وقتی مالباخته عاشق سارق شد/سارق و مالباخته با هم راهی کیف قاپی میشدند
ایمان و صاحب کیف عاشق هم شدند و کمی بعد با همدستی یکدیگر شروع به سرقت در خیابانهای تهران کردند.
سارق پس از سرقت کیف، وقتی متوجه مدارک پزشکی داخل آن شد و فهمید که مادر صاحب کیف مبتلا به سرطان است، دلش سوخت و تصمیم گرفت کیف را پس دهد اما همین تصمیم او باعث شروع ماجرایی عاشقانه شد.
ایمان و صاحب کیف عاشق هم شدند و کمی بعد با همدستی یکدیگر شروع به سرقت در خیابانهای تهران کردند.
مهشید میگوید که وقتی برای پس گرفتن کیف مشکلاتم را به سارق گفتم، او پیشنهاد کرد با همدستی او سرقت کنم. ابتدا قبول نکردم اما وقتی دیدم پول خوبی نصیبم میشود بهخاطر شرایط بیماری مادرم پذیرفتم.
نکته عجیب ماجرا این بود که سارق پس از دستگیری اصرار داشت تمام سرقتها را به تنهایی انجام داده است. درحالی که مالباختهها گفته بودند در تمام سرقتها دختری ترک موتور نشسته بود.
یک مرد پیدا می شه، این بنده خدا که هم دلسوزی می و هم عشق حالیفهمهحالیششه، کمک کنه، یه شغل پیدا کنه و دست از دزدی برداره؟
من خدایی ندارم وگرنه پیداش می کردم و کمک اش می کردم.
هی دنیا ادم دلش بسوزه یا نسوزه
پسره با معرفته امیدوارم کمکت کنن ازادشی و بهت کار بدن
دزدی خیلی بده اما این دزد دل آدم رو به رحم میاره الهی زندگیشون به خوبی عوض شه