بیانیه تحلیلی حزب کارگزاران به مناسبت چهل سالگی انقلاب
حزب کارگزاران با انتشار بیانیهای تحلیلی، 5 هدف استراتژیک انقلاب اسلامی ایران در عبور از سلطنت، گذار به جمهوریت، توفیقها، آسیبهای جمهوری اسلامی و راه اصلاح آنها را بررسی کرده است.
در بخشی از این بیانیه آمده است: چهلسالگی در حیات انسانی سن و سال رشد و بلوغ و بالندگی است و در سنت الهی و سیره نبوی سن و سال رسالت و مسئولیت و هدایت. به جز وجه نمادین چهلسالگی در طبیعت، از حیثِ حکمت، رسیدن به این سن و سال، نشانهای است از ثبات شخصیت و هویت انسان با کولهباری از تجربه... انسان چهلساله کولهباری از خاطره بر دوش دارد و جامعه چهلساله انبانی از آزمون و خطا... و اینک جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی، چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن جامعه باتجربه و آن انسانهای پرخاطره است که در قامت یک دولت ـ ملت رشید از بحرانهای بسیار عبور کرده و آزمونهای بزرگی را پشت سر گذاشته است.
این بیانیه میافزاید: اگر چهل سال قبل نظام سیاسی ایران نوزاد بود و اگر سی سال قبل نظام سیاسی ایران نوجوان بود و اگر بیست سال قبل نظام سیاسی ایران هنوز جوان بود. اکنون در چهلسالگی، این نهضت، نظام انسان و جامعه بالغ است که به سادگی حق آزمون و خطا ندارد و نمیتواند به هر روش کشور را اداره کند.
حزب کارگزاران در بیانیه خود تصریح کرد: ما در این چهل سال به اندازه یک تاریخ، تجربه اندوختهایم و زندگی کردهایم: در دامان انقلاب علیه استبداد سلطنتی، زاده شدیم، در «جنگ» با فاشیسم بعثی آبدیده شدیم، از «شورش» گروههای تروریستی نهراسیدیم و پس از پایان دوران «دفاع» مقدس به «توسعه» و سازندگی میهن خویش پرداختیم و با «جنبش» اصلاحات شور تازهای در تعمیق ارزشهای انقلاب برای آزادی بپا خاستیم. در عصر تحریمها آموختیم که چگونه با وجود «تحریم» به سوی توسعه حرکت کنیم.اکنون اما جمهوری اسلامی ایران در یکی از سختترین گردنههای تاریخ خود قرار گرفته است: پس از جنگ، شورش و ترور، تحریمها که گویی همزاد این انقلاب بودند به اوج خود رسیدند و نه فقط نظام سیاسی که کلیت دولت ـ ملت ایران را تهدید میکنند.
بیانیه مذکور ادامه میدهد: ما «کارگزاران سازندگی ایران» بر این باوریم که جمهوری اسلامی به عنوان فرزند انقلاب اسلامی، همواره باید با بازخوانی و بازیابی ارزشها و آرمانهای انقلاب خویش را بازسازی و بازآفرینی کند تا بتواند به حیات تاریخی و مسئولیت ملی خویش در صیانت از این «دولت ـ ملت» ادامه دهد. ما فکر میکنیم هیچپ گاه دشمنان ایران این اندازه بر سر انتقام از انقلاب همداستان نبودند و متأسفانه بر اثر تدابیر نادرست داخلی و توطئههای خارجی ائتلاف پیچیدهای از دشمنان ایران شکل گرفته است که نظم سیاسی، امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران را نشانه گرفتهاند. آنچه نگرانی از توطئه خارجی را افزون میکند، تضعیف انسجام و اتحاد ملی در ایران است.
