خودکشی تازه‌داماد/ ناهید بعد از ازدواج با پسر همسایه رفت و آمد داشت

جوان دانشجویی که در پی دوستی با زنی در شبکه‌های اجتماعی به ازدواجی عجولانه و بی‌برنامه تن داده بود به بن‌ بست زندگی‌اش رسید.

خودکشی تازه‌داماد/ ناهید بعد از ازدواج با پسر همسایه رفت و آمد داشت

مرد جوان که به‌طور جدی تصمیم گرفته بود به زندگی‌اش پایان دهد، با حضور بموقع برادر همسرش و تلاش پزشکان جان سالم به‌در برد.

داماد 24 ساله که به مرکز مشاوره پلیس معرفی شده بود، در بیان قصه تلخ زندگی‌اش گفت: یک سال قبل از طریق شبکه‌های مجازی با زنی آشنا شدم. در اولین قرار ملاقاتی که گذاشتیم متوجه شدم چیزهایی که در مورد سن و سالش گفته دروغ است.

مرد جوان ‌آهی کشید و افزود: سر صحبت که باز شد فهمیدم چند سالی از من بزرگ‌تر است. ما چند بار دیگر هم قرار ملاقات گذاشتیم. متوجه شدم یک بار ازدواج کرده و طلاق گرفته است.

ناهید بعد از طلاق، به خانه خواهرش آمده بود و با آنها زندگی می‌کرد.

سه ماه از این ماجرا گذشت. اسیر احساساتم شده بودم. با این که به خواستگاری دختر دایی‌ام رفته بودم و قرار و مدار عقد را گذاشته بودیم، به همه چیز پشت پا زدم.

از خانواده‌ام خواستم به خواستگاری ناهید بروند. پدر و مادرم راضی نبودند. بدون حضور خانوده‌ام، یکه و تنها به خواستگاری ناهید رفتم.

بالاخره به خواسته دلم رسیدم و ازدواج کردم. ولی چه ازدواجی! رفتار و حرکات و حتی نوع پوشش همسرم زننده بود. این جلف‌بازی‌ها در شهر محل زندگی ما که شهری کوچک است و همه همدیگر را می‌شناسند خیلی قبیح تلقی می‌شود.

خانواده‌ام مرا طرد کردند. در همان دوران عقد متوجه شدم با پسری در همسایگی‌مان رابطه پیدا کرده است. می‌خواستم طلاقش بدهم، به دست و پایم افتاده بود و گریه می‌کرد. او را بخشیدم و برای زندگی راهی مشهد شدیم.

در اینجا پدر ناهید از ما حمایت می‌کرد. اتاقی در خانه‌شان به ما داده بودند و من نیز در کارگاه پدرش مشغول کار شدم. متأسفانه دوباره واقعیت تلخ دیگری برایم نمایان شد؛ که او معتاد اینترنتی است و رفت و آمدهای مشکوکی دارد.

یک روز بعدازظهر تعقیبش کردم. با چند دختر و پسر به باغ ویلایی در اطراف شهر رفت و...

مرد جوان افزود: من ناهید را دوست داشتم و جانم را نثارش می‌کردم. انتظار نداشتم این طوری به من خیانت کند. اما او به هیچ اصل و اساسی در زندگی مشترک‌مان پایبند نبود.

مانده بودم چه‌کار کنم. خانواده‌اش هم موضوع را جدی نمی‌گرفتند. با پدر و مادرم تماس گرفتم. می‌گفتند مرا عاق کرده‌اند و از ریخت و قیافه‌ام بیزارند.

در وضعیت روحی بدی بودم. آن روز، وقتی ناهید به خانه برگشت با هم درگیر شدیم. رفتارش عادی نبود، مشروب الکلی مصرف کرده بود، بوی سیگار هم می‌داد.

مادر و خواهرش آتش بیار معرکه شده بودند و از او حمایت می‌کردند.

حریف این زن نمی‌شدم. دیگر نفهمیدم چه‌کار کردم. راست می‌گویند فقط با احساس نمی‌توان زندگی را بنا کرد.

به نظر من هرکس باید حواسش را جمع کند چون با یک جرقه کوچک شاید خرمن یک سرنوشت آتش بگیرد.

می‌خواهم از ناهید جدا شوم و به شهر خودمان برگردم.

منبع: رکنا

66

کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 2
  • بی نام
    0

    خود کشی اش کو ؟؟؟؟؟؟

  • OK
    0

    آقای داماد! شما احتمالاً عاشق و شیفته ریخت و قیافه و عشوه همسر مطلقه ات شده بودی و نه عاشق شخصیت و اخلاق و رفتار او! از طرف دیگر هم بیکار و فاقد مسکن بودی لذا تن به داماد سر خانه شدن دادی تا بتوانی هم در کارگاه پدر زنت مشغول به کار بشی و هم بتوانی در منزل پدر زنت سکونت پیدا کنی! این سه عامل مهم باعث بسته نگاه داشته شدن چشمان شما بر روی واقعیت همسرت بوده است!