این 3 کودک زیبا را هرجا دیدید به پلیس بگویید!
محمد مهدی، سپهر و زهرا کودکانی هستند که طی 6 کاه گذشته در تهران گم شده اند و هنوز خبری از آنها به دست نیامده و خانواده هایشان در رنج و چشم انتظاری به سر می برند.
ناپدید شدند، مبهم و رازآلود. نه کسی آنها را دید و نه سرنخی از آنها پیدا شد و نه حتی رد و نشانهای از خود به جا گذاشتند. سرنوشتشان معمایی ماند و خانوادههایشان هم چشم انتظار یک سرنخ کوچک ماندند. بیخبری و انتظاری تلخ و کشنده سهم خانوادههای این کودکان شد.
معمولا سرنوشت کودکان گمشده یا پایانی تلخ دارد یا شیرین؛ اما برای این کودکان، پایانی وجود ندارد. زهرا و محمدمهدی و سپهر کودکانی هستند که امسال در عرض چند ثانیه رفتند و خانوادههایشان را بین امید و ناامیدی با انتظاری زجرآور تنها گذاشتند.
هنوز نه از محمدمهدی و سپهر که اردیبهشتماه ناپدید شدند خبری است و نه از زهرای دو ساله که در عرض 20 ثانیه جلوی در خانهشان راهش را کج کرد و رفت و دیگر بازنگشت. هنوز خانواده زهرا و محمدمهدی و سپهر با اشک منتظر برگشتن عزیزدردانههایشان هستند. خانوادههای این سه کودک همچنان جستوجو میکنند، همچنان به دنبال رد و نشانه هستند و هنوز هم از این بیخبری دردناک، عذاب میکشند.
هنوز امید داریم
22 روز گذشت و زهرا پیدا نشد. دختربچه دو سالهای که درست جلوی در خانهشان در محله قلعه نو راهش را کج کرد و رفت. اما دیگر هیچکس او را ندید و معمای رفتنش تا الان حل نشده است. نه پلیس، نه هلالاحمر، نه سلبریتیها، نه مردم محل و نه خانوادهاش هنوز نتوانستهاند رد و نشانی از زهرا پیدا کنند. نه در کانال آب نزدیک خانهشان پیدا شد، نه تماسی با خانوادهاش گرفتند و نه حتی نشانهای از او پیدا کردند. پدر و مادر زهرا هنوز هم چشم انتظارند. یکی از بستگان نزدیک زهرا که خودش همچنان به دنبال این دختربچه میگردد، در گفتوگویی از آخرین اطلاعات پرونده زهرا میگوید:
هیچ تماس مشکوکی با خانواده زهرا گرفته نشده است؟
نه اصلا. حتی کسی که بخواهد زنگ بزند و قطع کند. فقط چند نفر تماس گرفتند و گفتند زهرا را دیدهاند، اما مشخص شد که اشتباه میکردند.
احتمال اینکه زهرا در کانال آب نزدیک خانه افتاده باشد چقدر است؟
تیم هلالاحمر سه بار آن محل را جستوجو کرد و درنهایت گفت احتمال اینکه زهرا داخل کانال آب افتاده باشد صفر است. آنها به ما اطمینان دادند زهرا آنجا نیفتاده.
22 روز گذشت و زهرا پیدا نشد. دختربچه دو سالهای که درست جلوی در خانهشان در محله قلعه نو راهش را کج کرد و رفت. اما دیگر هیچکس او را ندید و معمای رفتنش تا الان حل نشده است. نه پلیس، نه هلالاحمر، نه سلبریتیها، نه مردم محل و نه خانوادهاش هنوز نتوانستهاند رد و نشانی از زهرا پیدا کنند
خانوادهاش همچنان امید به بازگشت زهرا دارند؟
بله؛ هنوز امیدشان را از دست ندادهاند. مادرش میگوید میدانم که زهرا برمیگردد.
خانواده هنوز جستوجو میکنند؟
بله؛ نه فقط خانوادهاش بلکه همسایهها و خودم هنوز هم میگردیم. مثلا وقتی در خیابان راه میروم و بچهای همسن زهرا را میبینم، به سراغش میروم. میگویم شاید زهرا باشد. هر احتمالی را بررسی و دربارهاش تحقیق میکنیم. شاید بتوانیم سرنخی پیدا کنیم. البته پلیس هم همچنان جستوجو میکند. ولی هیچ سرنخی نیست. زهرا رفت و زندگی خانوادهاش واقعا نابود شده است. امیدواریم هرچه زودتر پیدا شود.
