قاتل دختران فراری ما هستیم یا جانیانی که معروف میشوند؟
قتل دختران توسط پدران که بسیار زیاد شده است نه تنها خانواده بلکه اجتماع را دچار التهاب میکند و مسئولیتی نیز بر عهده جامعه می گذارد.
«خانه وحشت»، «کلبه وحشت» و… چند روز است که رسانهایها با این تیتر، و تصویری از مردی جوان، خواننده و فالوئر جمع میکنند، پلیس و قوه قضاییه هم که از این کشف بزرگ خرسندند اما، بازیگران اصلی این نمایش مرگ، فراموش میشوند، «دختران فراری!» این بیگناهان از یاد رفته.
پدر و پسر، دختر خانواده را کشته بودند و جسدش را در باغچه خانه دفن کرده بودند تا اینکه دامادخانواده راز را فاش کرد.
پدر وقتی در دادگاه کیفری استان در جایگاه دفاع قرار گرفت حرفهایی زد که نوشتن را برایمان دشوار کرد: «آقای قاضی من یک کارمند آبرومند مخابرات بودم، زندگیمان آرام بود تا دختر از خونه فراری شد، هر دفعه به بدبختی پیدایش میکردیم، یا باردار بود یا بدنش از شدت کتک کبود؛ میآوردیمش خانه، چند روز بود بعد دوباره فرار میکرد؛ دخترم بود دوستش داشتم، اما امان از این همسایه و آشنا، زخم زبان میزدند آقای قاضی! باهاش حرف میزدم، قول میداد خوب بشه،، اما بعد یکهو یک نفر زخم زبان میزد، داغون میشد و میرفت، ما خانواده اش بودیم بخشیده بودیمش، اما مردم نمیبخشیدند و ولش نمیکردند، به خدا کشتمش تا دهن مردم بسته بشه، شما بودید چکار میکردید؟» و ما خبرنگارها آن روز مانده بودیم چه بنویسیم؟ قاتل که بود؟ آن پدر یا ما مردم دهن دریده؟
قاضی خوشنام دادگاه اطفال بود، هفده هجده سال قبل پروندهای داشت مربوط به یک دختر فراری از یک خانواده ثروتمند و معتبر، دختر در چرخه فرار و دستگیری افتاده بود، ۱۳یا ۱۴ پرونده فرار و دستگیری. آقای قاضی، پرونده آخرین دستگیری دخترک را خواند، میتوانست مثل تمام قضات قبلی، خیلی راحت بفرستدش کانون اصلاح و تربیت، این بار، اما آقای قاضی به جای حکم حبس، دستور انجام تست روانشناسی داد، روشی که شاید در آن سالها عجیب به نظر میرسید، نتیجه، اما عجیبتر بود، دختر به یک بیماری روانی مبتلا بود، درست خاطرم نیست شاید چیزی که بشود اسمش را گذاشت بیش فعالی جنسی، آنوقت دختر به خاطر بر طرف کردن نیاز جنسی اش مجبور بود دایم فرار کند.
مدتی بعد وقتی با آقای قاضی مصاحبه میگرفتم، با خوشحالی میگفت که دختر حالا تحت نظر روانشناس است و خدا را شکر هنوز که از خانه فرار نکرده است؛ و من همیشه فکر میکنم که چه تعداد از این دختران فراری با انجام همین یک تست ساده یا بررسیهای دیگر میتوانستند به جای کشته شدن و... در کنار خانواده اشان باشند. باور کنید میشد رومینا، شیما و دهها دخترک دیگر هم بعد از فرار زنده بمانند اگر مشکل اصلی آنها شناخته میشد.
فقط حکومت فقر واعتیاد واشغال مشاغل توسط زنان وطلاق،، سیاستی است که سالها از سوی حکومت دنبال میشو د وقربانیانش هم همین طفل معصومان هستند
فقط حکومتها هستند .
اونی که یه عده رو تطهیر و همه گناه رو به گردن یه عده دیگه میزاره همونیه که خودش تو این ماجرا دخیله وگرنه کیه که ندونه مجموعه ایی از عوامل دست دارن تا جامعه ایی مشکلی پیدا کنه از نشان دادن زندگی لاکچری سلبریتی ها تا فقر و....
اگر شریعت و خداشناسی درخانواده باشد اگر لقمههای حلال درسفره باشد اگر پدر ومادر به نماز وروزه اهمییت بدهند و از بی بند وباری و تماشای هر فیلمی در خانواده اجتناب کنند محال ممکن است تقدیر این فرشته های معصوم این باشد
بله ماهستیم/ مصلی و مدارس تهران و شهرستان ها که درش شب و روز برای بی خانه مان ها بسته است/ سازمان های خیریه/ پلت فرم هایی که می شود دسترسی به افراد اسیب پذیر جامعه را هموار کرد/ و حکومت که باید نقش پدری دلسوز و مادری مهربان را برای این افراد بازی کند. و راه خیرینی که می خواهند به این افراد اسیب پذیر کمکی در حد بضاعت خود داشته باشند هموار کند