اردوگاه پناهجویان که در آن نسل‌های فلسطینی آینده خود را از دست داده‌اند

آینده تلخی همچون اردوگاه‌هایی مانند شتیلا در انتظار مردم غزه است؟

از زمان آوارگی ۷۰۰۰۰۰ فلسطینی در سال ۱۹۴۸ میلادی بسیاری از آنان در اردوگاه‌هایی مانند شتیلا در بیروت در سرخوردگی و تنگنا به سر می‌برند. آیا این آینده تلخی است که مردم غزه اکنون با آن مواجه هستند؟

 آینده تلخی همچون اردوگاه‌هایی مانند شتیلا در انتظار  مردم غزه است؟

سال گذشته کمال پسر بزرگ اش حسن را به ملاقات یک قاچاقچی انسان برد. کمال تصمیم اش را گرفته بود: او باید راهی پیدا می‌کرد تا پسرش را که ۲۱ ساله بود از اردوگاه آوارگان شتیلا در جنوب بیروت جایی که سه نسل از خانواده‌اش تمام عمرشان را در آنجا سپری کرده بودند خارج سازد. کمال می‌گوید: "من می‌خواستم او اردوگاه را ترک کند نه به خاطر وضعیت مالی. خدا را شکر که حال مان خوب است بلکه تصمیم داشتم او برای فرار از زندگی در این اردوگاه از اینجا خارج شود. اینجا آینده‌ای برای جوانان وجود ندارد".

به گزارش گاردین، کمال مردی در اواخر دهه چهارم عمرش با شانه‌های پهن، آرواره‌ای زاویه دار و مو‌های مجعد تیره تاجری است که در محدوده‌های فقیرانه شتیلا وضعیت مالی ضعیفی دارد. او صاحب یک مغازه کوچک است که گوشی تلفن همراه و لوازم آرایشی می‌فروشد. با این وجود، برای تهیه ۵ هزار دلار درخواستی قاچاقچی انسان علاوه بر خرج کردن تمام پس اندازش مجبور شد مبلغ هنگفتی را قرض کند. کمال با بازگو کردن داستان به سرعت صحبت کرد و جملاتی را بیان نمود. صورت اش نحیف بود. او خسته به نظر می‌رسید.

حسن در ماه مه ۲۰۲۳ سفر خود را به اروپا آغاز کرد. او ابتدا به قاهره پرواز کرد و سپس از طریق صحرا به لیبی رفت. در آن زمان حسن با پدرش تماس گرفت و به او گفت که او و همراهان اش در یک انباری نگهداری می‌شوند در حالی که منتظر قایق هستند تا آنان را از دریای مدیترانه عبور دهد. کمال می‌گوید: "با قاچاقچی تماس گرفتم و به او گفتم پسرم را به هتل منتقل کند و من پول اضافی می‌دهم. پس از ۱۰ روز اقامت در هتل قاچاقچی پناهجویان را در یک قایق ماهیگیری که عازم ایتالیا بود سوار کرد".

آخرین تماس او با پدرش در شب ۱۳ ژوئن بود. قایق حامل حسن که قرار بود عازم ایتالیا شود در آب‌های سرزمینی یونان واژگون شد. گارد ساحلی یونان ده‌ها نفر از سرنشینان را نجات دادند، اما ۷۹ مرد و زن جان باختند و تعداد زیادی ناپدید شدند. جسد حسن هرگز پیدا نشد و کمال معتقد است که او هنوز در جایی زنده است. کمال می‌گوید: "تا زمانی که جسدش را نبینم به این باور ادامه می‌دهم که او زنده است و روزی نزد ما برمی‌گردد". قاچاقچی انسان مسئول بردن حسن، اما کماکان از آپارتمان اش در بیروت به تجارت خود برای قاچاق انسان ادامه می‌دهد.

هیچ دیواری اردوگاه آوارگان شتیلا را احاطه نکرده است. هیچ سیم خاردار، برج مراقبت یا ایست بازرسی‌ای مانع از ورود و خروج افراد به آنجا نمی‌شود. با این وجود، ترکیبی از قوانین سخت گیرانه، تبعیض و تعصب تضمین کرده اند که شتیلا مانند هر اردوگاهی که با دیوار‌های بتنی بلند محصور شده احساس کلاستروفوبیک (تنگنا هراسی) را به فردی که درون آن به سر می‌برند منتقل کند. برای کمال، سفر پسرش تنها قسمت دیگری از حماسه آوارگی بود که نزدیک به هشت دهه پیش آغاز شد.

