جزئیات شکنجه مرگبار مرد معتاد در کمپ ترک اعتیاد
متهمان پرونده قتل مرد معتاد که به پرداخت دیه محکوم شدند گفتند پولی برای پرداخت به اولیای دم ندارند.
همدستان مرد روانشناسی که بعد از راهاندازی مرکز ترک اعتیاد با چند همدستش مرد معتادی را زیر شکنجه به قتل رسانده بود ادعا کردند پولی برای پرداخت دیه ندارند.
دادگاه مدیر مرکزی را که به نام ترک اعتیاد اقدام به شکنجه معتادان میکرد محکوم به حبس کرد چراکه علاوه بر قتل یک معتاد روایتهای تکاندهندهای از این مرکز در دادگاه بازگو شد.
سال 99 خانواده جوان معتادی اعلام کردند فرزندشان به نام افشین در مرکز ترک اعتیاد شکنجه و کشته شده است. خانواده افشیان که چند روز قبل از حادثه او را برای ترک اعتیاد به یک کمپ برده بودند شکایتی را علیه مدیر کمپ مطرح کردند.
با این شکایت ماموران پلیس پیگیر پرونده شدند و فقط توانستند فیلم یکی از دوربینهای مداربسته را به دست بیاورند. سایر فیلمها از بین رفته بود.
فیلم دوربین مداربسته نشان میداد مدیر کمپ و پنج مرد دیگر افشین را کتک میزنند و بدن این جوان خونی است. با توجه به شدت شکنجهای که در این فیلم دیده شد، پلیس پی برد آزارهای شدیدتر نیز وجود داشته و مدیران کمپ برای اینکه اعمالشان بیشتر از این برملا نشود فیلمها را از بین بردهاند.
پزشکی قانونی شکنجه جدی و شدید افشین را تایید کرد و گفت خونریزی داخلی به حدی شدید بوده که این جوان نتوانسته تاب بیاورد و جانش را از دست داده است.
با افشای این ماجرا برای مدیر کمپ و پنج متهم دیگر کیفرخواست صادر و پرونده به منظور رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه دادگاه بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد، وکیل اولیای دم به دفاع پرداخت و گفت: اولیای دم حاضر به گذشت نیستند و تقاضای قصاص کردهاند. فیلم دوربین مداربسته نشان میدهد عاملان این جنایت چند روز افشین را شکنجه کرده و او را به شدت کتک زدهاند. حتی پزشکی قانونی نیز پس از کالبدشکافی تایید کرده متهمان قربانی را مجبور کردهاند ادرار و مدفوع خودش را بخورد. من از طرف اولیای دم برای عاملان جنایت وحشیانه اشد مجازات میخواهم.
سپس مدیر کمپ که از زندان به دادگاه منتقل شده بود در جایگاه ویژه ایستاد و اتهامش را قبول نکرد.
او گفت: پنج متهم دیگر این پرونده که همگی در کمپ بستری بودند با قربانی خصومت داشتند و به همین خاطر او را کتک زدند. من فقط دو ضربه به او زدم.
متهم ادامه داد: چند روز بعد از اینکه خانواده افشین او را به کمپ آوردند، او میخواست آنجا را ترک کند. به همین خاطر شروع به داد و فریاد کرد و قصد فرار داشت که متهمان او را کتک زدند.
این متهم ادامه داد: من لیسانس روانشناسی دارم و چند سال قبل با برادرم این کمپ را تاسیس کردم تا به معتادان کمک کنم. قصد بدی نداشتم و بعد از این ماجرا نیز کمپ را جمع کردم. ماجرای مرگ افشین در کمپ ترک اعتیاد ارتباطی به من ندارد و من بیدلیل بازداشت شدهام.