در این بیانیه تاکید شده است: جمهوری اسلامی ایران در چهار دهه گذشته همواره از سطحی از «وحدت ملی» برخوردار بوده است که تداوم آن را تضمین ساخته است. روحیه انقلابی و ایثارگری اجتماعی که در پایان دهه 50 شکل گرفته بود، با جنگ تحمیلی و دفاع همهجانبه ملت ایران علیه دشمن بعثی تقویت شد. جنگ تحمیلی عراق با ایران گرچه عوارض مادی، روحی، اقتصادی، اجتماعی، انسانی تلخی داشت، فرآیند توسعه و تعمیق ارزشهای انقلاب را به تعویق انداخت، اما روحیه میهندوستی ایرانیان را ورای ایدئولوژیهای سیاسی و حتی مذهبی تقویت کرد و سبب رشد وحدت ملی کشور شد. این سرمایهی اجتماعی در دورهی سازندگی و اصلاحات سیاسی با تقویت مشارکت عمومی شهروندان تقویت و مدرنیزه شد تا یکی از اهداف انقلاب در رشد دموکراسی محقق شود.
در بخش دیگری از این بیانیهای با اشاره به بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب آمده است: در سیاست هدف انقلاب اسلامی ایران نفی استبداد سلطنتی و استقرار آزادی به شکل جمهوری اسلامی بود. انقلاب اسلامی بدون شک قیامی برای احیای ارزشهای انقلاب مشروطیت بود چراکه در طول دیکتاتوری دو پهلوی از مشروطه جز پوستی بر استخوان باقی نمانده بود. ملت ایران مانند هر ملت رشیدی و مقدم بر همه ملتهای منطقه 111 سال قبل قیام کرد که یک فرد، یک خانواده و یک طبقه بدون هیچ دلیل عقلی و منطقی بر جامعه حکومت نکند.
بیانیه مذکور تصریح میکند: در آغاز گمان میرفت با تحدید پادشاه به قانون و پارلمان و استقلال دولت از سلطنت این امکان وجود دارد که حقوق و آزادیهای اساسی ملت حفظ شود. اما دیکتاتوری پهلوی ثابت کرد که این تقوا و پرهیزکاری در نهاد سلطنت وجود ندارد. نه تنها مصدقها که حتی قوامها هم از سوی پادشاهان پهلوی تحمل نشدند و با عبور از سنت استقلالِ نهاد وزارت از محمدعلی فروغی تا محمد مصدق، احمد قوام و حتی علی امینی مقام صدارت به بوروکرات بیارادهای چون امیرعباس هویدا رسید که نهاد تاریخی وزارت را خادم سلطنت میدانست. دیکتاتوری پهلوی عملاً هم سلطنت و هم ریاست دولت را برعهده داشت و در امور اجرایی متعددی مانند شرکت نفت، وزارت خارجه، ارتش، سازمان امنیت و... رأساً دخالت میکرد و عملاً جایگاه نهاد وزارت به عنوان متولی امر سیاست را بیمعنا کرده بود. جمهوری اسلامی ایران اما در آغاز با نوعی آنارشیسم سیاسی سه سال اول انقلاب و تعدد و تکثر احزاب سیاسی (حتی مسلح) مواجه شد. پس از پایان شورشهای سیاسی آغاز دهه 60 بنا به مشکلات دوران جنگ، نظام حزبی قدرتمندی در کشور شکل نگرفت، اما حتی در آن دوران هم نطفه دو جناح راست و چپ بسته شد و انتخابات پارلمانی، نیمهرقابتی باقی ماند.
این بیانیه میافزاید: انتخابات ریاستجمهوری با عبور از شرایط جنگی رقابتی شد و شور و هیجان جمهوریت، سرخوردگی از مشروطیت ناتمام را التیام بخشید نهاد ریاستجمهروی نهاد تاریخی وزارت را احیا کرد و آن را دژ استوار جمهوریت ساخت. در این چهل ساله با همه ضعفهای اجرایی اصل رقابت سیاسی به رسمیت شناخته شده است و چون جمهوریت برخلاف سلطنت نیازمند مشروعیت مدام است، رقابت به عنوان عامل اصلی مشارکت به تدریج تثبیت شده است این رشد سیاسی برای ایران لازم بوده است، اما کافی نیست. هنوز قواعد رقابت میان جناحهای سیاسی در کشور ما شفاف نیست.
