یک روزنامه نگار اقتصادی در اویل پرایس:
غرب تلاش میکند تا با معاملات LNG نفوذ خود را در مرکز انرژی خاورمیانه بازسازی کند
شرکتهای بریتانیایی شل و بیپی، شرکت ژاپنی میتسویی و شرکت فرانسوی توتال، هر کدام ۱۰ درصد سهم در پروژه LNG رُویس (امارات) به دست آوردهاند. این قراردادها ممکن است به آمریکا و متحدان کلیدی اش، جای پای تازه ای دهد تا بتوانند روابط بهتر و متوازنتری را در خاورمیانه بازسازی کنند. این امر بهویژه برای آمریکا و متحدانش اهمیت دارد چرا که امارات از دیرباز رابطه بسیار نزدیکی با هند داشته است.
سایمون واتکینSimon Watkins، روزنامه نگار اقتصادی در اویل پرایس در ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۴ مقاله ای منتشر کرد که ترجمه آنرا می خوانید:
در روزهای اخیر، شرکتهای شل و بیپی از بریتانیا، میتسویی از ژاپن و توتال انرژیز از فرانسه هر کدام ۱۰ درصد سهم در پروژه عظیم کارخانه مایعسازی گاز طبیعی (LNG) رُویس که توسط شرکت ملی نفت ابوظبی (ADNOC) امارات متحده عربی اداره میشود، به دست آوردهاند. این پروژه با ظرفیت ۹.۶ میلیون تن متریک در سال (mtpa) همچنین شاهد امضای چندین قرارداد خرید و دیگر توافق هایی با شرکتهای غربی (از جمله شل، میتسویی و شرکتهای انرژی آلمان Energie Baden-Württemberg و Securing Energy for Europe) بوده است. این قراردادها می تواند به آمریکا و متحدان کلیدی آن جای پای تازه ای بدهد تا از گذر آن بتوانند روابط گستردهتر و عمیقتری با این هاب انرژی کلیدی در خاورمیانه بازسازی کنند.
از مدتها پیش از اینکه امارات متحده عربی به عنوان اولین کشور عربی در سال ۲۰۲۰ توافقنامه از سرگیری روابط با اسرائیل را امضا کند، این کشور توسط واشنگتن به عنوان یک متحد بالقوه کلیدی برای گام بعدی راهبرد ژئوپلیتیکی خاورمیانهای آمریکا دیده میشد. پس از پایان اجرای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) با ایران در سال ۲۰۱۸، پس از خروج یکجانبه ایالات متحده از آن، و قصد کاهش فعالیتهای نظامی در عراق، که متحد اصلی تهران است، واشنگتن قصد داشت تمرکز خود را بر گسترش بیشتر این نوع توافقنامههای از سرگیری روابط در سراسر منطقه متمرکز کند. مشابه با ابتکار کمربند و جاده چین (BRI)، این توافقنامهها کمتر نظامی و بیشتر تجاری بودند تا نفوذی را که واشنگتن از زمان جنگ نفت ۲۰۱۴-۲۰۱۶ به پکن و مسکو باخته بود، بازپس گیرد. این تحلیل به طور کامل در آخرین کتاب من درباره نظم جدید بازار جهانی نفت مورد بررسی قرار گرفته است.
علاوه بر پتانسیل آشکار امارات متحده عربی برای واشنگتن به عنوان یک کانال اطلاعاتی محتمل برای اسرائیل و آمریکا، این کشور مزایای دیگری نیز ارائه میداد. یکی از این مزایا شمار زیاد بنادر و تأسیسات ذخیرهسازی است که در هفت امارت تشکیلدهنده آن، یعنی ابوظبی، عجمان، دبی، فجیره، رأسالخیمه، شارجه و امالقوین پراکنده شدهاند. به ویژه، فجیره از یک موقعیت راهبردی بسیار مفید برای مقابله با هرگونه اختلال احتمالی در عرضه نفت از تنگه هرمز برخوردار است. فجیره که هم خارج از خلیج فارس و هم در فاصله ایمنِ۱۶۰ کیلومتری از تنگه هرمز قرار دارد، همچنین به عنوان یک امارات غیر همسو با هر کشور احتمالی طرفدار ایران، مانند عمان، دیده میشود که در آن زمان در حال بررسی برنامههایی برای همکاری با ایران در چارچوب توسعه برنامهریزیشده این کشور برای ایجاد یک بخش LNG با مقیاس جهانی بود. اهمیت مسیرهای ترانزیتی جایگزین برای جریانهای نفت جهانی برای غرب زمانی افزایش یافت که سازوکارهای ذخیرهسازی، حملونقل و تحویل نفت خام ایران - یعنی پایانه نفتی جاسک و خط لوله ۴۲ اینچی گوره-جاسک – که سازوکارهای دگرش دهنده بازی بودند، به تکمیل خود نزدیکتر میشد.
