اعتـراف تلخ پسر به قتل پدر
ساعت 10:30 شامگاه 27 دی مأموران کلانتری شهرزیبا در تماس با بازپرس مصطفی واحدی از قتل مرد 60 سالهای داخل یک خودرو 206 خبر دادند.
بدنبال اعلام این خبر تحقیقات آغاز شد و بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند. تیم جنایی در نخستین بررسیها در حالی با جسد مرد میانسال داخل خودرو مواجه شدند که آثار بریدگی روی گردن وی به چشم میخورد. همچنین در معاینات متخصصان پزشکی قانونی، گلولهای نیز در سر مقتول پیدا شد که از سمت راست شلیک شده بود.
اظهارات پسر مقتول
آرش پسر مقتول که گزارش این جنایت را به مأموران پلیس داده بود در تحقیقات گفت: پدرم وضع مالی خوبی دارد و در کار تجهیزات وسایل آتشنشانی است. امروز به دنبالش رفتم تا باهم به خانه خواهرم برویم و حتی بین راه شیرینی هم خریدیم. بعد از پدرم خواستم چند دقیقهای داخل خودروام منتظر بماند تا من به خانه بروم و برگردم. او هم قبول کرد و من به داخل خانه رفتم اما وقتی برگشتم با جسد خونین پدرم مواجه شدم.
گرچه پسر مقتول سعی داشت این جنایت را طوری نشان دهد که از سوی افراد ناشناس رخ داده است، اما در همان تحقیقات اولیه مدارک و شواهدی بهدست آمد که انگشت اتهام به سوی آرش نشانه رفت.
در تحقیقات مشخص شد که پسر مقتول بدهکار بوده و چندین بار برای دریافت پول به سراغ پدرش رفته است، اما وی کمکی به حل مشکل پسرش نکرده بود. همین مسأله باعث اختلافات زیادی بین پدر و پسر شده بود. از سویی آرش آخرین فردی بود که با پدرش بوده و ادعایش در مورد مردان ناشناس، عجیب به نظر میرسید.
اعتراف به قتل
باتوجه به مدارک بهدست آمده، پسر 37 ساله بازداشت شد و با گذشت 22 روز از جنایت، در نهایت لب به اعتراف گشود و گفت: قصدم قتل نبود، از دست پدرم و کارهایش عصبانی بودم. پدرم 13 سال قبل، ازدواج مجدد کرد و پولها و املاکش را در اختیار همسر دوم و سه فرزندش قرار داده بود. او حتی خانه بزرگی را بهنام همسر دومش کرده بود. این در حالی بود که من شرایط اقتصادی بدی داشتم و با مشکلات مالی مواجه بودم اما وقتی از پدرم خواستم تا به من کمک کند پاسخ او منفی بود و من مجبور شدم که از دیگران پول قرض کنم و چون نتوانستم قرضم را پرداخت کنم مجبور شدم پول زیادی نزول بگیرم. بدهی روی بدهی آمد و درنهایت به حدود یک و نیم میلیارد تومان رسید. من با پدرم در مغازهاش کار میکردم اما او حاضر نبود به من کمک کند.
مرد جوان گفت: همین موضوع باعث ایجاد حس کینه و انتقام در من شد. چند وقت پیش از یک فروشنده دورهگرد اسلحهای خریداری کردم. روز حادثه زمانی که خواستم با پدرم به خانه خواهرم بروم، سر مسائل مالی باهم دعوایمان شد. از شدت عصبانیت با اسلحهای که همراهم بود تیری به سر او شلیک کردم. اما پدرم زنده بود و من با چاقو چند ضربه به او زدم و سناریوی دروغین حمله مردان ناشناس را طراحی کردم.
با اعتراف مرد جوان به جنایت، به دستور بازپرس پرونده، او در اختیار کارآگاهان اداره دهم قرار گرفت و تحقیقات ادامه دارد.
خوب کرده مرتیکه خسیس زنباره
والا حق داشته،این چه پدری بوده دیگ
خوشبحالت به مقام انسانیت رسیدی
معلومه که اصلا فقط به اینها دلخوش نبودی