در بخش دیگری از بیانیه حزب کارگزاران تاکید شده است: ما کارگزاران سازندگی ایران با تأکید بر اینکه یکی از نقاط تمایز اساسی نظام جمهوری اسلامی و نظام سلطنتی، انتخابی بودن همه ارکان کشور به خصوص شخص رئیسجمهور است معتقدیم تنها راه تثبیت دموکراسی در ایران تقویت نظام حزبی و تعریف آن به عنوان رکن مردمسالاری دینی در کشور است. ما معتقدیم باید با بازنگری قوانین به خصوص قوانین انتخاباتی، جناحبندیها و ائتلافهای سیاسی کوتاهمدت را به احزاب سیاسی پایدار بدل ساخت و «جمهوریت» جمهوری اسلامی را به عنوان دستاورد انقلاب اسلامی تقویت کرد.تقویت جمهوریت فقط با توسعه کمی دموکراسی ممکن نیست باید به توسعه کیفی و تعمق دموکراسی هم فکر کرد و تعمیق دموکراسی با تقویت احزاب فراگیر و ملی سیاسی و انتخاب رؤسای جمهور و نمایندگان مجلس و شوراهای شهر و روستا براساس برنامه و گفتمان روشن سیاسی و اجتماعی است.
این بیانیه میافزاید: پس از 40 سال جمهوری اسلامی نیازمند تداوم تعمیق مردمسالاری از طریق افزایش کارآمدی نظام سیاسی خود است. برگزاری انتخابات تنها تمایز ما با گذشته نیست کارآمدی نهادهای انتخابی باید تمایز بزرگ ما با گذشته باشد و این کارآمدی در گرو برنامهریزی، اجرای آن برنامهها و مسوولیتپذیری منتخبان در برابر انتخابگران خویش است.
بیانیه مذکور تصریح میکند: نهاد دولت در هر نظام سیاسی باید هسته سخت و مرکزیت حاکمیت باشد و به نظر ما تقویت دولت منتخب ملت یک وظیفه ملی است و این کار تنها و تنها سبب ایجاد رابطهای قدرتمندتر میان نهاد انتخابات و نهاد دولت ممکن میشود. وجود دولتهای تشکیلاتی و حزبی ضرورت دهه پنجم جمهوری اسلامی است تا ما به جای نظام تکحزبی سلطنتی نظام چندحزبی جمهوری اسلامی را مستقر سازیم. از سوی دیگر با تقویت احزاب سیاسی میتوان امکان مشارکت نخبگان بیشتری در انتخابات را فراهم ساخت و بخشی از شناسایی نخبگان و تعیینصلاحیتها را به احزاب سیاسی شناسنامهدار سپرد و نظام حزبی و نظام سیاسی را با هم پیوند تشکیلاتی و قانونی داد. ما هم با ردصلاحیتهای گسترده و هم با ثبتنامهای بیقاعده مخالفیم و این هر دو را به ضرر دموکراسی میدانیم. راه میانه را در قراردادن احزاب سیاسی در طول فرآیند انتخابات میدانیم و نه در عرض یکدیگر به گونهای که به تعارض احزاب و حاکمیت منجر شود.
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: در اقتصاد هدف انقلاب اسلامی ایران نفی «فقر» و استقرار «رفاه» و عدالت بود. سیاستهای رژیم پهلوی در توسعه اقتصادی ایران در نهایت به سمت و سویی حرکت کرد که آن را مقابل عدالت قرار میداد. نتایج خواسته و ناخواسته توسعه آمرانه پهلویها عملاً مسیر توسعه را در ایران منحرف ساخت. درحالیکه با هیچ منطق علمی و اقتصادی نمیتوان اقتصاد پهلوی را یک اقتصاد آزاد دانست، پیوند روشنفکران و سیاسیون چپ ضدپهلوی سبب شد در قاطبه انقلابیون دفاع از حقوق مالکیت و کارآفرینی با دفاع از سرمایهداران مساوی تلقی شود. تئوری سیاسی و اقتصادی حاکم بر آن دوران در فضاهای روشنفکری و سیاسی نظریهی وابستگی بود که امکان تکوین هر نوع بورژوازی ملی را زیر سؤال میبرد.
