بررسی یک احتمال؛ فاجعهای که ممکن است کرونا در دنیای جدید به وجود بیاورد
تقسیم بندی اجتماعی و تبعیض طبقاتی بر اساس ایدئولوژی علمی شاید بزرگترین خطر اجتماعی دوران پساکرونا باشد.
حسین نیازبخش- کرونا تا همین الان هم قدرت خود را ثابت کرده است. این ویروس کوچک اما خطرناک به خوبی نشان داده که تا چه حد میتواند زندگی انسانها را فلج کند. چه کسی فکر میکرد برای اولین بار از جنگ جهانی دوم مسابقات ورزشی لغو شود؛ چه کسی میتوانست سقوط قیمت نفت به منفی 35 دلار را باور کند؟ چه کسی قرنطینه شهرهای بزرگی مانند پاریس و ونیز را پیشبینی میکرد؟ همه اینها حاصل خیز ویروس کرونا بوده است.
اکنون اما بسیاری به فکر تاثیرات کرونا پس از گذرش هستند. دنیای بعد از کرونا موضوع بسیاری از مقالات، گزارشها و حتی داستانهای نویسندگان شده و خواهد بود. از نابودی امپریالیسم آمریکا تا قدرت گرفتن چین، افزایش قدرت پزشکان، شروع بحران اقتصادی و حتی وقوع آخر الزمان، همه و همه بخشی از پیشگوییهای پساکرونایی را تشکیل میدهند.
در این میان اما برخی متفکرین به تاثیرات اجتماعی کرونا اندیشیدهاند. شاید فیلم گاتاکا را دیده باشید. در این فیلم جامعه جهانی و سیستم حاکم، انسانها را بر اساس هوش و توان ذهنی و جسمی افراد تقسیم میکند و بر حسب رتبه و نمره هوشی و جسمی اش یک سری شغلها و مقام اجتماعی به او ارائه میدهد. فی المثل کسی که نمره 3 یا 4 داشته باشد نمیتواند فضانورد یا خلبان باشد و یا کسی که رتبه 6 یا کمتر دارد قادر به ورود به سیاست نیست. شاید عجیب باشد اما ممکن است کرونا واقعا جامعه جهانی را به این سمت ببرد.
ایدئولوژی علمی و طبقهبندی مردم
برخی نویسندگان مانند یووال نوح هراری معتقدند که دنیای(غرب) معاصر دو نوع ایدئولوژی و مکتب سیاسی را تجربه کرده است: ایدئولوژی علمی و ایدئولوژی اومانیستی. دسته اول شامل مکاتبی مانند فاشیسم، نازیسم و یا حتی مارکسیسم است که با ابتنا بر نظریات علمی روزگار خودشان انسانها را رتبهبندی کرده و به هر یک جایگاهی میدادند. دسته دوم اما شامل مکاتب عموما لیبرال است که قدرت انسان را فراتر از همه موجودات میدانستند.
این نویسنده معتقد است مکاتب اومانیستی اتفاقا اصلا بر تفکرات و دستاوردهای علمی مبتنی نیستند چرا که از نظر علمی انسان آنقدرها هم که آنها میگویند برتر از موجودات دیگر نیست. با این حال، نباید گول ایدئولوژیهای علمی را خورد. آنها در تاریخ به مراتب بدتر عمل کرده اند. رشد علم ژنتیک، تکامل و به خصوص علم نوین اقتصاد باعث شد ایدئولوژیهایی مبتنی بر رتبهبندی انسانها شکل بگیرد. برخی نژادها را رتبه بندی کردند و برخی طبقات را. این تقسیم بندی باعث شد، شان انسان در نزد طبقات حاکم این کشورها(مثل آلمان نازی، ایتالیایی فاشیست و یا شوروی کمونیست) کم شده و جایگاه فرد انسانی در حد عضو کوچک یک کلونی پایین بیاید. در نتیجه همین تفکر بود که آدولف هیتلر پس از تسلیم شدن نیروهایش در جنگ استالینگراد آنها را سرزنش کرد و گفت همه باید فدای ملت شوند.
ایدئولوژی علمی قرن 20 با همین تفکر ابتر، جنایات بسیاری کرد. کشتن افراد برای این حکومتها تبدیل به عادت شد و پس از وقوع جنگ جهانی و جنگ سرد به دلیل همین کشتار وسیع رو به فراموشی گذاشت. بشر ترجیح داد انسان را برتر از موجودات عالم و در شان خداوند بداند تا اینکه به گزارههای علمی روز توجه کند؛ چراکه حداقل در این صورت شانس زنده ماندنش بیشتر بود.
