دعوای ۱۰۰ ساله انرژی در خاورمیانه / از کودتا بهخاطر نفت تا تحریم بهخاطر برنامه هستهای
تسلط انگلیسی ها بر نفت ایران یادگار قراردادی بود که در دوره رضاخان بسته شد و آنگاه که پهلوی اول هوس کرد آن قرارداد را پاره کرده و به آتش بکشد، جنگ جهانی امانش را بُرید و او را سرنگون کرد.
قریب به ۷۰ سال پیش در روز ۲۹ اسفند، دولت محمد مصدق موفق شد نفت ایران را از سلطه شرکت انگلیسی خارج کند و بهای آن را که تحریم و کودتا بود، بپردازد. ولی چرا هنوز پس از هفت دهه، دعوای انرژی در غرب آسیا ادامه دارد؟
ملی شدن صنعت نفت که یک مطالبه عمومی در دهههای ۲۰ و ۳۰ بود، نشان داد که مردم ایران حاضر نیستند سلطه بیگانه بر منابع اصلی انرژی خود را بپذیرند. محمد مصدق با تکیه بر همین حمایت مردمی و به ویژه به پشتوانه دفاع جریان روحانیت، موفق شد در اسفند سال ۱۳۳۱ نفت را ملی کرده و از شرکت انگلیسی خلع ید کند.
تسلط انگلیسیها بر نفت ایران یادگار قراردادی بود که در دوره رضاخان بسته شد و آنگاه که پهلوی اول هوس کرد آن قرارداد را پاره کرده و به آتش بکشد، جنگ جهانی امانش را بُرید و او را سرنگون کرد.
ملی شدن صنعت نفت در بزنگاه تاریخی ابتدای دهه ۱۳۳۰ یک پیروزی تاریخی بود که بهای سنگینی داشت. انگلیسیها با تحریم ایران، موجب کاهش حمایت مردمی از دولت مصدق شدند و شکاف میان نیروهای ملی و مذهبی، در نهایت به کودتای پهلوی علیه دولت ملی منجر شد.
دعوای نفت پس از این کودتا تمام نشد. در ماجرای جنگ هفت روزه اعراب و اسرائیل، همین نفت ملی شده، به بازیگر اصلی در خدمت دولت ایران و خوشخدمتی پهلوی برای غربیها تبدیل شد و به شکست اعراب در آن نبرد به دلیل تثبیت قیمت طلای سیاه به لطف افزایش تولید نفت ایران منتهی گشت.
اما چند سال بعد این بار نوبت محمدرضا پهلوی بود که مغلوب اعراب شود. اعرابی که با نزدیکی به آمریکا، جلوی گران شدن نفت و سود هنگفت ایران را گرفتند و در نهایت فشار اقتصادی بر پهلوی را به آنجا رساندند که به وقوع انقلابی بزرگ در ایران کمک کرد.
پس از انقلاب نیز نفت یک بازیگر سیاسی و دولتی باقی ماند.
یکی از بزرگترین دلایل پایان جنگ ایران و عراق، جنگ نفتکشها بود که بازار انرژی را تهدید کرد. پس از جنگ، تحریم نفت ایران یک تهدید همیشگی بود که در چند دوره از جمله در دوره چهار ساله ترامپ عملیاتی شد و به فروش پنهان طلای سیاه منتهی شد.
در تماماین سالها، نفت یک بازیگر سیاسی بود، چون مردمی نبود و دولتی ماند. مجلس در دوره اخیر کوشید با عرضه نفت در بورس، به این دولتی ماندن طلای سیاه خاتمه دهد که موفق نشد.
حالا پیشبینیها حکایت از آن دارد که رفته رفته عُمر نفت در جهان در حال پایان است و انرژیهای پاک جای آن را میگیرند. شاید برای همین است که بیش از نفت، این روزها حرف از انرژی هستهای است که در دست کدام کشور باشد.
مردم ایران درست مانند ۷۰ سال قبل، نمیخواهند هیچ کشور بیگانهای در حوزه انرژیهای حیاتی کشور سلطه داشته باشد. ما هم میخواهیم آزادانه نفت بفروشیم و هم توان هستهای خود را برای ایجاد یک شبکه کارآمد تولید انرژیهای نوین گسترش دهیم.
پس دعوای نفت و انرژی هنوز به پایان نرسیده است. یک روز حرف از قرارداد ۱۹۱۹ است و روز دیگر سخن از معاهده سعدآباد و برجام و توافق وین میشود.
در همه این توافقات، آنچه برای مردم مهم است، حفظ استقلال در حوزه انرژی است و اگر این اصل بدیهی در هر توافقی رعایت نشود، پایان توافق، بهتر از توافقات شکست خورده پیشین نخواهد بود.
قیمت نفت در دوره پهلوی دوم توسط ایران و شخص محمدرضا شاه مشخص می شد. و مقاومت شاه در برابر اروپا و آمریکا باعث سقوط شاه شد.این دروغ بزرگی هست که اعراب جلوی رشد قیمت نفت را گرفتند.