قاضی گفت: فیلم دوربین مداربسته نشان میدهد شما به طرز شدیدی قربانی را کتک زدهاید. حتی اگر او ۱۰۰ نفر را نیز کشته بود، حق نداشتید چنین برخوردی با او کنید. من با سالها تجربه کاری هرگز چنین جنایتی را ندیدهام! چطور توانستید یک انسان را اینطور کتک بزنید؟ خون این مرد همه جای کمپ پاشیده بود!
در آن کمپ حدود ۳۰ تا ۱۰۰ معتاد بستری بودند. اگر با هم متحد میشدید نمیتوانستید از آنجا فرار کنید؟
در این هنگام متهم سکوت و درخواست بخشش کرد.
وقتی دومین متهم در جایگاه ویژه ایستاد اتفاقهای وحشتناکی را که در کمپ رخ داده بود فاش کرد و گفت: من معتاد بودم که به کمپ ترک اعتیاد رفتم و بعد از سمزدایی وقتی وارد محوطه کمپ شدم فهمیدم فجایعی در آن رخ میدهد.
متهم گفت: مدیر کمپ ما را مسلوبالاراده میکرد. او ما را کتک میزد و آزار میداد و اگر از شکنجهها به خانوادههایمان حرفی میزدیم به آنها میگفت ما دچار مشکلات روانی شدهایم.
این مرد ادامه داد: او با حرفهایش کاری میکرد تا خانوادههای ما راضی به ترخیصمان نشوند. او به خانوادههایمان میگفت اگر ما را به خانه ببرند، چون اوضاع روانی بدی داریم خانه را به آتش میکشیم یا شخصی را در خیابان میکشیم. به همین خاطر خانوادههایمان حرفهای ما را باور نمیکردند و راضی به ترخیص ما نمیشدند.
این متهم آثار بریدگی و زخم روی دستهایش را به قضات نشان داد و گفت: مدیر کمپ، معتادان را به شدت کتک میزد و دست و پای آنها را میشکست و ما هم از ترسمان سکوت میکردیم. من و سایر متهمان از ترس مدیر کمپ افشین را کتک زدیم. هر کسی هم تصمیم به فرار میگرفت چنین سرنوشتی داشت.
او ادامه داد: تمام درهای کمپ آهنکشی بود و من با اینکه کلیددار بودم نمیتوانستم از درها خارج شوم.
قاضی خطاب به متهم پرسید: در آن کمپ حدود ۳۰ تا ۱۰۰ معتاد بستری بودند. اگر با هم متحد میشدید نمیتوانستید از آنجا فرار کنید؟
متهم در پاسخ به این سوال گفت: مدیر کمپ قدرت تصمیمگیری را از ما گرفته بود و نمیتوانستیم هیچ تصمیمیبگیریم .
سپس سه معتاد دیگر حرفهای این متهم را تایید کردند و گفتند در کمپ ترک اعتیاد بارها شکنجه شده و دست و پایشان شکسته بود و از ترس، افشین را کتک زدند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به اینکه معاون اول رئیس قوه قضائیه از طرف مادر قربانی که تنها ولی دم بود درخواست قصاص کرده بود، صاحب کمپ را به 10 سال زندان، دو سال ممنوعیت از تصدی و اداره هرگونه مرکز نگهداری افراد معتاد و غیره و پرداخت دیه محکوم کردند.
پنج متهم دیگر نیز هر یک به هشت سال زندان و پرداخت دیه محکوم شدند. این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد.
چون متهمان ردیفهای دوم تا ششم توان پرداخت دیه را به صورت یکجا نداشتند درخواست اعسار را مطرح کردند و از قضات دادگاه کمک خواستند.
آنها در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران بار دیگر پای میز محاکمه ایستادند و خواستند تا دیه را قسطی به مادر قربانی پرداخت کنند.
در آن جلسه متهمان یک به یک روبهروی قضات ایستادند و ابراز پشیمانی کردند.