کرونا و احتمال وقوع سلسله طبقاتی
کرونا باعث شده بار دیگر برخی به علم روی بیاورند. پزشکان حالا در نظر مردم حجت قطعی و به سان فرشتگان روی زمین هستند. اکنون اطبا تعیین میکنند که جامعه به چه سمتی برود و این به معنی قدرتگیری شدید مجدد علم است. البته نباید فراموش کرد برای بقا در شرایط بیماری باید دست به دامان علم شد اما با قدرت گرفتن علم، خطر ظهور مجدد ایدئولوژیهای علمی نیز شدت مییابد. البته هنوز اثری از شکل گیری این ایدئولوژی ثبت نشده اما برخی نشانهها وجود دارد که انسان را میترساند. به طور مثال، تئوری برخی افراد که معتقدند با شیوع این بیماری افراد قدرتمندتر زنده مانده و ضعیفترها میمیرند و همین باعث شکست کرونا میشود. به جز این، افزایش خطر کرونا ملی گرایی شدیدی را در جهان به وجود آورده. این روزها ایتالیاییها و بلژیکیها سخت مخالف اتحادیه اروپا هستند و معتقدند سیاستمداران بومی باید تنها به فکر کشور خودشان باشند. این گرایشات ملی گرایانه ممکن است با برخی نظریات ژنتیکی ترکیب شده و نهایتا منجر به شکلگیری ایدئولوژی برتری یک ملت بر سایر ملتها شود.
مشخص است که کرونا نوعی جداسازی قومی، خانوادگی و یا ملی را به وجود آورده است. این جداسازی منجر به نوعی سیر طبقاتی و تبعیض شده است. شاید پرسیده شود چگونه؟ کافی است به این مثال توجه کنید. با شیوع کرونا، پزشکان و به تبع آنها رسانهها، شروع به تبلیغ در مورد زدن ماسک و پوشیدن دستکش کردند. بعد از این، شهروندان به نوعی به دو قشر تقسیم شدند: کسانی که ماسک میزنند و کسانی که ماسک نمیزنند. هر شهروندی که در خیابان بود نسبت به کسانی که ماسک نمیزدند دافعه نشان داده و آنها را پرخطر میدانست. به همین سادگی جامعه تبدیل به دو گروه شد. حال فکر کنید این شرایط کمی پیچیدهتر شود. به طور مثال، فرض نمایید که جامعه پزشکان اعلام کنند که کسانی که ماسک الف را نزنند یا مثلا فلان قرص را نخورند یا واکسن ب را تزریق نکنند نباید با شهروندان معمولی مختلط شوند. باز فرض کنید که تزریق واکسن الف بسیار گران بوده و مثلا قیمت هر واکسن 5 میلیون تومان باشد. اکنون جامعه بر اساس ریسک فاکتورها به دو دسته کم خطر و پرخطر تقسیم میشود. متاسفانه بیشتر افراد حاضر در دسته پرخطر فقرا هستند چراکه بسیاری از آنها پول لازم را برای خرید واکسن ندارند. مشخص است که در این مثال، عامل اصلی تقسیم بندی جامعه ثروت و دارایی است و نه سلامتی.
داستان بیماری و تبعیض در ادبیات و تاریخ
جالب است بدانید که این شرایط خیالی بارها در ادبیات ترسیم شده است. داستان نقاب مرگ سرخ اثر ادگار آلن پو شاید بهترین نمونه در این رابطه باشد. آلن پو در این داستان شهری طاعون زده را ترسیم میکند که در آن یک دوک ثروتمند زندگی میکند. دوک که یک قصر بزرگ دارد، با شیوع طاعون، دوستان نزدیکش را که همگی از اشراف شهر هستند جمع کرده و به داخل قصر میبرد تا از گزند طاعون در امان بمانند. دوک شهر خیالی در واقع با این اقدام جامعه را به دو دسته تقسیم میکند؛ گروهی که در قصر هستند(ثروتمندان) و گروهی که پشت درهای قصر اسیر طاعون میشوند(فقرا).