کاش سپهر پیدا شود
سپهر نقدیفته بود که بستنی بخرد. از داییاش پول گرفت و از خانه بیرون رفت. اما دیگر بازنگشت. سپهر هم در لیست کودکانی قرار گرفت که سرنوشتشان مبهم و رازآلود شد. چند روز بعد از ناپدید شدنش بود که لباسهایش را جلوی در خانهشان گذاشتند. اما دیگر هیچ سرنخی از این پسربچه 7 ساله پیدا نشد. پسری که قرار بود مهرماه امسال به مدرسه برود، اما هنوز هم از سرنوشت معماییاش خبری نیست. دایی سپهر هم در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» از آخرین وضعیت خانواده خواهرش میگوید:
سپهر چطور ناپدید شد؟
29 اردیبهشت بود. ما با هم در یک خانه زندگی میکردیم. عصر بود. داشتم فوتبال میدیدم که سپهر آمد و گفت دایی پول بده برم بستنی بخرم. من هم به او پول دادم. رفت و دیگر برنگشت.
در این مدت چه سرنخ هایی از سپهر به دست آمد؟
چند روز بعد از ناپدید شدنش یک روز در خانه را که باز کردیم، دیدیم لباسهای سپهر را جلوی در گذاشتهاند. شلوار مشکی و یک کتانی. ولی بلوز طوسی رنگش نبود. همین. به جز این لباسها دیگر هیچ چیزی از سپهر ندیدیم.
برای پیدا شدنش هنوز تلاش میکنید؟
بله؛ روزی نیست که پیگیری نکنیم. خانوادهاش هنوز امید دارند. من خودم هر شب خوابش را میبینم. احساس میکنم که زنده است. برای همین امید داریم که پیدا شود.
هیچ تماس مشکوک یا فرضیهای وجود ندارد؟
نه اصلا. پدر سپهر بناست و با کسی دشمنی ندارد. هیچ تماسی هم با آنها گرفته نشده است. اگر رد یا نشانهای بود بهتر میشد. خانواده سپهر از چشم انتظاری خسته شدهاند. امیدوارند که هرچه زودتر پسرشان پیدا شود. سپهر اگر الان بود باید به مدرسه میرفت. مدرسه را خیلی دوست داشت. کاش زودتر برگردد.
از انتظار خسته شدیم
یک لنگه کفش کنار رودخانه تنها نشانه از محمدمهدی است. پسربچه 4 سالهای که درست شب تولدش ناپدید شد. آن هم جلوی چشم خانوادهاش؛ غیب شد و هنوز هم هیچ ردی از او یافت نشده است. احتمال غرقشدن محمدمهدی خردسال در رودخانه وجود داشت. اما جستوجوهای نیروهای امدادی در اطراف و پایین رودخانه هم بینتیجه بوده و هنوز ردی از این کودک به دست نیامده است. پدر و مادر این کودک چشمانتظارند، انتظاری سخت و دردآور که آنها را بیشتر از گذشته خسته کرده است. پدر محمدمهدی درباره وضعیت پرونده پسرش میگوید:
محمد مهدی چطور ناپدید شد؟
با خانواده همسرم برای تفریح به تنگ مهریان رفته بودیم. تا یاسوج حدود ٥ کیلومتر فاصله دارد. بساطمان را پهن کردیم. محمد همراه دیگر بچهها داشت بازی میکرد. جلوی چشممان بود. ناهار را خوردیم و بچهها دوباره مشغول بازی شدند. محمد هم بین آنها بود. بعدازظهر حوالی ساعت ٤ بود که هوا کمکم سرد شد. ما هم تصمیم گرفتیم به خانه برویم، وسایل را جمع کردیم و آماده رفتن شدیم که دیدیم محمدمهدی نیست. اول فکر کردیم پشت تختهسنگها و درختان مخفی شده است، همه جا را گشتیم اما اثری از او نبود. بعد هم به پلیس و هلالاحمر اطلاع دادیم.
چه فرضیههایی برای گم شدن پسرتان وجود دارد؟
اوایل میگفتند احتمالا در رودخانه گم شده است. یک لنگه کفش از محمد کنار رودخانه پیدا شد. آنجا را چندین روز گشتند، ولی هیچ اثری از پسرم نبود. برای همین احتمال غرق شدنش کمتر شد. بعد از آن دیگر هیچ سرنخی پیدا نشد.
هنوز برای بازگشت پسرتان امیدوار هستید؟
امیدمان به خدا است. آرزو دارم خدا معجزهای کند و پسرم را دوباره ببینم. آن روز که گم شد قرار بود فردایش برایش جشن تولد بگیریم. دلم میخواهد پیدا شود تا جشن تولدش را برگزار کنیم. هنوز هم امیدوارم که بیاید و شمعهای تولدش را فوت کند. ولی دیگراز انتظار هم خسته شدیم.
منبع: رکنا
66