چین در حال ارسال سیگنالهای جالب به آمریکاست؛ کسی میشنود؟
در حالی که تحلیلگران غربی انتخاب یک کمیته دائمی متشکل از وفاداران به شی را به عنوان نمایشی از تسلط او تفسیر کردند، هنوز مشخص نیست که آیا اعضای آن به سیاستهای اتخاذ شده توسط او وفادار هستند یا خیر - از جمله افزایش کنترل دولت بر جامعه و اقتصاد، موضع ضد غربی و قاطعانهتر در امور جهانی، و روابط نزدیکتر با روسیه - در طول آخرین دوره پنج ساله او یا اینکه آیا آنها شخصاً به او وفادار هستند و نه لزوماً به آن سیاست ها.
نکته کلیدی این است که آیا کاخ سفید میتواند محدودیتها را کنار بگذارد و تغییرات رهبری پکن و موضع گیریهای اخیر را جدی بگیرد.
«یورگن اورستروم مولر» مقام ارشد سابق وزارت امور خارجه دانمارک در تحلیلی برای اندیشکده کوئینسی نوشت: بسیاری از مسائل ژئوپلیتیک در مورد سیگنال دادن به این انتظار است که طرف دیگری که سیگنال برای او ارسال شده است، پیام را درک کند.
این یکی از درسهای مهم از خاطرات هنری کیسینجر و در واقع در تاریخ گستردهتر دیپلماسی است. به قول معروف، برای تانگو دو نفر لازم است، که در این زمینه به این معنی است که طرف مقابل باید آماده شنیدن باشد و قادر به رمزگشایی پیام اصلی باشد.
چراغ سیگنال روی کشتی دیپلماتیک پکن چشمک میزند که کاپیتان آن مسیر را تغییر داده و غرب، به ویژه ایالات متحده را میخواهد. برای بازنگری در تصویر چین به عنوان یک نیروی برهم زننده که در صدد تضعیف سیستم هدایت اقتصاد جهانی است – که این کشور نه قانون گذار است و نه قانون گذار، بلکه قانون شکن است. چین خود را اینگونه نمیبیند. در واقع، در حالی که با چالشهای اقتصادی خود دست و پنجه نرم میکند، علاقه زیادی به حفظ یک اقتصاد جهانی باثبات دارد. چین میخواهد پس از معاشقه با توسعه یک اقتصاد متکی به خود و ارتباط نزدیکتر با روسیه پوتین، دوباره وارد جامعه جهانی و به ویژه اقتصاد جهانی شود. درسهای آموختهشده و نتیجهگیریها این است که این یک گره کور بود و نتوانست چیزی را که بیش از هر چیز دیگری میخواهد به رهبری چین ارائه دهد: رشد اقتصادی.
رئیس جمهور شی جینپینگ در ۲۳ اکتبر ۲۰۲۲ مجدداً به عنوان رهبر چین (دبیر کل حزب کمونیست) انتخاب شد. در همان زمان، ترکیب کمیته دائمی دفتر سیاسی جدید حزب کمونیست علنی شد و انتظارات مربوط به آن را تأیید کرد. اعضا به شی وفادار خواهند بود.
این به عنوان نشانهای از کنترل کامل او بر سیستم سیاسی چین در نظر گرفته شد. اما این قضاوت خیلی عجولانه بود.
از سال ۱۹۴۹، زمانی که حزب کمونیست در جنگ داخلی پیروز شد، چین تحت تسلط شبکههای غیررسمی بود که پشت پرده نهادهای رسمی کار میکردند. تعداد بسیار کمی از سیاستهای اصلی که در نهایت مسیر چین را تعیین کردند، توسط این نهادهای رسمی تصمیمگیری شدند.
این که رئیس جمهور شی نیاز به نهادینه کردن قدرت خود از طریق انتخاب مجدد خود به عنوان دبیرکل احساس میکرد، ممکن است نشانه ضعف باشد تا قدرت - این نشان میدهد که نوع ساختار قدرت غیررسمی که دنگ برای حفظ سلطه خود بر آن تکیه میکرد، بسیار شکننده و نامطمئن شده است.
