والیبال ایران در سیطره سالارهای یقهباز؛ عطایی هم نتوانست
والیبال ایران در یک دهه اخیر از جانب کسانی متضرر شد که افکار عمومی آنها را همیشه مورد ستایش قرار دادهاند.
تبعات ناکامی تیم ملی والیبال در لیگ ملتها همچنان ادامه دارد و هجمهها و انتقادات زیادی علیه کادرفنی این تیم شکل گرفت؛ اما کمترکسی به معضل بازیکنسالاری که سهم زیادی در این نتایج داشت اشاره کرد؛ معضلی که پس از رفتن ولاسکو از والیبال ایران، هیچ کدام از مربیان خارجی و ایرانی تیم ملی نتوانستند مقابل آن ایستادگی کنند و در نهایت تسلیم شدند.
با انتخاب بهروز عطایی که پیش از این خودش هم منتقد بازیکنسالاری بود تصور میشد دیگر خبری از این معضل در تیم ملی نباشد؛ اما هر چه گذشت سالارهای یقهباز والیبال همچون گذشته تلاش کردند برای تیم ملی تعیین تکلیف کنند. فشار ناشی از عدم نتیجهگیری تیم ملی باعث شد عطایی هم همچون مربیان پیشین تیم ملی رویه مدارا را در پیش بگیرد و این موضوع از دعوت دوباره بازیکنی آغاز شد که پیش از این به تیم ملی پشت کرده بود.
کار به همین جا ختم نشد. مربیای به کادرفنی تیم ملی اضافه شد که با نظر همین بازیکن بود. شاید در شرایط عادی عطایی هیچگاه چنین مربی بیکیفیتی را به کادرفنی اضافه نمیکرد؛ اما وی تحث تاثیر فضای نتیجه گرایی در والیبال ایران تن به خواسته این بازیکن داد. با نگاهی آماری به عملکرد بازیکن مورد نظر مشخص میشود که تعداد خطاهایش در سرویسها بیشتر از همه امتیازاتی بوده که برای تیم ملی کسب کرده است؛ اما حالا او خودش را در مقام قضاوت کادرفنی تیم ملی قرار داده است؛ رفتاری که حتی از بازیکنان بزرگ جهان هم سر نمیزند؛ چه برسد به بازیکنی که هیچگاه در تیمهای باشگاهی بزرگ دنیا شانی بازی پیدا نکرد.
مصاحبههای برخی از بازیکنان باتجربه تیم ملی که در همین یک ماه گذشته انجام دادند گواه این واقعیت است که والیبال ایران گروگان عدهای بازیکن شده که آسیبهایی که در طول سال های گذشته از جانب آنها به تیم ملی رسیده بیشتر از خدماتشان بوده است. جالب اینکه یکی از همین بازیکنان، آلکنو که سالها در سطح اول والیبال دنیا کار کرده را هم به سخره گرفته بود؛ اما نتایج ضعیف تیم ملی در المپیک توکیو باعث شد کسی به این صحبتها واکنشی نشان ندهد.
در این میان رئیس فدراسیون والیبال که مبنای تصمیماتش بر اساس جو حاکم بر افکار عمومی است و نه بررسیهای فنی به تنها چیزی که اهمیت میدهد نتیجه گرایی است و هیچگاه ارادهای برای پاکسازی تیمهای ملی از معضل بازیکنسالاری نداشته است و حتی برخی تصمیماتش در راستای تقویت بازیکنسالاری بوده است. چگونه میشود بازیکنی که کنار رفتن او از تیم ملی به خاطر یک حرکت زشت بود حالا در کادرفنی یکی از تیمهای ملی پایه حضور دارد؟ نباید تعجب کرد اگر در آیندهای نه چندان دور بازیکنان کم سن و سالی که از او الگو گرفتهاند ورژن جدیدی از بازیکنسالاری را به نمایش بگذارند.
شنیده میشود در هفته سوم لیگ ملتها که در آمریکا برگزار شد، اتفاقات عجیبی در اردوی تیم ملی والیبال رخ داد؛ اتفاقاتی همچون پاساژگردی مداوم و شببیداری بازیکنانی که خودشان را حرفهای قلمداد میکنند و برای بازیکنان جوان هم نسخه حرفهایگری تجویز میکنند. آنها قد خودشان را بالاتر از تیم ملی و بازی برای این تیم را لطف میدانند تا وظیفه. به همین خاطر است که برخی از آنها به تیم ملی پشت میکنند و برخی دیگر هم ترجیح میدهند در بازیهای ملی با تمام توان به میدان نروند.
