فرار شوهر صیغهای با پسربچه ۲ساله
زن جوان وقتی از شوهر صیغهای خود به اتهام ربودن پسر دوسالهاش شکایت کرد، فکر نمیکرد راز سرقتهای سریالی شان هم بر ملا شود.
چند روز قبل زن جوانی سراسیمه به اداره پلیس رفت و از شوهر صیغهای خود به اتهام ربودن پسر دو سالهاش شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: ساعتی قبل شوهر صیغهام، فریدون با خودروی پژو ۴۰۵ سواری به دنبال من آمد تا برای انجام کاری به بازار برویم.
وقتی به خیابان شوش رسیدیم او خودرو را کنار مغازه آبمیوهفروشی نگه داشت و از من خواست دو لیوان آبمیوه بخرم.
من از خودرو پیاده شدم و دو لیوان آبمیوه خریدم و وقتی برگشتم، دیدم خبری از شوهرم نیست. سپس با تلفن همراهش تماس گرفتم، اما جواب نداد و الان چند ساعتی است در جستوجوی او هستم تا خبری از پسرم بدست بیاورم، اما او را پیدا نکردم و به همین سبب از فریدون به اتهام آدمربایی شکایت دارم.
پس از طرح این شکایت مأموران تحقیقات خود را به دستور بازپرس جنایی آغاز کردند که دریافتند شاکی و فریدون چند روز قبل خودروی پژویی را سرقت میکنند و روز حادثه هم فریدون با دیدن صاحب خودرو در آن نزدیکی از محل فرار میکند.
بدین ترتیب مأموران، زن جوان را که ثریا نام دارد به اتهام سرقت خودرو بازداشت کردند. وی پس از اعتراف به سرقتهای سریالی با شوهر صیغهای خود از ربودن پسر دو سالهاش به دست فریدون شکایت کرد.
در حالی که تحقیقات برای دستگیری متهم فراری ادامه دارد، زن جوان برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت.
گفتگو با متهم
فکر میکردی با شکایت از شوهرت سرقتهای سریالی شما بر ملا شود؟
نه، فکر نمیکردم، اما اگر هم مطمئن بودم که دستم رو میشود باز هم از فریدون به اتهام ربودن پسر دوسالهام شکایت میکردم.
چون پسرم را دوست دارم و بعد از این اتفاق هم چند ساعتی منتظر بودم و با او تماس گرفتم که پیدایش کنم، اما موفق نشدم و الان نگران پسرم هستم و احتمال میدهم که فریدون بلایی سر پسرم بیاورد.
درباره روز حادثه توضیح بده.
ما چند روز قبل خودروی پژو را سرقت کردیم. آن روز صاحب خودرو به پارک رفتهبود که آب بخورد و سوئیچ خودرو و موبایلش را هم روی نیمکتی کنار شیر آب گذاشته بود که برداشتم و همراه فریدون خودرو را سرقت کردیم.
چند روزی خودرو دست فریدون بود تا اینکه روز حادثه به خیابان شوش رفتیم و فریدون از من خواست از مغازهای خرید کنم.
من پسرم را در صندلی عقب خودرو گذاشتم و به داخل مغازه رفتم که همان لحظه صاحب خودرو که در آن نزدیکی مغازه دارد خودرواش را شناسایی کرد و با فریادهای «آی دزد» از مردم کمک درخواست کمک کرد و فریدون از محل گریخت.
چند ساعت بعد که خبری از او نیافتم نگران پسرم شدم و به اداره پلیس رفتم که اتفاقاًً صاحب خودرو هم به اداره پلیس آمد و مرا شناخت و دستم رو شد.
چه شد که با فریدون ازدواج کردی؟
از بدبختی و فقیری.
بیشتر توضیح بده.
من از دوران کودکی گل فروشی و دستفروشی میکردم تا اینکه چند سال قبل با یکی از دوستان برادرم ازدواج کردم. او معتاد شد و وقتی هم پسرم بهدنیا آمد، ما را رها کرد و من هم از او طلاق گرفتم.
پس از این برای هزینه زندگیام سرچهارراهها و میدانها دستمال کاغذی و گل میفروختم، اما بیماری کرونا باعث شد که کاسبی ما کساد شود به طوریکه من پول اجاره خانهام را نمیتوانستم، پرداخت کنم که صاحب خانهام مرا جواب کرد و بعد از آن اسیر کوچه و خیابان شدم که با فریدون آشنا شدم.
فریدون شما را صیغه کرد که با او به سرقت بروی؟
او مرا وسوسه کرد و گفت: تا چه زمانی با پول گل فروشی میخواهی زندگی کنی و فقیربمانی و بعد هم پیشنهاد سرقت داد که قبول کردم. ما معمولاً داخل خیابانها پرسه میزدیم و خودروهایی که ایمنی کمتری داشتند، سرقت میکردیم و بعد از سرقت لوازم داخل آن، خودرو را رها میکردیم.
الان چه احساسی داری؟
فقط نگران پسرم هستم.
منبع: روزنامه جوان
68