بیشتر اختلافات شاه و نخست وزیرانش به تفسیر متفاوت «مشروطه» بازمی گشت. افرادی مانند قوام السلطنه، مصدق و علی امینی معتقد بودند که طبق قانون مشروطه، «شاه» نباید در اجرائیات دخالت کند اما خود شاه چنین تفسیری از قانون مشروطه نداشت.
در میان ضربات متعددی که روسیه به ایران وارد کرده، یک ضربه بزرگتر و هولناک تر بوده است. این ضربه مربوط به وقایع سال 1911 می شود. این واقعه که تحت عنوان «اولتیماتوم روسیه تزاری به ایران» شناخته می شود، مسیر تاریخ ایران را تغییر داد.
زندگی یپرم خان ارمنی، پیچیده ترین شخصیت انقلاب مشروطه، بسیار جالب است. مبارزه با عثمانی، تبعید به سیبری، فرار به ایران، کار در کوره آجرپزی، فتح گیلان و تهران و ریاست نظمیه تهران بخشی از زندگی پرفراز و نشیب مرد جنجالی انقلاب مشروطه است.
پادشاه قاجار در سختترین دوران اقتصادی ایران و در آستانه انقلاب مشروطه ۸۸۰ هزار تومان حقوق نقدی دریافت میکرد.
آنچه انقلاب را مآلاً بیاثر کرد همان «هر که هر که»ی ظلالسلطان بود که از اواسط آن سر بلند کرد، چنانکه یکی از معدود عقلای دوراندیش انقلاب -عبدالرحیم طالبوف- در دوره استبداد صغیر در پاسخ نامه دهخدا نوشت: «عجیب ایناست که در ایران بر سر آزادیعقاید جنگ میکنند، ولی هیچکس به عقیده دیگری وقعی نمیگذارد. سهلاست اگر کسی اظهار رأی و عقیده نماید، متهم، واجبالقتل، مستبد، اعیانپرست و... ایننام را کسی میدهد که در هفتآسیاب یکمثقال آرد ندارد، نه روح دارد، نه علم، نه تجربه، فقط ششلول دارد»
می توان احمد شاه را تنها پادشاه مشروطه واقعی ایران دانست. با این حال، عصر او پر از آشوب و بی ثباتی و فساد است. علت چیست؟ چرا ایران نتوانست مشروطه واقعی را تجربه کند؟ بخشی از مشکل به شخص احمد شاه و بخشی دیگر به شرایط کشور، دخالت کشورهای خارجی و وضعیت اجتماعی مردم بازمیگردد.
پس از تصرف ساختمان مجلس توسط قزاق ها به فرماندهی لیاخوف بسیاری از نمایندگان دستگیر و برخی نیز متواری شدند. ممتاز الدوله، رئیس وقت مجلس به انگلستان فرار کرد.
این فرضیه که ایرانی بالذات و بالفطره با غربی مشکل دارد و او را توطئهگر میداند، درست نیست. مثال نقض بارز این فرضیه مورگان شوستر است.
اگرچه شیخ محمد خیابانی موافقان و مخالفان زیادی دارد و برخی او را یک مجاهد مشروطه خواه روشنفکر و برخی دیگر او را یک جدایی طلب می دانند اما هیچ کس در تاثیرگذاری و اهمیت او به خصوص در فعالیت های سیاسی و اجتماعی آذربایجان شکی ندارد.
«صبح روز بمباران مجلس [سهشنبه ۲ تیر ۱۲۸۷] من در راس ۱۱ نفر مجاهدین، مامور مبارزه با قزاقها شدم و در گوشهای از طاق مسجد پنهان شدم.»