در حالی که تحلیلگران غربی انتخاب یک کمیته دائمی متشکل از وفاداران به شی را به عنوان نمایشی از تسلط او تفسیر کردند، هنوز مشخص نیست که آیا اعضای آن به سیاستهای اتخاذ شده توسط او وفادار هستند یا خیر - از جمله افزایش کنترل دولت بر جامعه و اقتصاد، موضع ضد غربی و قاطعانهتر در امور جهانی، و روابط نزدیکتر با روسیه - در طول آخرین دوره پنج ساله او یا اینکه آیا آنها شخصاً به او وفادار هستند و نه لزوماً به آن سیاست ها.
صرف نظر از اینکه کدام تفسیر صحیح است، رئیس جمهور شی جینپینگ، احتمالاً در اکتبر ۲۰۲۲ اگر قبلاً نبود، نیاز به تغییر مسیر را دید.
طولی نکشید که سیاست سختگیرانه قرنطینه صفر کووید در چین نه تنها معکوس شد، بلکه به طور کامل برداشته شد. در حالی که به طور رسمی اعلام نشده بود، نمیتوان آن را بهعنوان چیزی جز اعتراف به اینکه قرنطینه در مواجهه با تقاضاهای عمومی برای رفع آن پایدار نبود (شاید حتی ناموفق بودن) تلقی کرد.
اکنون توپ در زمین ایالات متحده و اتحادیه اروپا است. خطر این است که آنها خواستههای خود را بر تغییر در سیاستهای پکن اولویت میدهند
علاوه بر نارضایتی عمومی، منطقی به نظر میرسد که باور کنیم دلیل اصلی بازنگری ناگهانی سیاست این ارزیابی بود که اقتصاد در حال تغییر مسیر به مسیر رشد پایینتر است. برای رهبری، این چشم انداز غیرقابل تحمل بود. حزب حاکم مدتهاست که انحصار قدرت خود را با توانایی خود در ارائه رشد اقتصادی بالا مشروعیت بخشیده است. در واقع، همانطور که از دریچه فلسفه چینی باستان در مورد "بهشت اجباری" مشاهده میشود، حاکمان تنها با بهبود رفاه مردم میتوانند قدرت خود را حفظ کنند و به نظر میرسد که حزب حاکم به این نتیجه رسیده است که بهترین راه برای انجام این کار، حداقل در این برهه، ترمیم روابط با غرب است.
پیامهای مشابهی در رابطه با روابط با مسکو ارسال میشود. از زمان تهاجم روسیه به اوکراین در اواخر فوریه سال گذشته، رسانههای غربی بارها به مردم خود یادآوری کردهاند که شی و پوتین چند هفته قبل با یکدیگر ملاقات کردهاند و دوستیشان را «بدون محدودیت» توصیف کردهاند. با این حال، هرگونه ارزیابی جدی از موضع چین در قبال جنگ در اوکراین، به این نتیجه منتهی میشود که در واقع محدودیتهایی وجود دارد.
در ۲۱ دسامبر، چهره نزدیک به پوتین، دیمیتری مدودف، به دعوت حزب کمونیست چین، از پکن بازدید کرد. خبرگزاری چینی شینهوا متعاقباً گزارش داد که شی به بازدیدکننده خود تأیید کرد که پکن «موضع و سیاست خود را بر اساس شایستگی موضوع مربوطه تصمیم میگیرد، از عینیت و انصاف حمایت میکند و به طور فعال مذاکرات صلح را ترویج میکند. امیدواریم طرفهای مربوطه منطقی باقی بمانند و خویشتن داری کنند، گفت و گوی همه جانبهای را انجام دهند و به نگرانیهای امنیتی مشترک از طریق ابزارهای سیاسی رسیدگی کنند.» یک کلمه در مورد "درک" نیست، چه رسد به حمایت از سیاست روسیه در اوکراین.
چین پس از حمله به اوکراین، روسیه را تحریم نکرد، اما به طور قابل توجهی همکاری اقتصادی با روسیه را برای کاهش تأثیر تحریمهای غرب افزایش نداد. این دومین دارنده بزرگ اوراق قرضه خزانه داری ایالات متحده است و به راحتی میتوانست با فروش برخی از آنها زندگی را برای واشنگتن دشوار کند. این کار را نکرد.