با اوضاع فعلی باید پذیرفت والیبال ایران در بنبست گرفتار شده است و به یک ناجی نیاز دارد. به کسی احتیاج دارد که مسیری که زندهیاد پرویز دهداری در فوتبال طی کرد را در والیبال تکرار کند. بدون توجه به فشار احساسی افکار عمومی و فقط با در نظر گرفتن ارزش پیراهن تیم ملی، بازیکنانی را به این تیم فرا بخواند که خودشان را سربازان تیم ملی بدانند. عجیب اینکه در طول یک دهه اخیر همه بازیکنانی که سردمدار بازیکنسالاری بودند سطح فنیشان نسبت به سرمربیان تیم ملی پایینتر بوده است. تصور اینکه اگر این بازیکنان به لحاظ فنی در بین برترینهای دنیا حضور داشتند چه اتفاقات دیگری رخ میداد چندان سخت نیست.
بازیکنی که به سایر همتیمیهایش القا میکند کادرفنی تیم ملی در سطح آنها نیست قطعا باید برای همیشه از حضور در این تیم منع شود. چنین فضای متشنجی یک عامل مهم دارد. منافع برخی در این است که با حربه شانتاژ بازیکنان، یک بار دیگر بتوانند به تیم ملی بازگردند و قطعا اگر بازگشتی در کار باشد دیگر خبری از رفتن نخواهد بود؛ همان گونه که سالها از کنار تیم ملی توانستند منافع خود را تامین کنند. پس شکی نیست که هجمههایی که توسط برخی بازیکنان صورت میگیرد بخشی از پروژه بازگشت بیرون ماندهها است.
شبکه دلالی هم که فعالیت زیادی در فضای مجازی دارد با راهاندازی کانالهای خبری در این مسیر گام برمیدارد تا از سفرهای که توسط حامیان بازیکنسالاری پهن شده سهمی ببرند. سیاست آنها اینگونه است که بازیکنان معمولی را را با شگردهای مختلف کهکشانی نشان بدهند. نمونه این مسئله در خصوص بازیکنی بود که فصل گذشته در ایران حضور داشت و بهگونهای او را مورد حمایت قرار دادند که انگار یکی از برترین بازیکنان جهان است؛ اما در نهایت سر از یکی از لیگهای درجه چندم اروپایی در آورد.
مواردی که عنوان شد واقعیتهایی تلخ است که والیبال ایران را به زانو در آورده و متاسفانه متولیان این رشته حواسشان جای دیگری است و با این اوضاع کسی نمیتواند جلودار بازیکنسالاری در والیبال باشد. اگر بازیکنی که یک بار به تیم ملی پشت کرده بوده دیگر شانس بازی در این تیم را پیدا نمیکرد حالا خبری در خصوص کنار رفتن ۲ بازیکن دیگر از تیم ملی منتشر نمیشد. مدیران فدراسیون والیبال به جای اظهارنظرهایی که بیشتر برای اقناع افکار عمومی انجام میشود بهتر است به شکل درستی به بیماری صعبالاعلاج والیبال ایران که همان بازیکنسالاری است بپردازند.
يعنى مقصر عدم نتيجه گيرى تيم محمد موسوى بوده و نه عطايى؟!مگر واليبال بازى تك نفره است؟!چيزى كه عبادى پور هم گفت!
نگارنده نگفته محمد موسوی عراقی به عنوان یک بازیکن سالار یقه باز تنها عامل شکست و عدم نتیجه گیری تیم ملی والیبال بزرگسالان ایران بوده بلکه بطور مستقیم و غیرمستقیم به این موضوع اشاره داشته تا این بازیکن سالارهای یقه باز توسط سرمربی قدر و باابهت و باجیروت خارجی کنترل و مهار نشوند تیم ملی والیبال بزرگسالان ایران با بهترین سرمربی خارجی جهان هم نمی تواند بر حاشیه های بازیکن سالاری غلبه کند و نتایج درخشان را کسب نماید!
کاملا درسته بازیکن سالاری یکی از عامل های عدم نتیجه گیری بود بعضی از بازیکن ها در حد تیم ملی نیستن فقط توقع بالایی دارند بازیکنی که با عشق و جانفشانی برای کشورش بازی نکند به درد نمیخورد موسوی امتیازات منفی اش بیشتر از مثبت هاش بود در واقع بازیکن تاریخ گذشته پر مدعاست باید بجای بازیکنان بی کیفیت فعلی که در تیم کم هم نیستند از بازیکنان جوان با استعداد پر انگیزه استفاده شود برای والیبال ما خیلی بهتر است