کمال مانند پدر و مادرش یک فلسطینی بدون تابعیت است که زندگی اش در کوچه پس کوچه‌های شتیلا پژمرده شده است. در مورد دوستانی که کنار کمال نشسته بودند هم وضعیت همان گونه بود. بر دیوار‌های اطراف این مردان لایه‌هایی از تاریخ نمایان بود: در شعار‌های گرافیتی، تصویر قبة الصخره و در صد‌ها پرتره از رهبران قدیمی از یاسر عرفات و مبارزان دهه ۱۹۷۰ میلادی و در جملاتی نوشته شده خطاب به نسل جوان تری از زبان مبارزانی که همگی شان کشته شده بودند و از آنان به عنوان "قهرمانان" و "شهدا" یاد می‌شود.

در زمانی که اعضای راست افراطی دولت اسرائیل آشکارا خواستار آواره شدن مردم غزه و فرستادن آنان به کشور‌های همسایه یا مناطق دورتر هستند نیازی نیست تصور کنیم که زندگی اکثر این فلسطینیان که مجبور به تبعید شده‌اند چگونه خواهد بود. ما از پیش این موضوع را می‌دانیم. این جابجایی پیش‌تر یک بار رخ داده است. برای این که ببینید آن آینده تلخ ممکن است چگونه باشد صرفا به شتیلا نگاه کنید.

واژه "اردوگاه پناهجویان" تصویری از چند صد چادر را تداعی می‌کند چیزی موقتی برای اسکان جمعیت نیازمند. شتیلا با جمعیت بیش از ۱۴۰۰۰ نفر که طبق برخی تخمین‌ها حتی به ۳۰ هزار نفر نیز می‌رسد بیش‌تر شبیه یک شهر کوچک در داخل یک شهر می‌باشد و بیش از هفت دهه اینجا بوده است. در دهه گذشته جمعیت آن افزایش یافته است. سوری‌هایی که از جنگ داخلی فرار می‌کنند و هم چنین کارگران مهاجر لبنانی، اتیوپیایی، اریتره‌ای و بنگلادشی فقیر همگی در این اردوگاه که اکنون به یک محله فقیرنشین پرجمعیت تبدیل شده پناه گرفته اند. آن اردوگاه بین بزرگراه اصلی و استادیوم نه چندان دور از مرکز بیروت فشرده شده و جایی برای گسترش ندارد مگر به صورت عمودی. آپارتمان‌های جدید به طور نامطمئن روی هم چیده شده اند هر کدام کمی بزرگ‌تر از آپارتمان زیر. پله‌ها از بالکن‌ها بیرون می‌آیند و تیر‌ها کشیده می‌شوند و زیرگذر‌هایی در بخش زیرین آن ایجاد می‌کنند.

در زمانی که اعضای راست افراطی دولت اسرائیل آشکارا خواستار آواره شدن مردم غزه و فرستادن آنان به کشور‌های همسایه یا مناطق دورتر هستند نیازی نیست تصور کنیم که زندگی اکثر این فلسطینیان که مجبور به تبعید شده‌اند چگونه خواهد بود

ساکنان فلسطینی آن اردوگاه در بخش عمده تاریخ زندگی خود در عمل از سایر مناطق بیروت جدا افتاده بودند. با این وجود، بحران اقتصادی اخیر در لبنان این شهر را به آستانه شتیلا رسانده است گذرگاه اصلی که در آن غرفه‌های فروش میوه و سبزیجات، کفش، لباس و وسایل آشپزخانه وجود دارند که اجناسشان ارزان‌تر از هر جای دیگری در بیروت است. خاستگاه این اردوگاه به سال ۱۹۴۹ میلادی باز می‌گردد زمانی که گروهی از پناهجویان فلسطینی چادر‌های خود را بر روی قطعه‌ای از زمین بایر در حومه بیروت برپا کردند. ظرف مدت چند هفته خانواده‌های بیش تری عمدتا از جلیل در آنجا مستقر شدند و کمیته بین المللی صلیب سرخ آنجا را به عنوان یکی از ۱۷ اردوگاهی که حدود ۱۰۰۰۰۰ پناهجوی فلسطینی را در خود جای داده بود برسمیت شناخت.

به اقلیت کوچکی از تازه واردان از طبقه متوسط یا با ارتباط خوب تابعیت لبنانی اعطا شد. سایر ساکنان دهقانان فقیر مانند پدربزرگ کمال در اردوگاه‌ها پراکنده شدند. در آن زمان، اسرائیل در اکثر مناطق تاریخی فلسطین مستقر شده بود و ارتش‌های عرب درهم ریخته که مخالف تاسیس اسرائیل بودند را شکست داد و اخراج بیش از ۷۰۰۰۰۰ نفر را در قالب مهاجرتی که برای اعراب به نکبه یا فاجعه معروف شد تکمیل نمود.