در یک سیگنال قابل توجه از تغییر سیاست تابستان گذشته، لو یوچنگ، معاون وزیر امور خارجه وقت، که مسئول روابط با روسیه بود و بارها بر عمق و گرمی روابط دوجانبه تاکید کرده بود، از سمت خود برکنار شد و اکنون به عنوان معاون سازمان صدا و سیما خدمت میکند. تا آن زمان، او به عنوان یکی از نامزدهای اصلی برای جایگزینی وانگ یی به عنوان وزیر امور خارجه شناخته میشد. هنگامی که نام وزیر خارجه جدید در همان زمان اعلام شد، سفیر آمریکا در ایالات متحده، "کین گانگ"، مورد توجه قرار گرفت.
چند سالی است که جهان در مورد دیپلماسی چینی به نام «گرگ جنگو» چین شنیده است که مشخصه آن بیانیههای قوی و گاه حتی تهدیدآمیز صادر شده از سوی نمایندگان چین است که نشانگر تغییری ناگهانی از سبک تعیینشده توسط وزیر خارجه سابق لی ژائوکسینگ است، که به این معروف بود که با لبهای خندان و جذابیت تمام با همه برخورد میکرد. در اوایل این ماه، برجستهترین «گرگ جنگجو»، ژائو لیجیان، که به عنوان سخنگوی ارشد وزارت خارجه خدمت میکرد، به عنوان یکی از سه معاون مدیر به وزارت امور مرزها و اقیانوسها منتقل شد.
دولت بایدن، به اعتبار خود، به نظر نمیرسد در برابر این سیگنالها نفوذ ناپذیر باشد. آنطور که در شایعات مطرح میشود، انتظار میرود سفر آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه به چین در ماه آینده به عنوان بخشی از "نردبان پله ای" پیش بینی شده از دیدارهای بین مقامات ارشد ایالات متحده و چین باشد.
در واقع، این دیدار پس از دیدار جانت یلن وزیر خزانه داری و همتای چینی او، لیو هی، معاون نخست وزیر در جریان مجمع جهانی اقتصاد در داووس دو هفته پیش انجام میشود - اولین دیدار رو در رو آنها پس از چند ملاقات مجازی.
چین نیز درهای اروپا را میزند. وانگ یی که از سمت وزیر خارجه به عضویت در دفتر سیاسی (نه کمیته دائمی) برای نظارت بر امور خارجی ارتقاء یافت، اکنون قرار است به اروپا سفر کند.
سفیر جدید چین در اتحادیه اروپا، فو کونگ، اخیراً مصاحبهای انجام داده است که به شدت از تقویت روابط دوجانبه حمایت میکند. وی به طور خاص به توقف روند تصویب توافقنامه جامع اتحادیه اروپا و چین در زمینه سرمایه گذاری اشاره کرد که توسط پارلمان اروپا به دلیل نگرانیهای حقوق بشری و در تلافی تحریمهایی که اخیراً توسط پکن علیه چندین فرد و نهاد اروپایی از جمله پنج عضو پارلمان اروپا اعمال شده است، مسدود شده است.
اکنون توپ در زمین ایالات متحده و اتحادیه اروپا است. خطر این است که آنها خواستههای خود را بر تغییر در سیاستهای پکن اولویت میدهند. از جمله مسائلی، چون حقوق بشر، بر مزیتهای عظیم ژئوپلیتیکی، از جمله موقعیت چین در مورد اوکراین و روابط آن با کرملین، که میتواند ناشی از پاسخ مثبتتر به سیگنالهای پکن باشد.
اگر چنین باشد، فرصت در حال ظهور از دست خواهد رفت. حتی بیشتر از آن، اگر پیشرویهای چین به عنوان نشانهای از ضعف تلقی شود از آن میتوان به نفع غرب استفاده کرد. این باعث تاسف خواهد شد و جهان را از تعادل ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی با ثباتتر دورتر میکند.