یکی از آنها گفت: قبول داریم اشتباه کردهایم و حالا پشیمان هستیم. باور کنید مدیر کمپ ما را مجبور به این کار کرد. حالا در حال گذراندن دوران محکومیتمان هستیم و تا زمانی که آزاد نشویم نمیتوانیم دیه را به مادر افشین پرداخت کنیم. تقاضا داریم قضات دادگاه با تقسیط دیه موافقت کنند. ما اگر از زندان آزاد شویم کار میکنیم و دیه را قسطی به مادر قربانی میپردازیم.
سایر متهمان نیز از قضات خواستند تا با درخواست آنها موافقت کنند. آنها گفتند چون قتل در ماه حرام رخ داده هر کدام باید 130 میلیون تومان بپردازند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به اوضاع و احوال متهمان، درخواست اعسار آنها را پذیرفتند. قرار شد هر یک از متهمان هشت درصد از مبلغ دیه را به صورت یکجا و باقی را به صورت ماهانه نیم درصد به ولی دم بپردازند.
وای خدا شوکه شدم چه جنایت وحشتناکی باید سخت تر ازین مجازات میشدن
مملکت بی صاحب اینطوریه هر بیمار روانی یه کمپ راه اندازی می کنه و پول های هنگفتی از بیماران اعتیاد می گیرند . آن همه وزارت خانه داریم سازمان داریم اما هیچکدام وظیفه خود را انجام نمی دهند . چطور ممکنه در کشوری که ادعای امنیت دارد و پلیس یکسره در صدا و سیما تبلیغات آنچنانی در خصوص نظارت و امنیت پخش می کند در یک مرکز اینچنین با انسان ها رفتار کنند . زندان ابوقریب هم چنین شکنجه هایی نداشته . چه کسی جوابگوی این ناامنی است ؟؟؟
اکثر محلات پر شده از معتادین . معتادین ایرانی کم بود حالا معتادین افغانی هم اضافه شده اند . کافی است یک روز از چهار راه مولوی به سمت میدان اعدام ( محمدیه ) نظاره کنید چند هزار معتاد در پیاده رو ها در حال مصرف شیشه و هرویین و . . . هستند . وقتی مرکز تهران که بازار در آنجا هست اینطوری باشه سایر محلات نیز کمابیش چنین حالتی دارد . ستاد مبارزه با موادمخدر و فراجا خود را به خواب زده اند ؟؟؟!!!!!!!! کدام ارگان باید به این ناهنجاری و منظره زشت در معابر رسیدگی کند ؟
دلیلش فقره
بیکاریه
بی آیندگی هست
منه دختر یا پسر وقتی تو سن بیست الی سی سالگی که همه جوون ها دنبال پول و کار و جمع کردن زندگی هستن بیکار باشم و فقیر،ناخودآگاه معتاد میشم و اصلا نمیفهمم کی معتاد شدم
گیریم جمع کردن همه معتادارو،بیست روزم رفتن کمپ،برگردن مصرف میکنن
حکومت ضعیفه،بدبخت کرده جوونا رو
چرا یه جوون نباید بتونه زن بگیره؟
یه یخچال شده پنجاه میلیون،یه خونه شده ده میلیارد،بعد حقوق هفت میلیون،خورد و خوراک هر نفر روزی پونصد تومن میشه
خوب کی زن میگیره؟درنتیجه همه زن و مردها معتاد میشن دیگه
همش علتش عرب پرستی و تحریم و دشمنی با اسراییل و امریکاست
والسلام
پول که باشه،امید هم هست
فقر که بیاد،امید میره
من خودم صدبار کمپ خوابیدم
کمپ ... تهران که دولتی هم هست آبی که برای خوردن به کعتادا میدن گندآب هست،توش مارمولک و قورباغه و صدهزار جور حشره هست و بوی گند میده،یه گودال کندن و توش اب میریزن مثل اینکه جلوی سگ آب بذارن و از توی اون آب میخورن معتادا