در طول تاریخ هم شاید بتوانیم رد پای این تقسیم بندی اجتماعی را پیدا کنیم. کافی است به تقسیم بندی یهودیان و مسیحیان در دوران طاعون همه گیر قرن 14، مومنان به آیینهای آپولونی و مرتدان در طاعون آتن و حتی تقسیم آسیای شرقی و غیرآسیای شرقی در همه گیری سارس و کرونا توجه کرد.
طبقه برتر در دنیای پسا کرونا
حالا دنیا با یک خطر مواجه است. قدرت کرونای جدید به مراتب بیشتر از سارس و ابولا و ایدز است. این ویروس تقریبا کل دنیا را فلج کرده است. در این شرایط، دانشمندان و پزشکان هر روز دستورالعملی برای مواجهه با این بیماری میدهند. حال فرض کنید که یک عده سیاستمدار یا سودجود از این دستورالعمل استفاده کرده و نوعی ایدئولوژی از آن به وجود بیاورند. نتیجه قطعا وحشتناک خواهد بود. شاید فاجعه ای مانند نیمه قرن اول 20 رخ دهد.
مثلا فرض کنید که دانشمندان یک ماه دیگر تاکید کنند که انجام طب سوزنی در درمان کرونا بسیار بسیار موثر است. حال، گروهی سنتگرا در چین از این فرصت استفاده کرده و تاکید کنند که درمان هر بیماری در طب چینی گنجانده شده است. این گروه از این طریق ایدئولوژی به وجود میآورند که همه افراد را به دو گروه پیرو سنت چینی و افراد مدرن جاهل تقسیم میکند. یا مثلا فرض کنید که یک هندی واکسن کرونا را کشف کند. یک گروه ملی گرای هندو از این فرصت استفاده کرده و هندیها را ملت برتر مینامد. حتی ممکن است شرایط پیش آمده کمی پیچیدهتر باشد. مثلا ممکن بود افرادی که گروه خونی o دارند به کرونا مبتلا نمیشدند؛ در همین حال، کرونا نیز با شدت بیشتری در شهرها شیوع یافته و قربانی میگرفت. نتیجه این معادله چه بود؟ طبقه افراد مصون در برابر کرونا (یعنی کسانی که گروه خونی o دارند) شکل میگرفت. این گروه به علت مصونیت در برابر بیماری روز به روز قدرتمندتر میشدند. مراکز تجاری و فرهنگی برای دادن شغل بیشتر سراغشان میرفتند؛ در سطح جامعه و عملیاتهای بهداشتی بیشتر فعال بودند و در نتیجه قدرتمندترین طبقه میشدند. حال فرض کنید یک مکتب فکری هم در این شرایط شکل میگرفت که میگفت برای بقای مردم جهان باید تنها افرادی که گروه خونی o دارند فرمانروا باشند. به همین راحتی، نوعی ایدئولوژی علمی مبتنی بر تقسیم طبقات شکل میگرفت. مشخص است که در این تقسیم بندی علم مقصر نیست؛ چرا که در این وضعیت، از یک گزاره علمی نوعی برداشت غلط میشده است.
زمان شیوع؛ عامل تعیین کننده
برخی البته مدعی اند که کرونا مسافر موقتی زمین است و حتی اگر نابود هم نشود به زودی قدرت و کشندگی خود را از دست میدهد. اگر این اتفاق بیفتد، احتمالا بعید است با جریانی مانند ایدئولوژی علمی یا تقسیم طبقاتی و تبعیض انسانها روبرو شویم؛ چرا که مشخص است این پدیده زمانی رخ میدهد که جریان بیماری کرونا به مدتی طولانی میهمان ما باشد. با وجود این، همواره باید در مقابل مسائل اجتماعی پسا کرونا آماده باشیم.
منبع: خبر فوری
38
این کروناقدرت بزرگ خداوند است و امتحان مثل باران بهاری فقط خدا نمره میدهد
اصل مسله فراموش شده.درسته که حکومتهای اومانیستی بد واشتباه بودند.اما این لیبرالیسم بود که دنیا را به دو قشر پولداران با تعداد اندک وانبوه بیشمار فقیر تقسیم کرد .وملیاردها انسان در دنیا با فقر وکمبود تقذیه وظلم دست پنجه نرم می کنند هنوز هم این فلاسفه تجاری نمی خواهند اعتراف کنند این سیتم جهانی وخواسته های کاذب بر اساس تبلیغات است که بلای جان بشر است انها هنوز قدرت واقعی این ویروس را دست کم گرفته اند .چند ماه اینده در سرنوشت تمدن بشری سرنوشت ساز است .