در این بیانیه تصریح شده است: به علت شرایط انقلابی و سپس جنگی کشور این نگاه اقتصادی بر حاکمیت غالب شد و در دولت دفاع مقدس هم به علت شرایط جنگی تثبیت شد و اگر مبانی فقه اسلامی در حقوق مالکیت و روحانیت معتدل نبود ممکن بود در اثر چپروی روشنفکران و سیاسیون و برخی روحانیان کار سختتر شود. با پایان دوران جنگ راه بازگشت اقتصاد کشور به مسیر اصلی خود هموار شد. در دولت سازندگی مقدمات توسعه اقتصادی فراهم شد و گرچه در تقدم و تأخر خصوصیسازی و آزادسازی اشتباهاتی رخ داد، اما امکان سرمایهگذاری ملی و کارآفرینی بخش خصوصی فراهم شد. با بازتفسیر اصل 44 قانون اساسی در سیاستهای کلی نظام از سوی مقام رهبری نیز امکان حقوقی شدن اصلاح راهبرد اقتصادی دهه 60 فراهم شد. اما این راه ناتمام مانده است.
این بیانیه میافزاید: ما کارگزاران سازندگی ایران معتقدیم با بازنگری در اندیشه اقتصادی دهه 50 باید مبارزهای بیامان با سرمایهداری دولتی و بورژوازی دولتی را آغاز کرد. خصوصیسازی قبل از آزادسازی در دهه 70 و غفلت از کوچکسازی و چابکسازی نهاد دولت کشور را در معرض رکود تورمی قرار داده است. سیاستهای غلط پولپاشی و مالی که در دهه 50 اقتصاد ایران را متلاشی کرد در دهه 80 هم تکرار شد و با وجود ماهیت درست سیاست حذف یارانهها، با تزریق پول به جامعه (به جای صنعت و تولید) ایران را دچار بحران کرد. اینکه هنوز برخی سیاسیون از توزیع پول برای مبارزه انتخاباتی استفاده میکنند و هنوز دولتمردان شجاعت مبارزه با یارانهگرایی را ندارند، یک بحران ملی و اخلاقی است. پس از 40 سال همه ما باید قانع شده باشیم که توزیع عدالت توزیع ثروت نیست، تولید ثروت است.
در این بیانیه تصریح شده است: توزیع پول «یک ظلم همگانی» است و نه «عدالت اجتماعی». از سوی دیگر «دولت بزرگ» هنوز بیماری اصلی اقتصاد ایران است. هنوز بزرگترین کارخانهها و بازارهای ایران دولتیاند و کارمندان بزرگترین طبقه اقتصادی به حساب میآیند. بانکهای خصوصی واقعی در کشور انگشتشمار هستند و بانکداری دولتی از دههی 60 به بانکداری نهادهای عمومی تغییرشکل داده است که به هر بخشی از حاکمیت اجازهی بانکداری داده است. بحران صندوقهای مالی و اعتباری در سال 1396 نمونهای از ابعادِ این بحران خطرناک پولی و مالی است که جامعه ایران را در شرایط دشواری قرار میدهد. ورود بانکها به بنگاهداری نوعی اقتدارگرایی پولی و مالی را بر نظام اقتصادی و اجتماعی کشور فراهم میسازد که در نهایت اقتصاد ایران را از توسعه در بخش تولید دور میکند و به دلالی و واسطهگری هدایت میکند. دولتها تحت استیلای سرمایهداری دولتی تابع مصالح کارگزاران خویش میشوند و راه را بر شکلگیری هر نوع سرمایهگذاری ملی و بخش خصوصی واقعی میبندند و در نهایت با پولپاشی قواره جامعه را برهم میزنند.