کتک زدن که نگو،روزی یه نفر حداقل بدنشو با آجر و لوله آب و چک و لقد میشکستن،هرروز یا دندون میشکستن یا پا،یا دست،یا پرده گوش پاره میکردن
به حدی غذا نمیدادن که بچه ها پوست خربزه رو که خربزش رو صاحب کمپ میخورد با تخمه هاشو از ته سطل آشغال درمیاوردن میرفتن تو توالت میخوردن و اگر گیر نیفتادن به قصد مرگ میزدنشون
برای یه دونه ساقه طلایی،یه بسته نه ها،یه دونه بیسکوییت تن فروشی میکردن مردهای گنده تو دستشویی
بیاید ببرمتون ببینید با چشم تا باورکنید
یه شب زمستون ما رو ریختن توحیاط و برف میومد یه ویلا رو کمپ کرده بودن وسط باغهای بومهن و باد سرد وحشتناکی میومد،با آب یخ شیر حیاط سرش دوش بستن ویک ساعت چهل نفرو زیر دوش نگه داشتن،من نفسم رفت و باضربه به پشتم نفسم برگشت از بس اب یخ بود
یه پیرمرد از بس سرد بود پاهاش بدون دمپایی چسبید به زمین از سرما و با مخ خورد زمین طفلک
مجبورمون میکردن در همون حالت زیر دوش برقصیم لخت مادرزاد و میخندیدن صاحب کمپ و رفقاش
وقتی هم از بهزیستی میومدن کسی حرات نمیکرد حرفی بزنه چون میکشتنت بعد رفتن اونا و روزی که ترخیص میشی بزور ازت امضا میگیرن که اتفاقی نیفتاده توی کمپ واست
همه معتادا چون اذیت میشن توی کمپ میان بیرون دوباره میکشن
چقدر برای قاتلان جان مردم راه وجود داشته ؟ ننگ و شرمتان باد
قانون اگه قانو باشه باید این مردان خبیث روانی را در همانجایی که عزیز یه خانواده رو کشتن باید اعدام کنند نه اینکه آزاد بشن و پول خون قربانی را قسطی بدن .
این روانیا دوباره با یه اسم دیگه همین جنایت را خواهند کرد چون دیگر ترسی از خونریزی ندارند و عادت به کشتن دارند ....
بله در اکثر قریب به اتفاق کمپ ها ماجرا همینطوره.مدیریت کمپ رهجو رو از نظر روحی و روانی و جسمی آزار میده و خورد میکنه از اون طرف بلااستثنا به خونواده ی رهجو میگن (نیاز داره یه دوره دیگه هم بمونه) (نیاز داره فشار گیری ش کنیم) .. و همه اش فقط واسه تیغ زدن خانواده هاست. متاسفانه کمپ های ترک اعتیاد و ماجرای NA ماهیت قشنگی ندارند.مصداق همان ضرب المثل فلان حیوان همان است که بود فقط پالانش عوض شده است
چرابایدفرهنگ ودیدانسانی ونوغ دوستی اینطورخوی وحشی گری بگیردتاجوانی راکه قبلاقربانی اعتیادشددوباره جسمش راهم قربانی کنندوحتی ککش هم نگزه.بایددرمراکزترک بازرسانی طرف فوه قضاییه سرکشی کنند.چون این جوان شایددرآینده برای جامعه وحانواده فردی مثبت میشد.به حرحال دردناک است.نگذاریداین جنایات درروح وجان ملت ریشه بزند
معتاد هم آدمه... نزارید ما رو بکشند
چه حکم سنگینی!!!!!!!
در پاسخ به احمد 30 اردیبهشت NAچه ربطی به کمپ داره ؟؟دو مقوله جدا هستند خیلیا با NAترک کردن ودارن زندگی رو ادامه میدن .
همه کمپ های ترک اعتیاد بایدجمع بشه شده منبع درآمد جدید معتادان برای بدست آوردن پول مصرف موادمخدر شون لاشخورها هرکس بخواد ترک کردن زوری نیست چرا جیب خانواده معتاد رامیزنید نامردها