هآرتص درباره «توافق احتمالی آمریکا و عربستان»:
یک برنامه هستهای پیشرفته برای عربستان احتمالاً در آینده یک «اشتباه تاریخی بزرگ» خواهد بود
روزنامه هاآرتص درباره تبعات توافق بین ایالات متحده و عربستان سعودی نوشت: با این که توافق بین آمریکا و عربستان مورد مخالفت نتانیاهو قرار نگرفته، ولی با این حال کتمان نمیتوان کرد که تاکنون تمام کشورهایی که قصد برنامه هستهای نظامی داشتند، این کار را تحت پوشش یک برنامه غیرنظامی انجام دادهاند- و احتمالا عربستان نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود!
خودداری بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل از مخالفت با توافق آمریکا و عربستان برای شکلدهی به یک برنامه هستهای پیشرفته برای عربستان احتمالاً در آینده یک اشتباه تاریخی بزرگ [برای اسرائیل- مترجم] نام خواهد گرفت. ظاهراً نتانیاهو در این بحث نیز مانند تمام تحرکات اخیر خود مایل است برای بهبود وضعیت شخصی خود امنیت و بقای اسرائیل را به خطر اندازد.
به گزارش انواع و اقسام منابع خارجی؛ تمام دولتهای اسرائیل حداقل در چهار دهه گذشته به انحای ممکن در مقابل هستهای شدن خاورمیانه ایستادهاند- تا اسرائیل تنها کشور منطقه باشد که دارای تسلیحات هستهای است. در این میان با این که اسرائیل هرگز به این نکته اذعان نکرده که دارای تسلیحات هستهای است؛ اما ارتش اسرائیل به عنوان بخشی از این نبرد تاکنون دو بار دست به اجرای استراتژی «دکترین شروع» زده- که بر این مبنا شکل گرفته که نباید هیچ کدام از کشورهای خاورمیانه اجازه داشته باشند به توانایی تولید سلاحهای هستهای نزدیک شوند.
در واقع هستهای شدن خاورمیانه آخرین چیزی است که رهبر اسرائیل- اگر عاقل باشد- میخواهد.
در سال 1981، نیروی هوایی اسرائیل یک رآکتور هستهای در نزدیکی بغداد را بمباران کرد و در سال 2007 نیز این اتفاق در سوریه افتاد و اسرائیل رآکتور هستهای دیرالزور را منهدم کرد. در حال حاضر ولی نتانیاهو به دنبال این است که به عنوان بخشی از یک بسته توافقی با تبدیل عربستان سعودی به یک کشور هستهای موافقت کند.
تزاچی هانگبی مدیر شورای امنیت ملی اسرائیل سعی دارد این موضوع را کماهمیت جلوه دهد. او در گفتگو با یک ایستگاه رادیویی میگوید که «دهها کشور در دنیا پروژههای مختلفی در زمینه رآکتورهای هستهای با اهداف غیرنظامی را دنبال میکنند و حتی در همسایگی اسرائیل، مصر و امارات متحده عربی چنین رآکتوری دارند». او البته بخشی از واقعیت را در این زمینه بازگو میکند. بله، دهها کشور دارای راکتورهای هستهای برای تولید برق هستند. مصر یک راکتور تحقیقاتی کوچک دارد و رآکتور امارات متحده عربی نیز با اورانیوم غنیشده با خلوص پایین اداره میشود.
از سوی دیگر عربستان سعودی میخواهد تأسیسات مستقل خود را برای غنیسازی اورانیوم داشته باشد؛ درست مانند ایران که ادعا میکند که برنامه هستهایاش اهداف غیرنظامی دارد.
اما یک مشکل بزرگتر در این میان وجود دارد که هانگبی- که نظر نتانیاهو را انعکاس میدهد- کاملاً آن را نادیده گرفته است: تمام کشورهایی که یک برنامه هستهای نظامی را دنبال میکنند، این کار را تحت پوشش یک برنامه هستهای غیرنظامی- یا در زمینه اهداف تحقیقاتی، یا با هدف تولید برق و یا هر دو- انجام میدهند. این همان کاری است که در هند، پاکستان، کره شمالی، آفریقای جنوبی (که برنامه نظامی خود را پس از سقوط رژیم آپارتاید متوقف کرد) و- به گفته منابع خارجی- خود اسرائیل نیز انجام شده است.