د رادامه این بیانیه با اشاره به وضعیت اجتماعی کشور در دوران پهلوی آمده است: خوشبختانه انقلاب اسلامی ایران با رهبری روحانیان نواندیش و روشنفکران مسلمان با ایجاد پیوند در همه سطوح جامعه از این دوگانگی اجتماعی عبور کرد و توانست تحتتأثیر طبقه متوسط مسلمان دریافتی معتدل از سبک زندگی جدید داشته باشد. انقلاب اسلامی ایران امکان مشارکت زنان در جامعه با حفظ نهاد خانواده را فراهم ساخت و به زن مسلمان شأنیتی برابر با مرد مسلمان داد. همچنین میان امکانات روستاییان و شهرنشینان توازن مثبتی برقرار شد وخویشاوندسالاری را به خصوص در دههی اول انقلاب برانداخت.
این بیانیه میافزاید: آنچه جمهوری اسلامی ایران را تهدید میکند نادیده گرفتن این دستاوردهاست. توسعه نامتوازن و ناتمام همواره عوارض نادرستی دارد. فشار تحریمها، بحرانهای اقتصادی و از بین رفتن فضیلتهای مدنی مانع نوعدوستی ـ که سرمایه انقلاب اسلامی بود ـ سبب شده است که بار دیگر تازهبهدورانرسیدگی به آفت کشور بدل شود. با عبور از چهل سالگی، نسلهای اول و دوم انقلاب اسلامی ـ که در صف مبارزان و مؤسسان این نهضت و نظام بودند ـ باید به تدریج جای خود را به نسلهای سوم و چهارم بدهند. نادیدهگرفتن جوانان به خصوص جوانانی که همسنوسال انقلاب هستند و از هیچ امتیاز خانوادگی و طبقاتی برای رشد و ترقی برخوردار نیستند، یک خطر اجتماعی است. انقلاب اسلامی ایران مشارکت زنان در جامعه را مشروع ساخت و اکنون ما باید در این حرکت برای جلب و جذب مشارکت زنان روبهجلو باشیم و نه اینکه به عقب بازگردیم.
این بیانیه در ادامه اصلاح نظام قضایی را یکی از اهداف انقلاب اسلامی ایران برشمرد و تصریح کرد: با حفظ وجوه مثبت قضاوت مدرن، ارزشهای اسلامی هم به آن افزوده شد در نتیجه آیتالله شهید دکتر بهشتی در برابر درخواست انحلال دادگستری مقاومت کرد و مانع از تخریب این میراث تاریخ مدرن ایران شد. با وجود این، حجم بالای محکومین دادگاهها و محبوسین محاکم قضایی نشان از آسیبهای اجتماعی جدی دارد که قبل از رسیدگی در قوهقضائیه باید در جامعه به آنها رسیدگی شود. رشد فقر جدای از دلایل قضایی ناشی از تبعیضهای اجتماعی است که همه جناحهای سیاسی بر ریشهیابی آن تأکید دارند. شکافهایی مانند فقیر و غنی، مرد و زن، حاشیهنشین و مرکزنشین، روستایی و شهری هنوز وجود دارد و با وجود پیشرفتهای اجتماعی به خصوص در وسایل ارتباط جمعی هنوز نگرانکننده است.
در ادامه این بیانیه با اشاره به نگاه حکومت پهلوی به فرهنگ و شرایط فرهنگی آن دوره امده آست: برخورد رژیم پهلوی چه به صورت نظامی (دوره پهلوی اول) و چه به صورت فرهنگی (دوره پهلوی دوم) با شعائر مذهبی مانند حجاب، هیئتهای مذهبی و... سبب خشم جامعه شد که ارزشهای مذهبی را جزء لاینفک هویت ملی خود میدانستند و بدون شک بخشی از قیام ملت ایران علیه سلطنت پهلوی برای صیانت از این ارزشهای ملی و دینی و اخلاقی و انسانی بود. کمرنگی ارزشهای سنتی مذهبی البته ریشهای ورای حکومتها دارد و اما مدرنیسم دولتی سبب تضعیف نهاد دین شد و از سوی دیگر جلوههای فرهنگی تجدد مانند سینما، تئاتر و موسیقی را نزد نیروهای مذهبی تضعیف میکرد.
