دلالی خانوادگی برای جای پارک در تهران
خیابان فروشی متری چند؟
روایتی از پشت صحنه جای پارک در تهران؛ معضلی که ترافیک و آلودگی میآفریند.
فرقی نمیکند کله سحر آمده باشی یا پاسی از نیمه شب... کافی است با یک چراغ بالا، مرد معروف کوچه هشتیها را از خواب بیدار کنی...به ته کوچه نرسیده، خودش را با یک کت قدیمی تابلو شده میرساند به هرکسی که پول بیشتر دهد... راسته این خیابان، سالهاست که به نام «اوس جعفر» زده شده... همان مرد بلند قد چهار شانهای که چندین سال قبل از یکی از روستاهای جنوب برای کارآمده بود تهران! از همان زمان 5- 6 بار شغلش را عوض کرد تا بالاخره نصیبش همین راستهای شد که جای پارک برای عبوریهایش حکم طلا دارد! داستان صاحب راسته شدنش هم کم عجیب و غریب نیست. یک روز که نا امید از کار پیدا کردن، داخل پیکان نارنجیاش خوابیده بود، با تلنگری از روی شیشه از خواب میپرد. یک نفر که برای عیادت بیمارش به بیمارستان آمده با التماس از «اوس جعفر» میخواهد که جای پارکش را به او بدهد. «اوس جعفر» عجز و لابه مرد را که میبیند، دلش طاقت نمیآورد، خودرواش را بیرون میکشد و بعد که مرد آمد، همین که یک 2 هزاریتر و تمیز روی داشبورد گذاشت، میفهمد که روزیاش را باید در همین جای دو متری پیدا کند. از آن روز به بعد کارش میشود همین... میبیند یک نفر سرگردان به دنبال جای پارک میگردد، نگاهی با معنا میکند و بعد که دید طرف بدجور درمانده شده، علامت میدهد که بیا جای پارک من برای تو! آن وقتها کار به قول خودش ارباب رجوع را با یکی- دو هزار تومن راه میانداخت، اما حالا کمتر از یک تراول 50 هزار تومنی راضیاش نمیکند. نه اینکه چشم تنگ باشد یا نخواهد به کسی رحم کند که میگوید زورش به تورم این روزها نمیرسد! بالاخره او هم چند سر عائله دارد و حساب و کتاب اجاره و جهیزیه و رفت و روب و عملهای زیبایی دخترهایش اجازه نمیدهد که به کمتر از این رقمها رضایت دهد! ماجرای«اوس جعفر» البته به همین یک کوچه ختم نمیشود... او حالا بازار کسب و کار خودش را حسابی رونق داده، آنقدرها که برای اقوام دور و نزدیک هم «جای پارک» تدارک دیده است... مثلاً جلوی گاراژی که میخوابد را به پسرعمویش سپرده، چند کوچه پایینتر، دست برادرش را در یک ساختمان درحال ساخت بند کرده و هر کدامشان هم یک خودرو در همان نزدیکی پارک کردهاند که جای پارکش را اجاره میدهند. برعکس خیلی از کسب و کارها که کرونا حسابی دمار از روزگارشان درآورده، کار اوس جعفر و فامیل نه تنها نخوابیده که بهتر از قبل هم شده است...خرجی ندارد که هیچ!... میماند حواس جمع بودن که مبادا مشتری بد قلقی کند و جای پارکشان را به پلیس لو بدهد. اگرچه ترفند راضی کردن مشتریها هم چندان سخت نیست. مشتری صدایش را که بالا برد یا شروع کرد به غر زدن و گلایه و شکایت کردن... یک نفر از خودیها از کنارش رد میشود و میگوید:«حواست باشد ماشینت را هرکجا گذاشتی خط میاندازند با اینها گلاویز نشو!» همین یک جمله باعث میشود تا مشتری از ترس پنچری و خط افتادن خودرو، چندین کیلومتر آن طرفتر بهدنبال جای پارک برود!
بسته به نوع خیابان و حتی کوچه، اینکه نزدیک به بیمارستان باشد یا دادگاه و ادارههای معروف و حتی کلاس زبانهای پرمشتری، نرخها بالا و پایین میشود! برخی مشتریها حسابشان از دیگران جداست؛ جزو دائمیها هستند. مثلاً برای 3 ساعت پارک کردن با 20 هزار تومان کارشان راه میافتد، اما غریبهترها باید ساعتی 15 هزار تومان بدهند! «اوس جعفر» نمیگوید ماهیانه چقدر درآمد دارد، چون به قول خودش جمعهها و روزهای تعطیل که روز سوخته حساب میشود و وقتی آفتاب غروب کند! نمیشود روی مشتریهای سرسخت حساب باز کرد، پس برایشان همان یک صبح و ظهر میماند و قبل از تعطیلی ادارهها و شرکتها! تازه بعضی مشتریها هم کلک میزنند و آنقدر معامله را کش میدهند تا یکدفعه گازش را میگیرند و میروند! «اوس جعفر» میگوید که بعضیها فکر میکنند ماهی 20-30 میلیون تومان به جیب میزنیم، «نه از این خبرها نیست بابا جان! پول که پارو نمیکنیم...» اوس جعفر کارش فقط این نیست. یک گاراژ نیمه تعطیل همان طرفهاست که شبها میخوابد و صبح زود که نه! همان حوالی ساعت 9 صبح میرود سراغ ماشینش! می گوید آن وقت روز، مشتریها دست و دلبازترند! اما دلش به این کار رضا نیست، نه اینکه درآمدش بد باشد، نه!! از اینکه از بیچارگی مردم پول در بیاورد، حالش خوش نیست.
