بازار داغ مشاوران اقتصادی اینستاگرامی؛ بیا برات درخت سکه بکاریم
افرادی که برای افزایش سرمایه خود از بلاگرهای اقتصادی مشاوره گرفتند اکثرا با ضررهای هنگفتی روبرو شدند.

تب مذاکرات ایران و آمریکا هر چقدر داغتر میشود، بلاگرهای اقتصادی هم فعالتر میشوند.
این روزها شبکههای اجتماعی محل جولان اینفلوئنسرهایی شده که حالا به مشاوران اقتصادی تبدیل شدهاند و برای جیب مخاطبان خود نقشههای تازهای کشیدهاند. استوری و پستهای شبکههای اجتماعی افرادی که خودشان را مشاور اقتصادی معرفی میکنند، درست مثل ویترین یک فروشگاه خوشرنگ و لعاب است و از خریداران دعوت میکنند برای خودشان پول بخرند.
چون این افراد برای مشاوره مالی و نوسانگیری از خرید و فروش طلا، دلار و سکه، بستههای ویژه میفروشند؛ بستههایی که قرار است خریداران را در چند روز پولدار کند. «طلا بخریم یا نه؟ عدد ۳ را ارسال کن تا بگویم پولت را کجا و کی سرمایهگذاری کنی؟»
دیگری استوری کرده است: «تا دقایقی دیگر تحلیل بسیار مهم درباره بازار دلار و طلا بعد از مذاکرات در تلگرام... اگر هنوز کف دلار و طلا در این شرایط برای خرید یا فروش را دریافت نکردی عدد ۲۰ را بفرست.»
یکی از بلاگرهای اقتصادی که بیش از ۳ میلیون فالوئر دارد استوری کرده است: «با مشاوران ما از سود بازار طلا، دلار و مسکن عقب نمیمانید. در وبینارهای ما شرکت کنید تا بدانید چطور سرمایهتان را در کوتاهترین زمان چند برابر کنید.»
این بلاگر برای حضور در وبینارها و مشاوره عمومی به مخاطبان، حق اشتراک بالایی دارد؛ «۳ میلیون تومان برای اشتراک ۳ ماهه، ۶ میلیون برای ۶ ماه و ۷ میلیون با تخفیف برای یک سال.» در بخشی دیگر، مخاطبان را به مشاوره تخصصیتر برای سرمایهگذاری دعوت کرده است.
یکی از مخاطبان همین بلاگر از تجربه تلخ خود درباره مشاورههای او که اتفاقاً نهتنها تخصصی نبودهاند بلکه کاملاً غیرتخصصی از آب درآمدهاند، میگوید: «برای دریافت مشاورههای تخصصی چند گزینه برایم ارسال کرد. اگر سرمایه شما زیر ۱۰۰ میلیون باشد حق مشاوره ۱۰ میلیون تومان، سرمایه زیر ۵۰۰ میلیون، حق مشاوره ۷۰ میلیون و برای سرمایهگذاری یک میلیاردی ۱۰۰ میلیون تومان.»
این فرد که به بلاگر پرطرفدار اعتماد کرده و بخشی از سرمایهاش را به عنوان حق مشاوره پرداخت کرده است، میگوید: «طبق نظر او سرمایهگذاری کردم، اما متأسفانه با تغییر شرایط، با ضرر هنگفتی مواجه شدم. وقتی هم به او اعتراض کردم که حداقل حق مشاورهای را که به خاطر پیشبینی اشتباهت گرفتی بازگردان، گفت باید صبر داشته باشی. هنوز زمان فروش نیست و در درازمدت حتماً سود خواهی کرد.»
محسن هم از مالباختههایی است که به پیشنهاد یک مشاور اقتصادی پرمخاطب با ضرر هنگفتی روبهرو شده است.
او میگوید: «چند سال پیش با بلاگر اقتصادی مشهوری مشاوره کردم. برای مشاوره پول هنگفتی از من گرفت و پیشنهادی داد که بعدها دستش برایم رو شد. من ویلایی با شرایط ایدهآل در یکی از شهرها پیدا کرده بودم، ولی برای خرید آن تردید داشتم. او درباره خرید ویلا و آپارتمان در آن شهر گفت که اصلاً روی چنین گزینهای سرمایهگذاری و ریسک نکن، چون جز ضرر چیزی ندارد. از خریدی که به نظر خودم عالی بود منصرف شدم، اما در کمال ناباوری سال بعد دیدم که خودش در همان منطقه و همان شهر ویلایی خریداری کرده و از همان جا به مخاطبانش پیام داد که ویلایی شیک خریده و برای فروش آن شهرک که به نظرش اصلاً جای خوبی نبود، تبلیغ میکرد. اینجا بود که تصمیم گرفتم دور همه بلاگرهای سودجو را خط بکشم. همان اینفلوئنسر مشهور با این کلاهبرداریها به ثروت هنگفتی رسیده است.»
امید هم از توصیههای غلط مشاوران فضای مجازی در امان نمانده و میگوید: «چند وقت پیش ۳۰ میلیون تومان حق مشاوره پرداخت کردم تا بفهمم روی کدام شرکتها در بورس سرمایهگذاری کنم و فکر کردم حق مشاوره بالا، تضمینی برای دریافت اطلاعات درست است، اما بعد از چند ماه همه سرمایهام از دستم پرید. همیشه فکر میکردم بلاگرهای فضای مجازی دلسوز هستند و به نفع مردم قدم برمیدارند تا اینکه متوجه شدم تصورم سادهلوحانه بوده است. در واقع حرفهای آنها بیشتر به نفع گروه و باندهای پشت صحنه خودشان است.»
