اینجا گربهها محترم هستند
در تبریز حیوانات شهری مثل گربه ها با دیدن انسانها پا به فرار نمیگذارند زیرا اغلب مردم به آنها پناه، غذا و آب میدهند و این نگاه در تبریزیها یک دوستی تاریخی با طبیعت به شمار میآید.
«اینجا گربههایی را دیدهایم که در یک تیمچه یا سرای به دنیا آمدهاند، در همانجا زندگی کرده و همانجا از دنیا رفتهاند.» این را یکی از بازاریان تبریز میگوید تا نشان بدهد که «گربهها از اهالی واقعی بازار به حساب میآیند.»
راست میگوید، گربهها در تبریز به اندازه یک انسان ارزش و احترام دارند. این را میتوانید از خود گربهها بپرسید، البته نه با زبان، کافی است به گربهای نزدیک شوید و واکنش او را ببینید که فرار نمیکند، که قدم پیش میگذارد، که دست دوستی دراز میکند.
البته تبریزیها در سالهای اخیر فکر میکنند ابهتشان را از دست دادهاند که نهتنها گربهها، بلکه با قدمهایشان حتی کبوترهای یاکریم هم بال فرار نمیگشایند. هنوز به درجه حیواندوستی مردمان برخی کشورهای توسعهیافته نرسیدهایم که پرندگان از کت و کولمان بالا بروند و انسانها را به چشم تهدید محض نبینند، ولی به اندازه خودمان حیواندوست شدهایم و این را میتوان در سراسر شهر دید.
«حیواندوست بودیم»؛ حاج محمد رضازاده یکی از مغازهداران بازار تاریخی و سرپوشیده تبریز میگوید «علاقه به گربهها و عشقورزی به حیوانات در تبریز تاریخ طولانی دارد.»
او راست و دروغش رو نمیداند ولی میگوید: «اگر به دربهای تیمچهها و سراهای بازار سرپوشیده تبریز دقت کنید، میبینید پایین هر درب، دریچه کوچکی برای رفت و آمد گربهها وجود دارد؛ البته ما هم این را از این و آن شنیدهایم ولی حتی اگر واقعیت نداشته باشد، نشان میدهد که علاقه به گربهها باعث بهوجود آمدن افسانههایی هم شده است.»
حیواندوست بودیم، وقتی حیواندوستی مد نبود!
حاج محمد خودش از آن دسته بازاریان است که نهتنها گربهها را از خود و مغازهاش نمیراند، بلکه معمولا از غذایش سهمی برای گربههای تیمچه جدا میکند.
تبریزیها حیواندوست بودند، وقتی حیواندوستی مد نبود. تشکیل کمپینهای مجازی و واقعی برای حمایت از حیوانات در سالهای اخیر به عقیده برخی تبریزیها «سوسولبازی» است؛ «ما از پدر و مادرمان یاد گرفتهایم که به گربههای محله پناهگاهی بدهیم، به آنها شیر بدهیم، ماست بدهیم، این چیز تازهای نیست و چیز کهنهای هم نخواهد شد.»
گربهها سالهاست حیوان خانگی تبریزیها به شمار میآیند؛ هرکس بیآنکه تعهدی در قبال گربهای داشته باشد، خود را «مسئول» میداند که نگذارد گرسنه و تشنه بماند. برای همین گربهها در تبریز معمولا خانه و خانواده دارند کی هی میروند و میآیند آنجا. با افراد آن خانه خو میگیرند، در حیات یا انباری همان خانه تولید مثل میکنند و بچههایشان را اول به خدا میسپارند، بعد به صاحبخانه.
«این علاقه دوطرفه است»
شهرام اشرفنیا، جوان تبریزی است که وبلاگی با عنوان «من و گربهها و تبریز» دارد. او علاقه زیادی به گربهها دارد. در وبلاگش نوشته «گربه، به ترکی (پیشیه)، موجودی که از همون بچگی عاشقش بودم، تقریبا توی تمام دوران زندگیم گربه داشتم، این خصیصه رو از پدرم به ارث بردم، چون اونم تعریف میکنه که گربه داشته، گربهای که به گفته مادربزرگم بعد از اینکه پدرم میره سربازی افسرده میشه و یه روز میره و دیگه خبری ازش نمیشه.»