این بیانیه میافزاید: انقلاب اسلامی ایران، اما این ارزشها را احیاء کرد. حجاب به عنوان یک ارزش مذهبی قبل از آنکه به قانون اداری تبدیل و قبل از آنکه اصولاً نظام جمهوری اسلامی تأسیس شود احیاء شد: در همان راهپیماییهای ملی میلیونها زن مسلمان تحت آموزههای امامخمینی و دکترعلی شریعتی و استاد شهید مرتضی مطهری و دیگر نخبگان و روشنفکران مسلمان محجبه شدند و آن را نه فقط یک ارزش دینی که یک مبارزه سیاسی میدیدند. هنر هم در اختیار چنین فرهنگی قرار گرفت. نسل جدید سینمای ایران به دور از ابتذال فیلمفارسی رشد قابلتوجهی کرد و با وجود برخی تنگنظریهای سیاسی بهترین آثار سینمای ایران در همین دوران ساخته شد. ادبیات و مطبوعات رشد کرد و رشد علمی کشور چه در علوم انسانی و چه در علوم طبیعی بیشتر شد. اما چالشهای فرهنگیای که هنوز پابرجاست. به علت همان شکافهای اجتماعی ایجاد شد. هنوز نسل اول و دوم انقلاب در گفتوگو با نسلهای سوم و چهارم در انتقال فرهنگ فضیلت دچار بحران است. البته از حق نگذریم در میان نسل جدید، جوانان پاکباختهای چه در عرصه مدیریت چه در عرصه علم و چه در عرصه فرهنگ وجود دارند که از نسل اول و دوم پیشتازترند اما این کافی نیست. راهبرد امروز ما راهبرد اقناع و استدلال است.
این بیانیه در ادامه با اشاره به شرایط وابسته کشور در دوران پهلوی تاکید کرد: انقلاب اسلامی ایران گوهر استقلال را به ایران بازگرداند. روح ایثارگری ملت در جریان جنگ تحمیلی این احساس استقلالطلبی را به حماسهای ملی بدل ساخت و دیپلماسی جمهوری اسلامی در این چهل سال بر همین جوهره استوار بوده است. اما دشمنان ایران هرگز از توطئه علیه ایران دست برنداشتهاند تجاوز صدام حسین به ایران و تحریمهای سازمانیافته علیه ایران پس از پایان جنگ زنجیره توطئه علیه جمهوری اسلمی ایران است. با وجود این، اشتباهات راهبردی غرب در منطقه از حمایت از صدام حسین تا حمایت از داعش موقعیتی در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار داده است که میتواند مبنای سربلندی ما در منطقه و جهان باشد: غرب عادت دارد انقلاب اسلامی ایران را سرآغاز بنیادگرایی در جهان معرفی کند و از بنیادگرایی یهودی در رژیم صهیونیستی، بنیادگرایی وهابی در حکومت سعودی و بنیادگرایی مسیحی در ایالاتمتحده چشمپوشی کند. اما مبارزه با فاشیسم بعثی و بنیادگرایی داعشی این فرصت را در منطقه به ما داده است که از موضع اسلامخواهی میانهرو شیعی و ایرانی این پیام را به جهان بدهیم که میان اعتدالگرایی ایرانی ـ اسلامی و افراطگرایی اسلامی نسبتی وجود ندارد.
این بیانیه میافزاید: تفسیر اخیر مقام معظم رهبری از شعار مرگ بر آمریکا به شعاری علیه نه ملت و حتی نهاد دولت در آمریکا که علیه حاکمیت دولتمردان افراطگرا و مداخلهجو و جنگطلب مانند ترامپ، بولتون و پمپئو نشانه آرمانخواهی واقعگرایانه و اخلاقمدارانه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. به نظر ما جمهوری اسلامی نه مانند رژیم پهلوی غربگرا و نه مانند رژیمهای بنیادگرا، غربستیز است. ما از استقلال، منافع ملی و امنیت ملی خود دفاع میکنیم و بنا به روحیه عدالتخواهی در قانون اساسی خود از حقوق و حاکمیت ملی و آزادی کشورها در برابر متجاوزان خارجی حمایت اصولی میکنیم. اگر انتخابات آزاد با حضور همه شهروندان فلسطینی اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی برگزار شود جمهوری اسلامی ایران نتیجه حاکمیت ملی فلسطین را بهرسمیت میشناسد. هیچ دموکراسیای دشمن ایران نیست، تنها دیکتاتوریهایی مانند رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی هستند که با ایران خصومت دارند. سیاست اصولی انقلاب اسلامی ایران در طول چهل سال گذشته نه بر مبنای مداخلهجویی که براساس بازدارندگی بوده است.