همایشهایی برای ترویج دلالی
تازه این همه ماجرا نیست، چون برخی از این بلاگرها پا را فراتر گذاشتهاند و حتی در همایشهایی که برگزار میکنند به مخاطبان پیشنهاد میدهند شغل ثابت خود را رها کرده، قید کارگری و کارمندی را بزنند و به کارهای دلالی روی بیاورند.
اردشیر گراوند، جامعهشناس و اقتصاددان درباره پیشگیری از آسیبهایی که ممکن است بلاگرهای اقتصادی به مردم بزنند، میگوید: «ما باید در بحثهای مالی سیستمهای اقتصادی دولتی و حکومتی یا بینالمللی پایدار داشته باشیم که مردم بتوانند به آنها اعتماد کنند؛ مثل نهادهای معاملات ملی و بینالمللی بورس. در این میان یکسری نهادهای مشاورهای اقتصادی که دارای شناسنامه هستند نیز باید وجود داشته باشد. البته اکنون مراکز مشاوره شناسنامهدار وجود دارند، ولی متأسفانه، چون ارتباط آنها با بخش خصوصی وجود نداشته یا کم بوده و عموماً با شرکتهایی خاص کار کردهاند، اکثر مردم از آنها بیخبر هستند.»
گراوند، مردم را در این شرایط بیثباتی اقتصادی بیپناه میداند و میگوید: «مردم داراییهای خُردی دارند که نمیدانند با آن چه کار کنند که فردا برای آنها ارزش افزوده داشته باشد؛ بنابراین در نبود یا کمرنگ بودن نهادهای بینالمللی و ملی و همچنین شرکتهای خصوصی که خدمات مشاوره اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ارائه میدهند، بعضی از مردم به هر کسی که مدعی دانش اقتصادی است، پناهنده میشوند. در حقیقت دلیل اصلی این وضعیت، ناپایداری اقتصادی است و مردم در شرایط نابسامانی و نوسانات بالا به هر وسیلهای چنگ میزنند تا دارایی خود را حفظ کنند. بلاگرها هم، چون متوجه شرایط هستند دست به هر اقدامی میزنند تا منافع حداکثری خود را تأمین کنند. یعنی اینفلوئنسرها و بلاگرها خلأ ناشی از غیاب نهادهای قانونی تخصصی و علمی ملی یا بینالمللی و کمکاری بخش خصوصی را پر کردهاند.»
گراوند یادآور میشود: «در دنیا همه نهادهای ملی و بینالمللی که بزرگترین آنها بورسها هستند، دارای انواع نماگرند که عملاً نوعی سیستم مشورت تلقی میشوند. با نماگر بورسهای بینالمللی و داخلی، مردم به راحتی میفهمند که ارزش کدام بورس بالا میرود و کدام پایین میآید. برخی هم مشاورانی دارند تا مستقیماً به مردم مشاوره بدهند. همچنین بخش خصوصی مشاورانی دارد که البته گواهینامه صلاحیت را از نهادهای قانونی مثل بانک مرکزی، سازمان برنامه و بودجه و... میگیرند. آنها هم وجهه قانونی و روشمندی دارند، ولی اغلب مردم از آنها خبر ندارند یا شمار آنها در کشور کم است. در غیاب این مراکز، عملاً مردم به افرادی روی میآورند که در فضای مجازی تبلیغات زیادی راه انداختهاند، ولی این خود مردم هستند که باید برای مشاوره گرفتن حواسشان باشد و نباید آنقدر هزینه کنند که بعدها پشیمان یا نگران شوند.»
در فضای مجازی تنوع تقاضاها، بلاگرها و مشاورهها آنقدر بالاست که گراوند معتقد است: «ما نمیتوانیم بگوییم در حال حاضر مردم چه چیزی جایگزین آنها کنند. به هر حال مردم دارند اعتماد میکنند و در این شرایط میتوان گفت که نه خیلیها آسیب میبینند و نه خیلیها موفق میشوند. نهایتاً میبینیم شمار مشاورهها درباره بحثهای مربوط به کسب و کار، مشکلات روانی یا موضوعاتی مانند فیزیوتراپی و کایروپراکتیک در این فضا آنقدر زیاد شده که اعتماد کردن به آنها، فقط کار افرادی است که واقعاً دانش چندانی ندارند. بلاگرها هم از این نفوذ استفاده کرده و برخی سر مردم کلاه میگذارند و برخی هم مشاورههای درستی ارائه میدهند.»
از نظر گراوند، تنها کاری که در حال حاضر اهمیت دارد، اطلاعرسانی صحیح و کمک به مردم است تا فریب نخورند.
او ادامه میدهد: «برای کوتاه کردن دست کلاهبرداران از این فضا باید به تدریج به سمت ایجاد نهادهایی اساسی و بنیادی برویم. طی روند هرس کردن این افراد به آرامی شرایط ایجاد نهادهایی برای ارائه انواع مشاوره اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراهم میشود که ممکن است در قالب شرکت ها، دستگاههای مجوزدار یا دولتی باشند تا مردم بتوانند در امور مختلف از آنها مشورت بگیرند.»