پارکینگهای اجارهای
ماجرای کمبود جای پارک در تهران البته فقط به کوچه پسکوچههای معروف تهران ختم نمیشود. ساختمانهای نیمه ساز و پارکینگ شرکتها و خانهها هم حالا جزئی از این زنجیره طولانی شدهاند. یکی از اهالی خیابان کارگر میگوید که پارکینگ خانهاش را از ساعت 8 صبح که سرکار میرود تا 5 بعدازظهر که برمیگردد به مشتریهای کلینیک نزدیک خانهاش اجاره میدهد. البته مشتری او نه بیمار که یکی از پرسنلهای درمانی کلینیک محسوب میشود که ماهیانه یک واحد پارکینگ را 300 هزار تومان رهن کرده است و خب برای صاحبخانه و مشتری یک معامله برد-برد محسوب میشود....
خیلی از شهروندان البته دل خوشی از پارکینگهای شهری ندارند. فرقی نمیکند طبقاتی باشد یا برای یک پاساژ معروف! شما وارد نشده، بخواهید خارج شوید حداقل 10 هزار تومان پیادهاید. این را خانم امیری میگوید که برای حدوداً یک ساعت توقف در پارکینگ یکی از مراکز لاکچری خرید در خیابان اندرزگو، 18 هزار تومان پرداخته است. آقای موحدی هم به خاطر خرید کمتر از 300 هزار تومان از یکی از فروشگاههای زنجیرهای به اجبار 10 هزار تومان واریز کرده است. خانم خانی که هفتهای 3 بار برای مراجعه به کلینیکی درخیابان قلهک مراجعه میکند هم میگوید که در این منطقه حتی ساعت 5 بعدازظهر هم جای پارک پیدا نمیکنید و هر بار به ناچار برای حدوداً 2 ساعت و نیم، 28 هزار تومان میپردازد که در مقایسه با جریمه 30 تا 80 هزار تومانی بازهم برایش به صرفهتر است. موضوع نبود جای پارک البته منطقه به منطقه فرق میکند. مالها و مراکز خرید اگرچه متعهد به ساخت پارکینگ شدهاند اما قیمت تمام شده هر ساعت پارکینگ به قدری گران تمام میشود که معمولاً شهروندان ترجیح میدهند خودشان جای پارک پیدا کنند و البته بدتر از تفریح و سرگرمی، این بیمارستانها و کلینیکها هستند که شهروندان را در مواقع اضطرار به چالش میکشند؛ آنهم بیمارستانهایی که خودشان را ملزم به دریافت پایانکار نمیدانند و به همین علت هم پارکینگی درکار نیست! معضلی که بیمارها و همراهانشان را بارها در شرایط سخت قرار داده و از طرفی پای دلالهای جای پارک را هم به میدان اخاذی از شهروندان بیچاره باز کرده است! مدیران شهری در هر دورهای البته تفسیر جدیدی از جای پارک ارائه میدهند. آنها میگویند که هرچقدر جای پارک در تهران اضافه کنیم، یعنی فضا را برای استفاده از خودروی شخصی بیشتر باز کرده ایم.
در آن طرف، اما مخالفان میگویند زمانی میتوانید اصالت را به شهروندان بدهید که اساساً اصالت را از خودروها بگیرید! آیا این اتفاق در کلانشهر 10 میلیونی تهران که روزانه حدوداً 5 میلیون خودرو و 4 میلیون موتورسیکلت در تردد است، رخ داده است؟!
خوبه دیگه اینم یه کاسبی هست برای کسی که اینو بفهمه از روستا پا میشه میاد برای کار متنفرم از این ادمها
در خیابان ولیعصر بالای پارک وی یک کوچه ای هست که یه عده اومدن و نمی ذارن کسی پارک کنه و جای پارک رو به بقیه می فروشن. اعتراض هم می کنیم گردن کلفتی می کنن.
مملکت بی درو پیکر ول نه مردم زندگی دارن نه آرامش دارن نه رفاه دارن گرانیها فقرو بدبختی هم سربه سقف اسمان زده مردم هیچ وقت در این سالیان سال رنگ زندگی کردن ارزانی را ندیدن بعد مسولین هم میخواهند براشون مردم سوت کف بزنند حمایتشان کند مردم هیچ دل خوشی از کل مسولین مملکت ندارن هیچ وقت هم نشده به گرانیها و فقر و بدبختی مردم فکر کنند چهلو چهار سال است روزبه روزمردم فقیتر میشونند و زندکگیها سیاه
تا مثل اروپا سرویس های عمومی مثل مار در سطح خیابان ها در تردد نباشند محال است که مشکل حل شود. چرا از فکر خوب اروپاییان استفاده نمی شود. همش حرف حرف و شعار شعار. صلا در اروپا به صرفه نیست که با ماشین شخصی بری خرید و یا در سطح شهر. ماشین شخصی بالای 80 درصد فقط برای سفر بیرون شهری و مسافرت استفاده می شود
یکی از مشکلات جامعه ما همین است که اکثر مردم روستا رارهاکردن ودرتهران دست فروش شدنداین هم برمی گردد به اینکه دولت تا آنجاکه بتواند کشاورزو دامداران را له می کند
حکومت از هیچ پیدا شده برای روضه خوان و بیکاره های کسی شده بی برنامه یا ضد برنامه و خودمحور بی دین و ایمان و اخلاق و انسانیت مدعی دینمداری با مدیریت اوباشی روزمره بدون فردا از این بهتر که نمی شود!