یکی دیگر از مزایای ایالات متحده و متحدانش در واردکردن امارات متحده عربی به توافق های عادیسازی این بود که این کشور خود دارای ذخایر نفت و گاز قابل توجهی است. این ذخایر میتوانستند سهمی در جبران کاهش عرضه از کشورهایی که به حوزه نفوذ چین و روسیه منتقل شده بودند، مورد استفاده قرار گیرند. این انتقال حتی پیش از حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ آغاز شده بود. تقریباً همزمان با اعلام توافق عادیسازی روابط با امارات، شرکت ADNOC نیز از کشفهای عظیم نفتی جدید و یک برنامه سرمایهگذاری بزرگ خبر داد و مجوز توسعه بلوکهای بزرگ اکتشاف نفت و گاز را دریافت کرد. به نظر میرسید که این تحولات، شرکت یادشده را قادر خواهد ساخت تا به هدف تازه خود در تولید ۵ میلیون بشکه نفت خام در روز (bpd) برسد و حتی از آن فراتر رود.
این عامل به نوبه خود نقشی کانونی برای یک کریدور تازه همکاری داشت که از آمریکا (و اسرائیل)، از گذر امارات متحده عربی (و کویت، بحرین و تاحدودی عربستان سعودی) به هند در حال توسعه بود، آنهم به عنوان یک پروژه موازنه بخش منطقهای در برابر نفوذ رو به رشد چین. این مورد نیز در آخرین کتاب من توضیح داده شده است. درگیری ۱۵ ژوئن ۲۰۲۰ بین نیروهای چینی و هندی در منطقه مورد مناقشه دره گالوان در هیمالیا، علامتی را از سوی هند فرستاد که از نگاه ایالات متحده بعنوان احتمال یک راهبرد تازه برای مقابله با سیاست چین در افزایش ائتلافهای اقتصادی و نظامی در چارچوب پروژه چند نسلی ربایش قدرت BRI تعبیر شد. واشنگتن بر این باور بود که این مقابله نظامی ممکن است در تمایل اقتصادی هند برای پیشرفت قابل توجه در سیاست «اولویت همسایگی» به عنوان جایگزینی برای برنامه BRI چین نیز بازتاب یابد.
یکی دیگر از مزایای آمریکا و متحدانش در واردکردن امارات به توافق های عادیسازی این بود که این کشور خود دارای ذخایر نفت و گاز قابل توجهی است. این ذخایر میتوانستند سهمی در جبران کاهش عرضه از کشورهایی که به حوزه نفوذ چین و روسیه منتقل شده بودند، مورد استفاده قرار گیرند
در این زمینه، یک مسئله بسیار با اهمیت برای واشنگتن و متحدانش این است که امارات متحده عربی از دیرباز از روابط بسیار نزدیکی با هند برخوردار بوده است. پس از اهدای بلوک یک خشکی امارات به شرکت Bharat Petroleum Corporation هند در ماه مه ۲۰۱۹، مدیر عامل شرکت ملی نفت ابوظبی (ADNOC)، سلطان احمد الجابر، اعلام کرد که منتظر است تا با شرکتهای هندی بیشتری در زنجیره ارزش هیدروکربنی این غول انرژی همکاری کند. او افزود که میخواهد این همکاری شامل گسترش دامنه تجاری مشارکت حیاتی ذخایر استراتژیک نفتی (SPR) هند نیز باشد. این در راستای آن بود که ADNOC تنها شرکت خارجی بود که در آن زمان مجاز به نگهداری و ذخیرهسازی SPR هند بود. در آن زمان، دولت هند پیشنهادی را تصویب کرد که به ADNOC اجازه میداد نفت را اگر تقاضای داخلی برای آن وجود نداشت، از SPR صادر کند. این تصمیم نشانگر چرخش بزرگی در سیاست هند در مدیریت این ذخایر حیاتی انرژی بود زیرا پیش از آن، دهلی هرگونه صادرات نفت از تأسیسات ذخیرهسازی SPR را ممنوع کرده بود.