در بخش پایانی این بیانیه آمده است: در چهلسالگی انقلاب اسلامی ایران هنوز آرمانها و ارزشهای آن زنده است و هنوز میتوان با سربلندی از «آزادی» در برابر استبداد، «رفاه» در برابر محرومیت، «عدالت» در برابر تبعیض، «فضیلت» در برابر ابتذال و استقلال در برابر وابستگی دفاع کرد. این آرمانها جاودانه هستند حتی اگر ما کارگزاران خوبی برای آنها نباشیم. بازیابی ارزشهای انقلاب اسلامی میتواند ما را به آسیبشناسی جمهوری اسلامی و از آن مهمتر بازآفرینی جمهوری اسلامی بر مبنای این ارزشها و آرمانها هدایت کند. ما همانگونه که در قطعنامه کنگره سوم حزب کارگزاران سازندگی ایران تأکید کردیم ضرورت آغاز دههی پنجم انقلاب اسلامی را بازخوانی بلکه بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر مبنای اصول تغییرناپذیر جمهوریت و اسلامیت میدانیم باید ظرفیتهای مغفول قانون اساسی را بازخوانی و شناسایی کرد و آن را مبنای بازسازی قانون اساسی ساخت. ما هنوز جمهوریخواه، اسلامخواه و میهندوست هستیم و این ارزشها را در انقلاب اسلامی ایران به دست آوردهایم و مقدم بر هر اصلاحی، حتی اصلاح قانون اساسی، بازگشت به گفتمان انقلاب اسلامی را مادر همه اصلاحات میدانیم.
بیانیه مذکور اضافه کرد: ما همچنان مدافع گفتمان انقلاب اسلامی ایران هستیم. گفتمانی که به قامت تنگ هیچ جناح، حزب، گروه، طایفه و خانوادهای دوخته نمیشود و طیف وسیعی از نیروهای اجتماعی و سیاسی را در برمیگیرد. گفتمان انقلاب اسلامی برخلاف پندار پارهای جناحهای تندرو هیچ نسبتی با حذف و طرد و نفی تنوعات سیاسی و اجتماعی ندارد و اتفاقاً نماد تنوع و تکثر در نیروهای سیاسی و اجتماعی است. ما گفتمان انقلاب اسلامی را در تقابل با نظام جمهوری اسلامی هم قرار نمیدهیم و به نام انقلابیگری مدام با حکومتمندی ستیز نمیکنیم. هر نهضتی روزی به نظام سیاسی بدل میشود و هر نظام سیاسی را باید با ارزشهای آن نهضت سنجید نه اینکه آنها را در تقابل با هم قرار داد. جمهوری اسلامی فرزند انقلاب اسلامی است. به جای انکار یا تقدیس آن باید به فکر حفاظت و تقویت آن از طریق ارتقای کارآمدی و افزایش مشروعیت آن بود. کارآمدی هر نظام سیاسی مهمترین عامل تقویت مشروعیت و حقانیت آن است که در «عمل»، ثمر میدهد و فقط به «سخن»دانی نیست.
در پایان این بیانیه آمده است: برای تداوم جمهوری اسلامی باید در آن خلاقیت به خرج داد و آن را بازسازی و بازآفرینی کرد. باید جمهوری اسلامی را جوان ساخت و از پیرسالاری اجرایی به جوانسالاری سیاسی حرکت کرد. باید روح میهندوستی را که همراه دینداری در انقلاب اسلامی زنده و در جنگ تحمیلی استوار شد زنده نگه داشت و آن را در همهی ارکان نظام جمهوری اسلامی به خصوص دولت تقویت کرد. و این همان جمهوری اسلامی تازهای است که هر روز خلقتی دوباره مییابد...
منبع: تسنیم
15