ماجرای انتقام عجیب زن میانسال از همسرش
ساعت 7 بعد از ظهر جمعه 6 اسفند مأموران پلیس مستقر در پاسگاه وردیج از سقوط و آتش گرفتن خودروی پژویی داخل دره در منطقه وردیج ( بالای وردآورد) خبر دادند.
به دنبال این تماس، تیم جنایی راهی محل شدند. از آنجا که امدادگران آتشنشانی موفق به مهار حریق شده بودند مأموران با نزدیک شدن به خودرو دریافتند مقداری وسایل و موی سوخته در اطراف خودرو پیدا شده است.
این در حالی بود که هیچ رد و اثری از راننده خودرو بهدست نیامد. مأموران با این احتمال که هنگام سقوط راننده به بیرون پرتاب شده به بازرسی میدانی در اطراف محل سقوط پرداختند. اما جست و جوهای میدانی نیز بینتیجه ماند و از راننده اثری بهدست نیامد.
با استعلام شماره پلاک خودروی پژو 405، هویت مالک آن به نام مهدی شناسایی شد. بررسیها نشان میداد که یک روز قبل از این حادثه مهدی در تماس با پلیس از ناپدید شدن همسرش خبر داده بود.
بدین ترتیب مأموران به سراغ مهدی رفته و مرد میانسال در تحقیقات گفت: روز پنجشنبه با همسرم دعوایم شد. درگیری که بالا گرفت، همسرم سوار بر خودروی پژوام شده و خانه را ترک کرد.
بعد از آن هر چه با تلفن همراه همسرم مژگان تماس گرفتم بیفایده بود. به ناچار به پلیس خبر دادم و شماره پلاک خودروام را نیز اعلام کردم.
ناپدید شدن مژگان، اختلاف با همسرش و خودروی سوخته در ته دره، این فرضیه را برای تیم جنایی مطرح کرد که زن میانسال قربانی خشم شوهر شده و حادثه سقوط خودرو به دره و آتش گرفتن آن نیز سناریویی برای از بین بردن سرنخها باشد بنابراین، تحقیقات گسترده تری در این خصوص صورت گرفت.
انتقام از شوهر
در حالی که به نظر میرسید مژگان به قتل رسیده باشد اما تحقیقات تیم جنایی مشخص کرد که زن میانسال زنده است و بعد از قهر و خروج از خانه راهی خانه پدری اش در یکی از شهرستانها شده است.
با شناسایی و احضار به دادسرا، وی تحت بازجویی قرار گرفت و در حالی که معمای چگونگی انتقال خودرو به منطقه وردیج و به آتش کشیده شدن آن در هالهای از ابهام بود مژگان آن را برای تیم جنایی برملا کرد.
زن میانسال گفت: از دست همسرم خسته شده بودم، آنقدر آن روز عصبانی بودم که تصمیم گرفتم به زندگیام پایان بدهم. روز حادثه بعد از اینکه از خانه بیرون آمدم، با یکی از اقوام به نام مریم تماس گرفتم خیلی عصبانی بودم و نقشهای را که در سر داشتم برای او تعریف کردم اما مریم سعی کرد که مرا از تصمیمی که گرفته بودم منصرف کند. مدام میگفت به بچههایت فکر کن و تصمیم اشتباهی نگیر.
مژگان ادامه داد: همانطور که پشت فرمان بودم به سمت وردیج حرکت کردم، آن زمان میخواستم خودم را بکشم. اما نزدیک پرتگاه که رسیدم یاد حرفهای مریم افتادم و تصویر فرزندانم جلوی چشمم آمد. در آخرین لحظات بود که تصمیمم را عوض کردم و از خودکشی منصرف شدم.
اما همچنان از دست مهدی عصبانی بودم و باید از او انتقام میگرفتم. به همین دلیل در یک تصمیم آنی و ناگهانی، از ماشین بیرون آمده و خودرو را خلاص کرده و به داخل پرتگاه انداختم. بعد از اینکه خودرو آتش گرفت، آنجا را ترک کرده و به خانه پدرم رفتم. تصور نمیکردم خودروی سوخته، فرضیه جنایت را مطرح کند.
به دنبال اظهارات زن میانسال، مهدی از اتهام قتل همسرش تبرئه شد اما وی پس از شنیدن اظهارات مژگان از وی به خاطر آتش زدن خودرواش شکایت کرد.
انصافا قدما بی دلیل نگفتند خودتو با هفت تا سگ هار درگیر کن ولی با یک زن فهمیده نه
پرسیدند چرا؟ گفتند چون وقتی زنها قلاده پاره میکنند از هر سگ هاری هارتر میشوند و نه پدور و مادر میشناسد نه خواهر و برادر و نه همسر و بچه
چرکو تو باز بحرف اومدی!!! صدفعه نگفتم تو دعواهای خانوادگی دخالت نکن. آخه تو سر پیازی یا ته پیاز... بتوچه