واشنگتن در ابتدا امیدوار بود که بتواند امارات متحده عربی را به متحدی دائمی تبدیل کند اما این امیدواری به شدت در آستانه کریسمس ۲۰۲۱ خدشهدار شد، زمانی که گزارشی از سوی دستگاههای اطلاعاتی آمریکا ادعا کرد که امارات با چین به منظور ساخت یک تأسیسات نظامی مخفی در اطراف بندر خلیفه همکاری کرده است. نگرانیهای واشنگتن در مورد این ظاهرا چرخش جهتگیری امارات به سمت چین، با احساس عمومی گسترده تری تشدید شد: اینکه این چرخش در وفاداری به واشنگتن، در سراسر منطقه در حال گسترش است. این نگرانیها با اخبار دیگری همراه شد که در همان زمان نشان میداد عربستان سعودی نیز با کمک چین در حال تولید موشکهای بالستیک خود است.
گفته میشود که کار بر روی آن بندر امارات در سال ۲۰۲۱ موقتا متوقف شد اما گزارشی تازه در آوریل ۲۰۲۳ نگرانیهای منابع اطلاعاتی ایالات متحده را به همراه داشت که نشان میداد ساختوساز در این سایت از سر گرفته شده است. بر اساس این گزارش، فعالیتهای چین در امارات بخشی از برنامه «پروژه ۱۴۱» برای ساخت یک شبکه نظامی جهانی است که شامل حداقل پنج پایگاه خارجی و ۱۰ سایت پشتیبانی لجستیکی تا سال ۲۰۳۰ میباشد.
با این حال، به نظر میرسد که دیدگاه کنونی واشنگتن این است که بازسازی سازنده روابط نیرومند پیشین با امارات متحده عربی ممکن است در نهایت راهبرد بهتری برای منافع بلندمدت آمریکا در خاورمیانه باشد. ایالات متحده در حال حاضر برخی از شرکتهای کلیدی نفت و گاز خود را در امارات مستقر کرده است، از جمله غولهای انرژی ExxonMobil و Occidental Petroleum. ExxonMobil به عنوان سرمایهگذار بزرگ در مرکز نفتی ابوظبی امارات شناخته میشود و همچنان با ADNOC در بزرگترین میدان نفتی دریایی جهان، Upper Zakum، همکاری نزدیکی دارد. اکسیدنتال پترولیوم Occidental Petroleum نیز دارای یک شراکت ۳۰ ساله با ADNOC در میدان گازی الحسن، یک امتیاز ۳۵ ساله برای بلوک ۳ خشکی و یک امتیاز ۳۵ ساله دیگر برای اکتشاف و توسعه بلوک ۵ خشکی است. همچنین این شرکت با شرکت مبادله و TotalEnergies فرانسه در Dolphin Energy Limited نیز شراکت دارد که گاز طبیعی تولید شده در قطر را برای بازارهای عمان و امارات تامین میکند و همچنین بر روی پروژههای بزرگ انرژیهای تجدیدپذیر نیز کار میکند.
به گفته یک منبع ارشد امنیت انرژی مستقر در واشنگتن می گوید که ایالات متحده بر این باور است که تلاشهای آن برای رسیدن به توافقی دائمی برای پایان دادن به جنگ جاری بین اسرائیل و حماس ممکن است به آغاز یک آشتی گستردهتر با امارات منجر شود که ممکن است به آن اجازه دهد تا بخشی از نفوذ سیاسی خود را در این کشور را احیا کند. برنامه سرمایهگذاری بزرگ امارات در بخش گاز این کشور - ۱۳ میلیارد دلار در پنج سال آینده - و پروژه عظیم LNG رُویس نیز به عنوان راهی مناسب برای بازسازی روابط گستردهتر و عمیقتر با این متحد بزرگ خاورمیانهای پیشین تلقی میشود.