تصاویر کاروان‌های طولانی مردمی که توسط دولت نوپای اسرائیل از شهر‌ها و روستا‌های اجدادی خود رانده شده بودند و به عنوان پناهجو‌های بی وطن به سوی سرنوشت خود حرکت می‌کردند و دستان کودکان را در دست گرفته بودند نه تنها در خاطره جمعی فلسطینیان بلکه در حافظه کل منطقه باقی مانده است. با گذشت زمان با گسترش این اردوگاه‌های پناهجویان آنجا به شرایطی مانند گتو‌ها و حلبی آباد‌ها تبدیل شد. ادامه حیات آن مناطق گواهی بر بی عدالتی تاریخی بود که بر ساکنان آنجا تحمیل شد. با این وجود، بدین ترتیب اردوگاه‌ها به انباری از حافظه تبدیل شدند که هویت ملی فلسطین را در تبعید حفظ و تداوم بخشید.

در سفر خبرنگار "گاردین" به شتیلا در نوامبر سال گذشته او با زنی به نام "سهیلا" ملاقات کرد که به وضوح وقایع سپتامبر ۱۹۸۲ را به یاد می‌آورد زمانی که شبه نظامیان وابسته به حزب فالانژ زیر نظر متحدان نظامی اسرائیلی خود به کوچه پس کوچه‌های آن اردوگاه هجوم بردند. به مدت سه روز در آن اردوگاه صد‌ها غیرنظامی که بسیاری از آنان زن و کودک بودند مورد قتل عام و تجاوز جنسی قرار گرفتند در حالی که سربازان اسرائیلی ایستاده و نظاره گر بودند. در آن زمان نیروهای تحت رهبری یاسر عرفات براساس توافقی که توسط ایالات متحده مورد حمایت قرار گرفته بود منطقه را ترک کرده بودند و طبق توافق و به بمباران چندین ماهه اسرائیل علیه بیروت پایان داده شد. سهیلا در حالی که در اتاق نشیمن کوچک و مرتب خود نشسته بود به یاد می‌آورد:"در خانه نشسته بودیم که شنیدیم مردم فریاد می‌زدند: "آنان اینجا هستند، آنان وارد اردوگاه شده‌اند".

او می‌افزاید: "مادر شوهرم که نزدمان بود به شوهرم گفت برو ببین چه خبر است. صدای جیغ بلندتر شد و من به دنبال اش رفتم بیرون. زنی را دیدم که به سمت ما می‌دوید و بچه‌ای را پشت سر خود می‌کشید. او فریاد می‌زد: "شوهرم را در بشکه سوزاندند و به پسر عمویش شلیک کردند". بچه جیغ می‌کشید بعد دیدم روده‌هایش را در دست گرفته است. شکم اش را بریده بودند". سهیلا و خانواده اش فرار کردند و در محله‌ای مجاور امنیت پیدا کردند. وقتی چند روز بعد به اردوگاه بازگشتند خبرنگاران و نیرو‌های صلیب سرخ در حال کشف ابعاد قتل عام بودند.

سهیلا می‌افزاید:"آن چه اکنون در اردوگاه رخ می‌دهد افتد از هر جنگی بدتر است. یک نسل تمام زندگی خود را تلف می‌کنند".

خبرنگار می‌نویسد: "جلوی مغازه‌ای با ویترین خالی ایستادم. ردیفی از قلیان‌ها ماتنند گارد نگهبان مقابل در قرار داده شده بودند. در داخل مغازه دو مبل در یک گوشه چیده شده بودند و یک صفحه تلویزیون بزرگ روی دیوار کثیف روبروی آن آویزان بود. روی یک مبل سه پسر نوجوان نشسته بودند که لباس سیاه پوشیده بودند و سعی می‌کردند خشن به نظر برسند. طرف دیگر مرد جوان بسیار لاغری نشسته بود. اکثر دندان هایش از بین رفته بودند. او به من گفت:" ۲۳ ساله هستم و دو سال را در زندان گذرانده ام" و با افتخار افزود: "نام ام در فهرست افراد تحت تعقیب در ایست بازرسی از اینجا تا دره بقاع قرار دارد".

او می‌گوید:" چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟ اینجا هیچ شغلی نیست. به آن پسر‌ها نگاه کن لحظه‌ای که اردوگاه را ترک می‌کنند توسط ارتش و پلیس مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند بنابراین، ما اینجا می‌نشینیم".

منبع: فرارو
کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید