دختران پیامبر اسلام(ص) را بهتر بشناسید/ ماجرای تولد حضرت زهرا(س) در روایات و منابع شیعه چگونه است؟
پسران حضرت محمد(ص) همگی قبل از بعثت، از دنیا رفتند ولی دختران، اسلام را درک نموده، همراه پدر به مدینه هجرت نمودند.
به گزارش خبر فوری ، بدون شک حضرت زهرا(س) دردانه پیامبر اکرم(ص) و یکی از زنان بهشتی است که در میان دختران نبی اکرم(ص) جایگاه ویژه ای دارد.
برخی گمان دارند که حضرت محمد (ص) تنها یک فرزند داشته و آن حضرت فاطمه زهرا(س) بوده است. این امر بدون شک، به علت عشق و علاقهی خاص نبی اکرم به دخت گرامیش بوده است. عشق و علاقه پیامبر به حضرت زهرا(س) به حدی بوده است که او را ام ابیها(مادر پدرش) نامیده اند.
مع الوصف، پیامبر اکرم(ص) را فرزندان دیگری هم بوده است. در تعداد فرزندان پیامبر(ص) اختلافاتی است. بسیاری براین باورند که حضرت محمد(ص) از حضرت خدیجه (س) که اولین همسر ایشان هم است، دارای سه پسر و چهار دختر شد: قاسم (که کنیه محمد را به همین خاطر ابوالقاسم میدانند)، طیب، طاهر پسران آن حضرت و دختران هم، رقیه، زینب، امکلثوم و فاطمه ی زهرا(س) بوده اند.
پسران حضرت ابولقاسم(ص) همگی قبل از بعثت، از دنیا رفتند ولی دختران، اسلام را درک نموده، همراه پدر به مدینه هجرت نمودند. روایات نشان میدهد که پیامبر از دیگر همسران خود فرزندی نداشت جز از ماریه قبطیه که صاحب پسری به نام ابراهیم گردید. ابراهیم نیز در کودکی از دنیا رفت.
اما دختران پیامبر اسلام(ص) بدین ترتیب است:
زینب، دختر بزرگ: او با ابوالعاص (پسر خاله اش)، پیش از بعثت، ازدواج کرد . پس از بعثت، ابوالعاص، ایمان نیاورد و در جنگ بدر، به اسارت مسلمانان درآمد . زینب، گردن بندی از مادرش خدیجه کبری، به عنوان فدیه به مدینه فرستاد . چون چشم پیامبر بر آن افتاد، متأثر شد و پس از کسب موافقت مسلمانان، ابوالعاص را آزاد ساخت و گردن بند را نیز پس فرستاد و از دامادش پیمان گرفت که زینب را برای هجرت به مدینه، آزاد بگذارد و او چنین کرد و زینب را به همراه یاران پیامبر، به مدینه فرستاد .
در سال ششم هجری، در حمله مسلمانان به کاروان تجاری قریش، ابوالعاص گریخت و خود را شبانه به مدینه رساند و به خانه زینب پناه برد . زینب، در مسجد و در حضور مسلمانان، پیامبر را از موضوع، آگاه ساخت . پیامبر، پناهندگی او را پذیرفت . ابوالعاص، با اموال قریش به مکه بازگشت و اموال مردم را بازگرداند و به مردم گفت که اسلام آورده است . او پس از چندی، در سال هفتم هجری به مدینه بازگشت و زندگی مشترک آن دو، آغاز دوباره ای یافت تا این که زینب، در سال هشتم هجری درگذشت . در سال 12 هجری، ابوالعاص نیز به او پیوست . از آنها پسری به نام « علی » و دختری به نام « اُمامه » به جا ماند، ولی از آنها، نسل پیامبر ادامه نیافت. گفتنی است که امام علی(ع) طبق وصیت حضرت زهرا (س)، بعد از ایشان، با اُمامه ازدواج کرد .
رُقَیه و اُمّ کُلثوم: این دو، پیش از بعثت، به ازدواج دو پسر ابولهب، به نام های عُتْبه و عُتَیبه در آمدند . ابولهب، عموی پیامبر و از سرسخت ترین دشمنان آن حضرت بود. او همسایه پیامبر بود و با همسرش اُمّ جمیل، بر سر راه پیامبر، خار و خاشاک و زباله می ریختند.
پس از نزول سوره مَسَد در ذمّ آنها، ابولهب و زنش، پسران خود را وادار کردند تا از دختران پیامبر جدا شوند. پس از آن، رقیه، به ازدواج عثمان درآمد و با وی به حبشه مهاجرت کرد . در آن جا صاحب فرزندی به نام عبدالله شدند . پس از بازگشت از حبشه به مکه، نوبت به هجرت به مدینه رسید . خستگی این دو هجرت از تنشان در نیامده بود که عبدالله در شش سالگی از دنیا رفت و رقیه، بیمار گشت . عثمان، به جهت بیماری همسرش از جنگ بدر باز ماند ؛ امّا همان ایام، در سال دوم هجری، رقیه، فوت کرد .