او در سطرهای دیگری توضیح داده که «این علاقه دو طرفهست، گربهها هم به من علاقه دارند، وقتی وارد محله میشم، گربهها یکی بعد از دیگری به طرفم میدوند و باهم وارد خونه میشیم، حالا دیگه مثل بچگیها وقت بازی با گربهها رو ندارم، ولی هر زمانی که بتونم، باهاشون بازی میکنم و اونا هم خودشون رو برام لوس میکنن، دنیای زیبایی دارند این موجودات دوست داشتنی.»
البته این افتخار نیست که در هوای خوب و شرایط عادی به چیزی یا کسی عشق ورزید؛ دوستی واقعی در شرایط سخت ثابت میشود، و تبریزیها ثابت کردهاند.
دوسال پیش وقتی که زمستان باعث شده بود در تبریز «سرها در گریبان باشد»، یکی از شهروندان منصف و خداشناس تبریزی در یکی از کوچه پسکوچههای منطقه مرکزی این کلانشهر واقع در میدان ساعت، اقدام به ساخت مکانی مناسب با در نظر گرفتن خورد و خوراک جهت حفاظتاز گربههای محل از سوز سرمای هوا کرده بود.
از این صحنهها زیاد میتوان دید و شنید. اگر در فضای مجازی عناوینی شبیه مهربانی تبریزیها با گربهها جستجو کنید، قطعا به نتایج خوبی خواهید رسید. حتی در سالهای گذشته عکس و متنی در فضای مجازی از بازار تبریز پخش شد که در ماه محرم، بازاریان و شهروندان برای گربهها سفره پهن کرده بودند و از خوراکیهای مورد علاقه گربهها بر روی آن سفره قرار داده بودند.
«اصلا آدمهای مشخصی داریم که غالبا هم خانم هستند و هرچند وقت یکبار میبینیم ۱۰ها بسته گوشت و جگر و ... میآورند و سراها را میگردند و به گربهها میدهند.»هرچند دوستی با گربهها چیزی است که در سراسر تبریز میتوان نمودهایی از آن را دید اما واقعا بازار سرپوشیده تبریز یکچیز دیگر است.
مجید چترروز، مدیر میراث تاریخی و جهانی بازار بزرگ تبریز به خبرنگار مهر میگوید: «اصلا آدمهای مشخصی داریم که غالبا هم خانم هستند و هرچند وقت یکبار میبینیم ۱۰ها بسته گوشت و جگر و ... میآورند و سراها را میگردند و به گربهها میدهند.»
خبری ترسناک از گربهها!
به عقیده او، گربهها و صحنههایی از محبت تبریزیها به گربهها، میتواند یک جاذبه گردشگری باشد اما «باید گربههای بازار تبریز کنترلشده باشند.»
چترروز توضیح میدهد: «اگر نتوانیم از لحاظ بهداشتی گربهها را کنترل کنیم، ممکن است روزی اینها ناقل بیماری شوند و اگر چنین خبری پخش شود، واقعا به ضرر تبریز و بازار بزرگمان تمام میشود.»
«گربههای بازار شناسنامهدار شوند»
او از ترکیه سخن میگوید که سگهای ولگرد در استانبول شناسنامهدار هستند و همواره در کوچه و خیابان دیده میشوند و بسیار مورد توجه گردشگران قرار میگیرند، «اما اگر یک روز خبر برسد که سگهای استانبول ناقل بیماری هستند، میدانید از لحاظ گردشگری چقدر ضرر میکنند؟»
چترروز پیشنهاد میدهد که «اولا باید گربههای بازار تبریز که مشخص هستند شناسنامهدار شوند، سپس هرچند مدت یکبار دامپزشکی برای معاینه و بررسی وضعیت بهداشتی گربهها به بازار بیاید.»
البته بیشک این حرفها، حرف هستند. کافی است با یک کیسه سفید یا سیاه وارد یکی از حیاطهای سراهای بازار بزرگ تبریز بشوید، آن موقع است که با هجوم گربهها مواجه میشوید. آن موقع میبینید که رابطه انسانها با گربهها در تبریز، عمیقتر از این حرفهاست.
اینروزها که عکسها و خبرهایی بیرحمانه از سگکشی و آزار و اذیت حیوانات و مخصوصا گربهها و سگها در شهرها و سرزمینهای مختلف میبینیم، دوستی بین تبریزیها و گربهها یک صحنه ناب است. صحنهای فرهنگی که باید در دوربین گردشگران به عنوان یک یادگار به نقاط مختلف دنیا صادر شود.
منبع: مهر
763