این کشورها و دیگرانی که این هدف را دارند، دانش، تکنولوژی، تجهیزات و حتی رآکتورهای کامل را از غرب (ایالات متحده، فرانسه، کانادا) یا از اتحاد جماهیر شوروی و چین دریافت میکنند. این کار در دهههای 1950 و 1960 به عنوان بخشی از برنامه «اتم برای صلح» پرزیدنت دوایت آیزنهاور آغاز شد و تازه بعد از آن بود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأسیس شد. بین سالهای 1966 تا 1968 نیز معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای تدوین شد- که اسرائیل از پیوستن به آن امتناع کرد.
«اتم برای صلح» و تأسیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی واکنش جهان به ترومایی بود که جهان با پرتاب بمبهای اتمی در هیروشیما و ناکازاکی در پایان جنگ جهانی دوم تجربه کرده بود. بسیاری از دانشمندانی که در پروژه منهتن شرکت داشتند- که طی آن اولین بمبهای اتمی در آزمایشگاه ملی لوسآلاموس تولید شد- بعدها از نقش خود در این پروژه پشیمان شدند. مهمترین آنها رابرت اوپنهایمر بود که به تازگی سوژه یک فیلم جدید شده است.
شماری دیگر از کشورها به نتیجه دیگری رسیدند- که مبنی بر این بود که باید از علم و فناوری هستهای برای تضمین امنیت ملی، بهبود روابط خارجی و بازدارندگی استفاده کنند. برخی در این میان توانایی هستهای را به شکل نوعی «هدیه» از قدرتهای بزرگ دریافت کرده و سپس تحت پوشش برنامههای غیرنظامی، برنامههای نظامی خود را پی گرفتند.
تزاچی هانگبی در ادامه گفتگو گفت که توانایی هستهای عربستان یک مسئله دوجانبه بین آمریکا و عربستان سعودی است. در حقیقت دولت جو بایدن قبل از انتخابات به یک دستاورد سیاست خارجی و البته معاملات تسلیحاتی به ارزش دهها میلیارد دلار برای تقویت اقتصاد داخلی آمریکا نیاز دارد و بنابراین تلاش دارد با محمد بنسلمان ولیعهد عربستان عادیسازی کند و برای رسیدن به این منظور، آمریکاییها حتی حاضرند بنسلمان را برای دست داشتن در قتل جمال خاشقجی نیز ببخشند.
از سوی دیگر بنسلمان نیز خواستههای زیادی دارد: یک اتحاد دفاعی شبیه ناتو با ایالات متحده آمریکا، تامین تسلیحات پیشرفته مدرن به ارزش دهها میلیارد دلار، و البته یک برنامه هستهای که شامل غنیسازی اورانیوم در خاک عربستان نیز میشود. یکی از دلایل مهمی که ایالات متحده خواهان این است که همه خواستههای عربستان را برآورده کند این است که اگر آمریکا این کار را نکند، چین در نهایت این کار را خواهد کرد.
اما اسرائیل چطور؟ اورشلیم که مثلاً در دهه 1980 به شدت با تصمیم دولت ریگان برای ارائه هواپیماهای آواکس به عربستان سعودی مخالفت کرد و با آن جنگید، در سالهای اخیر رویکرد خود را تغییر داده است. به عنوان مثال نتانیاهو در زمان ترامپ با اعطای هواپیماهای جنگنده F-35 به امارات متحده عربی در ازای پیوستن این کشور به پیمان آبراهام مخالفتی نشان نداد.
البته عرضه این هواپیماها تاکنون به تعویق افتاده است. اکنون در شرایطی که نتانیاهو به شدت به دنبال دستیابی به موفقیت است، معاهده اسرائیل با عربستان سعودی میتواند گل سرسبد یا تاج دستاوردهای سیاسی و حتی میراث او به شمار آید. به همین دلیل هم هست که دولت نتانیاهو چشمهای خود را بر مسایل مختلف توافق واشنگتن و ریاض بسته و مطمئناً با آنها مخالفت نخواهد کرد. البته نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل از قبیل موساد، اطلاعات نظامی و کمیته انرژی اتمی عقیده دارند که دولت اسرائیل باید به دلیل ارائه برنامه هستهای به عربستان سعودی با ایالات متحده آمریکا مخالفت کند. در واقع مقامات امنیتی اسرائیل بر این باورند که این اقدام خطرناکی است.