در سال سوم هجری، عثمان با اُمّ کلثوم ( دختر دیگر پیامبر ) ازدواج کرد که بدین سبب، لقب " ذوالنّورین (دارای دو نور) " گرفت. اُمّ کلثوم در سال نهم هجری، در خانة عثمان، بدون به جا گذاشتن فرزندی، به دیار باقی شتافت.
فاطمه (س): پیامبر به دستور الهی، چهل روز از همسر خود (خدیجه) کناره گیری کرد و در خانه ابوطالب، روزها را روزه داشت و شب ها را به عبادت سپری می کرد . در روز آخر، پیامبر با هدیه پروردگار که ظرفی از انگور و خرما بود، افطار کرد و نزد خدیجه رفت و وجود مقدّس زهرا (س) در رَحِم مادر شکل گرفت . از آن روز، خدیجه در وجود خود احساس آرامش می کرد، امّا نمی دانست که این آرامش، از کجاست تا این که در یکی از روزها احساس کرد جنینی در رحم دارد که با وی سخن می گوید .
در بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت، وقتی درد زایمان، خدیجه را فرا گرفت و از تنهایی نگران بود (زیرا زنان قریش، از او کناره گرفته بودند)، ناگهان متوجّه شد که اطرافش چهار زن حاضر شدند: ساره (همسر ابراهیم)، آسیه (همسر فرعون)، مریم (مادر مسیح) و کلثوم (خواهر موسی) . آنان در تولّد نوزاد، کمک کردند. پیامبر، مولود تازه را بوسید و او را «فاطمه» نام نهاد .
دوران کودکی و شیرخوارگی زهرا در محاصره اقتصادی و زندگی در شعب ابوطالب گذشت که بر روح احساس و ظریف او تأثیر زیادی گذاشت. در پنج سالگی فاطمه، پیامبر و بنی هاشم از تنگنای شعب، نجات یافتند، ولی مشرکان و کفّار، تا آن جا که توانستند، پیروان پیامبر را آزار و شکنجه می دادند و فاطمه فهیم و کوچک، همه این مصائب را احساس می کرد و تحّمل می نمود.
در سال دهم بعثت بود که ابوطالب و خدیجه در فاصله کوتاهی، یکی پس از دیگری، از دنیا رفتند و فاطمه، دامن پر مهر مادر و نوازش هایش را - که اثر ناخوشایند صدمات را کاهش می داد - از دست داد و پیامبر نیز همسر محبوب و یار غمخوار خویش را و نیز عموی پشتیبان و مدافعش را - که تا زنده بود، کفّار قریش نمی توانستند به او آسیبی برسانند - .
در این زمان، پیامبر(ص) هم مشکلات خارج از خانه و اذیت و آزار دشمنان را باید تحّمل می کرد و هم مشکلات داخل منزل و سرپرستی فرزندان بدون مادر را . پیامبر، با سوده، ازدواج کرد . او نسبت به فاطمه، کم و بیش مهربان بود، ولیکن برای هر کودک یتیمی، دشوار است که به جای مادرش زن دیگری را مشاهده کند .
هر چه محرومیت فاطمه بیشتر می شد، اظهار محّبت پیامبر به همان نسبت بیشتر می گشت. در روایت است که پیامبر، تا صورت فاطمه را نمی بوسید، به خواب نمی رفت .
آزار و اذیت کفار قریش، به جایی رسید که در صدد قتل پیامبر برآمدند . با از جان گذشتگی علی نوزده ساله، پیامبر، به یثرب (مدینه) هجرت کرد و پس از دوازده روز، فاطمة هشت ساله و دیگران، به همراه علی به حضرت پیوستند . پس از رشد اسلام و موقعیت اجتماعی پیامبر، آرمان ازدواج فاطمه در سینه بزرگان و بزرگ زادگان مهاجر و انصار، شعله ور شد؛ ولی پیامبر، مأمور بود که نور را با نور، کابین ببندد. عقد علی و فاطمه، در روز اول یا ششم ذی حجّه سال دوم هجری انجام گرفت . علی با فروش زره خود (به چهارصد درهم) ، آن را به عنوان مهریة فاطمه، تقدیم پیامبر کرد . پیامبر، مقداری از آن پول را به بلال داد تا عطر و وسایل آرایش خریداری کند و بقیه را به اُم سلمه و ابوبکر و مقداد داد تا جهزیه و وسایل زندگی فاطمه را تهیه کنند . زهرا یک ماه پس از عقد، به خانه علی رفت و پیامبر به علی فرمود که در عروسی باید ولیمه داده شود . پس از سفارش های پیامبر، زنان پیامبر، آنها را با تشریفات خاص، به سوی خانة علی، روانه کردند و این، خانه ای بود که از آن پس، پیامبر(ص) هر روز بر ساکنان آن، سلام می داد .
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه
38