مال باختگان پلاسکو به یاد گرنفل شمع روشن کردند
بعد از آتشسوزي برج گرنفل لندن، اين سؤال مطرح شد که آيا اين دو حادثه را ميتوان با يکديگر مقايسه کرد؟ واکنش گروههاي مختلف امداد و نجات از يکسو و توانايي و تجهیزاتشان در مهار کمخسارت آتش از سوي ديگر، از مواردي بود که پلاسکوييها را به فکر فرو برده است.
سعید برآبادی در یادداشتی در شرق نوشته است: بعد از آتشسوزي برج گرنفل لندن، اين سؤال مطرح شد که آيا اين دو حادثه را ميتوان با يکديگر مقايسه کرد؟ واکنش گروههاي مختلف امداد و نجات از يکسو و توانايي و تجهیزاتشان در مهار کمخسارت آتش از سوي ديگر، از مواردي بود که پلاسکو ييها را به فکر فرو برده است.
اين در حالي است كه چاله بهجامانده از پلاسکوي فروريخته را با طرح بزرگي پوشاندهاند که تصوير آتشنشانهاي حادثه ٣٠ دي بر آن نقش بسته. آتشنشانها در اين پوستر، چهره ندارند و از وراي جاي خالي صورت آنها، خرابه سوخته و نابودشده يکي از قديميترين برجهاي تهران ديده ميشود. پنج ماه از آن روز تلخ و حوادثي که به مرگ ٢١ نفر، مفقودشدن ١٠ نفر و زخميشدن ٢٣٥ نفر انجاميد و ميلياردها تومان به اقتصاد بخش خصوصي کشور ضرر وارد کرد، ميگذرد؛ اما با وجود گذشت اين زمان طولاني، هنوز مالباختگان پلاسکو بهدرستي رسيدگي نشدهاند؛ تاجاييکه همين چند روز پيش و درست بعد از آنکه در لندن برج گرنفل طعمه حريق شد، صداي اعتراضشان را به گوش بنياد مستضعفان به عنوان مالک اصلي پلاسکو نيز رساندند؛ اما به قول يکي از پلاسکوييها: «چه فايده؟»
توجه به مشکلات و مسائل پلاسکوييها آنقدر دير از طرف بنياد مستضعفان صورت گرفت که آنها کاسبي شب عيدشان را از دست دادند و حالا ناراضي از بودن در پاساژ نور، اعتراضشان را با تجمع روبهروي دفتر اين بنياد اعلام کردهاند؛ اعتراضي که هنوز واکنشي به آن نشان داده نشده است: «متأسفانه يکي دو ماه بعد، کشور درگير انتخابات بود و سر دولت آنقدر شلوغ که کسي به کار ما رسيدگي نکرد. حتي قرار بود گزارش دولت در زمينه پلاسکو اعلام شود که ما بتوانيم حق و حقوقمان را بگيريم؛ اما اين گزارش هم هنوز منتشر نشده است. بايد زودتر در اين زمينه فکري بکنند؛ چون تابستان دارد نزديک ميشود و صنف ما نياز به بازار کسب درآمد دارد». يکي ديگر از اين کسبه هم به ماجراي عذرخواهي و قول پيگيري درباره حادثه گرنفل اشاره ميکند و آن را با پلاسکو مقايسه میکند: «يک برج آتش ميگيرد، برجي که نه مال منِ نوعي بوده و نه من يکتنه ميتوانم براي مقاومسازي يا ايمنسازي آن کاري بکنم. مالک هم که تا چند روز اصلا حضوري در محل حادثه ندارد. اين است که نصيب ما گوشهاي از يک پاساژ بيمشتري ميشود؛ اما خودتان ديديد که در ماجراي گرنفل، خيلي از مسئولان وارد شدند، عذرخواهي کردند، تسليت گفتند و قول همکاري و پيگيري دادند؛ بدون آنکه مسئوليتي در اين زمينه خاص داشته باشند».
يكي از آنان ميگويد: «شما ميبينيد آنجا يک اتفاقي ميافتد، يک حادثهاي پيش ميآيد و اگر خياباني بسته ميشود، صرفا براي آن است که آسيبي به کسي نرسد؛ اما اينجا، پليس به خاطر هجوم مردم مجبور شد خيابان جمهوري را ببندد و در نتيجه امدادرساني آنقدر کند شد که خاموشکردن آتش و آواربرداري مجموعا ١٠ روز طول کشید. آيا نميشد کارِ بهتري کرد؟ چرا اخبار اين اتفاق، درست منتشر نشد و همه را اسير شايعات کرده بودند؟». يکي ديگر از پلاسکوييها که اکنون در پاساژ کويتيها مشغول بهکار است، ميگويد: «مشکل ما اين است که براي روزهاي سخت، برنامهاي نداريم. آتشنشان ميآيد و تجهيزات ندارد. بعد پيگيري ميکنند، ميبينند آتشنشاني بودجهاش را دريافت نکرده و همينطور اين رشته ادامه پيدا ميکند تاجاييکه خسارتش به من و شما که نه حقوقبگير دولت هستيم و نه مأمور شهرداري، وارد ميشود».
يکي از فروشندگان پلاسکو که اين روزها کموبيش در پاساژ نور به فعاليت خود ادامه ميدهد، خاطرات روز آتشسوزي پلاسکو را اينطور مقايسه ميکند: «خيلي برايم جالب بود که هرچه عکس و فيلم از ماجراي گرنفل ديديم، خالي از مردم بود. ياد گرفتهاند در حوادث، جلوی دست و پاي نيروهاي امداد را خالي کنند؛ کاش ما هم ياد ميگرفتيم». يکي ديگر از همکارانش در همان فروشگاه، گزينه ديگري را هم به اين نکته اضافه ميکند: «جالب بود که برج گرنفل با وجود آتشسوزي زياد، نريخت و باعث شد خسارت مالي کمتري داشته باشد. يکي از فروشندگان خيابان جمهوري ميگفت که بعضي از کسبه اين خيابان، شبِ ماجراي گرنفل، جلوي پلاسکو براي جانباختگان و مفقودان اين حادثه شمع روشن کردهاند».
پلاسکو که روزگاري نماد ورود مدرنيته به تهران قديم بود، حالا بيغولهاي پر از پارچههاي سوخته و آهنهاي شکسته است که گاه از زير آوار به چشم ميآيند. حالا کارگران فصلي هم که پاتوقشان تقاطع جمهوري و لالهزار بود، در سايه پوستر همان آتشنشانها جلوي پلاسکو مينشينند و دنبال کار ميگردند؛ اما سرنوشت برج و برجنشينان پلاسکو همچنان نامعلوم است.
33