توطئه خانوادگی بعد از ازدواج سوم مرد
مردی که بعد از دو بار ازدواج برای مرتبه سوم عاشق زنی جوان شده و با او ازدواج کرده بود، ادعا کرد همسر دومش توطئهای برای او چیده و با کتکزدنش نیمی از بدن او را فلج کرده است تا انتقام بگیرد.
مرد میانسال که با تشکیل پرونده و شکایت علیه همسر، برادر و برادرزاده همسرش به دادگاه آمده بود، به قضات گفت حتی مهریه همسرش را پرداخت کرده است، اما همسرش حاضر نیست طلاق بگیرد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا کیفرخواست علیه متهمان خوانده و درخواست صدور حکم قانونی شد. در ادامه، مرد شاکی در جایگاه قرار گرفت و گفت: سالها قبل کارمند بودم و با پولی که برای بازخریدشدنم به دست آوردم، اتوبوسی خریدم که ترانزیت بود و میتوانستم با آن مسافر حمل کنم. با آن اتوبوس به کشورهای همسایه از جمله ترکیه رفتوآمد داشتم. با همسر اولم اختلاف داشتم، به همین دلیل از او جدا شدم و با بچههایم زندگی میکردم. بعد از مدتی با زن دیگری ازدواج کردم و از او نیز یک بچه دارم، اما چندی قبل با همسر دومم هم دچار اختلاف شدم و تصمیم گرفتم از او هم جدا شوم، اما همسرم مقاومت میکرد. من همه مهریه او را پرداخت کردم و چون حاضر نبود از من جدا شود، من هم از دادگاه حکم ازدواج مجدد گرفتم و با زن دیگری ازدواج کردم. همسرم از این اتفاق ناراحت شد و برای اینکه از من انتقام بگیرد، برادر و برادرزادهاش را مأمور کرد که من را کتک بزنند؛ آنها طوری من را زدند که نیمی از بدنم لمس شده و بخشی از جمجمهام را از دست دادهام. این مرد گفت: آنها در پارکینگ خانه من را غافلگیر کردند و با واردکردن ضرباتی به من بیهوشم کردند و بعد هم روی ریل قطار رهایم کردند، اما وقتی دیدند قطاری رد نمیشود تصمیم گرفتند من را به بیمارستان برسانند. من از همسرم و برادر و برادرزادهاش شکایت دارم و درخواست مجازات آنها را دارم.
در ادامه، همسر متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: 14 سال قبل من و همسرم ازدواج کردیم. او همسر اولش را طلاق داده بود و دو بچه داشت و من هم بچهها را عین بچههای خودم بزرگ کردم و حتی با اقوام من ازدواج کردند. خودمان هم یک دختر 12ساله داریم که حالا به دلیل وضعیت زندگیمان دچار افسردگی و استرس شده است. ما در این سالها به ترکیه رفتوآمد داشتیم و حتی همسرم آنجا خانه خرید و چند سالی آنجا زندگی کردیم. در ترکیه با خانوادهای آشنا شدیم و رفتوآمد داشتیم، شوهرم از زن خانواده که بسیار جوان بود، خوشش آمد. این زن 31 ساله بود و شوهر من 20 سال از او بزرگتر بود. شوهرم آنقدر به این رابطه ادامه داد تا زندگی زن با شوهرش به هم خورد و او از شوهرش جدا شد تا با شوهر من ازدواج کند.
متهم گفت: من هم قصد ادامهدادن به زندگی با مردی را که به من خیانت کرده نداشتم، از او خواستم مهریه و حق و حقوقم را بدهد تا من جدا شوم. او یک روز به بهانه اینکه میخواهد چیزی به نامم کند، من را به محضر کشید تا امضا بدهم. آنجا از من امضا گرفت که مهریه را دریافت کردهام، درحالیکه هیچ مهریهای به من نداد و بعد هم ادعا کرد حالا که امضا کردی دیگر کاری نمیتوانی بکنی. من زیر بار نرفتم و تصمیم گرفتم از حقم نگذرم و گفتم تا زمانی که حق و حقوقم را ندهی من جدا نمیشوم.
او درباره روز حادثه گفت: شب بود و برادرم و برادرزادهام در خانه ما بودند. من صدایی شنیدم و بیرون رفتم و دیدم که شوهرم خونآلود روی زمین افتاده است. از برادرم و برادرزادهام کمک خواستم، او را به بیمارستان رساندیم و هزینهاش را دادیم تا خوب شود اما حالا شکایت کرده و با این ترفند میخواهد من را قانع کند که طلاق بگیرم. او احتمالا از طرف شوهر سابق همسر سومش مورد حمله قرار گرفته است و ما در این درگیری نقشی نداشتیم.
سپس برادرزاده زن که متهم ردیف دوم بود، در جایگاه قرار گرفت و گفت: من درخانه عمهام بودم و قرار بود شب بمانیم چون او تنها بود؛ یکدفعه عمهام فریاد زد و کمک خواست وقتی بیرون رفتیم دیدیم شوهر عمهام خونآلود در پارکینگ افتاده است. او را به بیمارستان رساندیم، پدرم در بیمارستان ماند و من و عمهام به خانه برگشتیم، چون دخترعمهام در خانه تنها بود. ما هیچ نقشی در مجروحشدن این مرد نداشتیم.
سپس برادرزن مرد شاکی که متهم ردیف سوم بود، در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من همه کار برای خواهرم کردم و حالا هم فرزندش را بزرگ میکنم و در خانه من زندگی میکند. من در اختلاف خواهرم با شوهرش دخالتی نمیکردم و این گفتهها اصلا درست نیست و قبول ندارم. مرد شاکی مقابل خانه خواهرم آمد اما وقتی رسید مجروح شده بود و ما کمکش کردیم که زنده بماند.
با پایان گفتههای متهمان و وکلای آنها، قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
منبع: اقتصاد آنلاین
763