همین دلیل، طرف قرارداد خارجی نمیتواند در بلند مدت روی صادرکننده ایرانی حساب باز کند. در نتیجه آثار این رشد کوتاه مدت خواهد بود مگر اینکه اتفاق خاصی بیفتد.
در نهایت با توجه به ساختار فعلی اقتصاد ایران و از آنجا که اهتمام لازم برای اصلاح این ساختار وجود ندارد این افزایش قیمتها بیشتر اثر تخریبی و تورمی بر اقتصاد دارد.
ساختار صنعت ما یک ساختار وابسته است؛ بنابراین افزایش نرخ ارز؛ هزینههای تولید را افزایش داده، بنگاهها را با مشکل سرمایه در گردش مواجه میکند و منجر به ورشکستگی بنگاهها میشود. در نتیجه اشتغال نیز کاهش پیدا میکند و رشد اقتصادی محدود میشود.
سهم تحریم خارجی و افزایش نقدینگی داخلی در افزایش نرخ ارز چقدر است؟
اگر زمان شروع این حرکت را حدودا دی ماه سال قبل بدانیم، یکسال از این ماجرا میگذرد. با اجرای قانون پولشویی در امارات در سال ۲۰۱۸ و ایجاد محدودیتهایی برای مبادلات ارزی ما، نرخ ارز افزایش پیدا کرده و بعد از عید هم با جنگ روانی آمریکا، این مسئله تشدید شد و نرخ ارز افزایش پیدا کرد.
البته دولت سالیان سال نرخ ارز را کنترل میکرد تحت این فشارها امکان تداوم این کنترل از دست دولت خارج شد و مثل یک فنری که شما پایین نگه دارید یکباره آزاد شد.
به دنبال آن، انتظارات منفی که در جامعه شکل گرفت اعم از انتظاراتی که نسبت به ثبات و بی ثباتی حاکمیت و انتظاراتی که نسبت به نرخ ارز و تورم و نسبت به خیلی از متغیرهای اقتصاد به وجود آمده منجر به افزایش نرخ ارز شده؛ بنابراین اصل مسئله این هست که در این دوره واقعا عامل اصلی مسلط تحریمها است. گرچه ضعف دولت هم در ومواجهه با آن قابل کتمان نیست..
آیا در پایان سال تورمی بین ۸۰ تا ۱۰۰ درصد خواهیم داشت؟
نه، چنین وضعیتی را نخواهیم داشت. در ابتدای سال با توجه به فضای افسارگسیخته انتظارات و این که دولت راهی برای مدیریت آنها نداشت تورم رشد زیادی داشت. اما از شهریور ماه اوضاع به گونهای دیگر رقم خورده و نرخ ارز از حدود ۱۹ تومان برگشته و اکنون در کانال ۱۱ هزار تومان است و احتمالا روند کاهنده خواهد داشت. از طرفی، به طور طبیعی تخلیه هیجانات را هم خواهیم داشت و بنابر این تصور این است که نرخ تورم سال بسیار کمتر از آنی است که در سوال شما آمده، باشد.
چرا کاهش قیمت ارز سبب کاهش قیمت کالا نمیگردد؟
دلیل آن به چسبندگی قیمتها برمی گردد. وقتی نرخ ارز افزایش مییابد، روشن است که بی ثباتی به وجود آمده و در نتیجه انتظارات منفی در اقتصاد شکل میگیرد و به طور طبیعی قیمتها افزایش پیدا میکند. اما با افزایش قیمت ها، نرخ دلار هم بالا میرود. بازگشت قیمتها تحت تاثیرچند عامل است. یکی از این عوامل خود نرخ ارز است. از آنجا که تولید کننده با نرخ ارز مثلا ۱۵ هزار تومانی اجناس خود را خریده به راحتی نمیتواند آن را با نرخ ارز ۱۰ هزار تومانی بفروشد.
نکته دوم ثبات است. درست است که نرخ ارز روند کاهنده دارد، اما مسئله مهمتر این است که هنوز به نرخ با ثباتی دست پیدا نکرده ایم. خوشبختانه دامنه نوسانات دلار هم در حال کاهش است. نوسان روزانه بسیار کمتر از مقدار سابق است؛ با این حساب این روند کاهنده هست. آخرین نکته تخلیه روانی است؛ تخلیه بار روانی بسیار انجام شده، ولی هنوز کامل نیست. البته این موضوع به عوامل بیرونی بستگی دارد.
به هرحال ما جامعهای هستیم که به لحاظ فرهنگی و اقتصادی از گذشته متفاوت شده. به دلیل این که بسیاری از مخاطبان ما در این جامعه با رسانه ملی ما قهرند و اطلاعات را از رسانههای دیگر دریافت میکنند.
گفته شده بیش از ۳۰۰ شبکه خارجی فارسی زبان وجود دارد که اکثرشان در مقام تخریب هستند؛ بنابراین تخلیه روانی هیچ وقت صفر نمیشود؛ مگر این که ما رویکردهای فرهنگی مان را بر اساس یک استراتژی جدید بنا بگذاریم، یعنی رسانه ملی واقعا معنای ملی پیدا کند؛ بنابراین تخلیه روانی تا وقتی که در جامعه برخی از این گروهها هستند این مشکل خواهد بود. مجموع اینها عواملی است که به چسبندگی قیمت میرسد. هرقدر زمان کاهش نرخ ارز بیشتر طول بکشد، چسبندگی قیمتها هم بیشتر خواهد بود.
روند تورمی کنونی چه نسبتی با روند کاهشی قیمت ارز دارد؟
یکی از عوامل تورم مخصوصا در اقتصاد ایران نرخ ارز است که از طرق مستقیم و غیر مستقیم روی تورم اثر میگذارد. نرخ ارز منجر به کسری بودجه میشود؛ کسری بودجه نیز منجر به رشد پایه پولی و آن نیز منجر به رشد نقدینگی میشود. از طرف دیگر خود نرخ ارز قیمت تمام شده کالاها را هم افزایش میدهد.
قیمت واقعی ارز چه میزان است و کاهش نرخ ارز تا کجا ادامه دارد؟
نحوه محاسبات متفاوت است. بر اساس شاخص PPP یا قدرت برابری خرید، نرخ ارز چیزی حدود ۶ هزار تومان پیش بینی میشود. گروه دیگری بر اساس شاخص رشد نقدینگی و تناسب آن با نرخ رشد اقتصادی این رقم را محاسبه میکنند که حدود ۷ هزار تومان قرار میگیرد.
گروه دیگری نیز دقیقا بر اساس نرخ تورم، نرخ ارز محاسبه میکنند که بر اساس آن، نرخ ارز را پایینتر از این ارقام در نظر میگیرند. همه این گروهها معتقدند که نرخ فعلی ارز که در کانال ۱۰ تا ۱۱ هزار تومان است تحت تاثیر روانی قرار دارد و به طور طبیعی باید کاهش پیدا کند.
عملکرد رییس جدید بانک مرکزی در ایام کوتاه اخیر رو چگونه ارزیابی میکنید؟
از زمانی که آقای همتی آمده اند نرخ ارز روند کاهندهای داشته است و باز هم توقع این است که کاهش پیدا کند.
این کاهش الزاما از طریق عرضه ذخایر ارزی صورت نگرفته، بلکه از طریق اعمال سیاستهایی بوده که باعث میشود که فضاهای سودا گری محدود شود؛ لذا میتوانیم از عملکرد ایشان در این مدت، ارزیابی موفقی داشته باشیم.
منبع: سایت انتخاب
28