انتخاب رئیس جمهور چین؛ آیا دموکراسی محدود به چگونگی انتخابات است؟
نشست سالانه مجلس چین موسوم به مجلس ملی نمایندگان خلق جزو رویدادهای سیاسی مهم چین است. تقریبا همزمان، نشست سالانه نهاد سیاسی دیگری موسوم به کنفرانس مشورت سیاسی خلق چین نیز برگزار میشود. این رویدادهای سیاسی سالانه چین شنبه و یکشنبه پیشِ رو آغاز به کار میکنند.
معمولا در این زمان از سال یک سئوال ذهن افرادی که با نظام سیاسی چین آشنا نیستند را به خود مشغول میکند مبنی بر آنکه اگر قرار باشد روش انتخاب رئیس جمهور چین روش رایگیری مستقیم نباشد، چگونه میتوان این نظام را یک نظام دموکراتیک دانست؟
باید گفت مطرح شدن این سئوالی امری عادی است، زیرا در بسیاری کشورها از جمله ایران انتخابات به روش رایگیری مستقیم برگزار میشود.
اما در چین اول مردم نمایندگان خود را انتخاب میکنند و بعد، نمایندگان به نمایندگی از مردم، رئیس جمهور را انتخاب میکنند.
در این بین، باید بر این نکته تاکید شود که نباید دموکراسی را محدود به چگونگی برگزاری رایگیری محدود کرد، چراکه دموکراسی یک هدف است یعنی محقق شدن یا نشدن کرامت بشر است، و محدود به یک راه یکنواخت نیست.
طبق همین درک از ماهیت دموکراسی، چین نوعی دموکراسی به نام «دموکراسی در طول کل فرایند» را به اجرا گذاشته است. مثلا، مردم علاوه بر مشارکت در رایگیری به طور غیرمستقیم به منظور انتخاب رئیس جمهور و مشارکت در قانونگذاری از طریق نمایندگان مجلس خود، خود نیز در فرایند قانونگذاری شرکت میکنند. مثلا در ماه اکتبر 2022، اصلاحیه قانون حمایت از حقوق و منافع زنان در چین به اجرا گذاشته شد که فرایند قانونگذاری مربوط به آن همیشه موازی با دریافت و تبادل نظرات از سوی عموم مردم از روشهای مختلف از جمله اینترنت بوده است.
از یک زاویه دیگری هم میتوانیم به این مساله بنگریم. همان طور که میدانیم، روش رایگیری آمریکا رایگیری پستی است یا به عبارت دیگر، انتخابات در آمریکا، انتخابات مستقیم نیست بلکه غیرمستقیم است؛ در بریتانیا هم رای دهندگان فقط حزب را انتخاب میکنند و رهبر حزب منتخب نخست وزیر کشور میشود؛ در فرانسه هم مثل ایران انتخابات مستقیم برگزار میشود.
بر این اساس، اگر قرار باشد دموکراتیک بودن یا نبودن محدود به روش برگزاری انتخابات باشد، از این سه کشور فوق حداقل یکی باید جزو «نظامهای غیردموکراتیک» یا «نه چندان دموکراتیک» منظور شود اما آیا تا کنون چنین بحثی به طور گسترده مطرح شده یا چنین چهره غیردموکراتیک یا نه چندان دموکراتیکی از هر کدام از این کشورها در اذهان افکار عمومی جهان سوال ایجاد کرده؟ اگر نه، چرا در خصوص چین باید بحثهای دموکراسی مطرح شود؟ پشت آن چه دلیلی وجود دارد؟
این روند مایوس کننده است زیرا از تسلط طولانی مدت رسانههای غربی بر افکار عمومی حکایت دارد که طبق خواسته سیاسی آنها، چنین چهره یکنواخت و ثابتی درباره کشورهای سوسیالیستی مبنی بر آنکه «کشور سوسیالیستی مساوی با کشور غیردموکراتیک» را در سراسر جهان جا انداختهاند و تغییر این وضعیت، امر آسانی نیست.