اعتراف به قتل کارگر میوه فروش
پسر جوانی که در جریان درگیری در یکی از پارکهای شهر کارگر مغازه میوه فروشی را به قتل رسانده بود، محاکمه میشود.
سال گذشته مأموران پلیس تهران از درگیری منجر به قتل در یکی از پارکهای شهر باخبر و راهی محل شدند.
وقتی مأموران به محل حادثه رسیدند، شواهد اولیه نشان میداد درگیری بین چند پسر جوان اتفاق افتاده است و در آن درگیری یکی از آنها به نام داریوش بر اثر چند ضربه چاقو راهی بیمارستان شده است.
همچنین مشخص شد ضارب ۲۸ساله به نام بهادر نیز از محل حادثه متواری شده است.
تلاش برای دستگیری بهادر ادامه داشت که خبر رسید داریوش بر اثر شدت خونریزیها فوت کردهاست.
به این ترتیب پرونده با موضوع قتل عمد به جریان افتاد و دوست مقتول به عنوان مطلع به مأموران گفت: «کارگر یک مغازه میوه فروشی بودم. آن روز سفارش میوه داشتیم و میخواستم چند کیلو میوه به آدرس مشتری ببرم. طی مسیر از پارکی که سر راهم بود رد میشدم که چشمم به بهادر افتاد.
او کنار دختر جوانی نشسته بود و داشتند با هم صحبت میکردند. بهادر وقتی مرا دید اعتراض کرد و مدعی بود به آنها نگاه چپ کردهام. سپس یک سیلی به صورتم زد. حرفی نزدم و بعد از اینکه سفارش مشتری را تحویل دادم به مغازه رفتم و ماجرا را برای دیگر کارگران مغازه تعریف کردم.
بعد همراه چند نفر از آنها به پارک رفتیم. وقتی بهادر ما را دید کار به درگیری کشید و در آن درگیری او با چاقو به داریوش چند ضربه زد و فرار کرد.»
بعد از این توضیحات، پسر جوان به اتهام قتل عمد تحت تعقیب قرار گرفت و دو ماه بعد از حادثه شناسایی و بازداشت شد. او در روند بازجوییها به قتل اعتراف کرد و در شرح ماجرا گفت: «روز حادثه با دختر مورد علاقهام مهتاب در پارک قرار ملاقات داشتم. وقتی مهتاب رسید روی یک صندلی نشستیم و در حال صحبت بودیم که شاگرد مغازه میوه فروشی حوالی همان پارک از کنار ما رد شد و نگاه معناداری به مهتاب انداخت.
به او اعتراض کردم، اما با تندی جوابم را داد این شد که عصبانی شدم و یک سیلی به او زدم. آن پسر جوان رفت، اما دقایقی بعد با چند نفر از کارگران مغازه به پارک آمد. آنها به من حمله کردند. سپس مقتول مقابل مهتاب فحاشی کرد. با این رفتار درگیری بالا گرفت و من به خاطر فحاشی مقتول عصبانی شدم و چند ضربه به او زدم.»
متهم در آخر گفت: «باور کنید قصد قتل نداشتم و بیهدف ضرباتی به او زدم، اما بعد از چند روز فهمیدم داریوش فوت کرده است. این شد که از ترس فرار کردم و خودم را پنهان کرده بود تا شناسایی نشوم، اما بیفایده بود و پلیس مرا دستگیر کرد. اشتباه کردم و به خاطر عصبانیت مرتکب قتل شدم. حالا درخواست گذشت دارم.»
متهم بعد از اقرار به قتل، صحنه جرم را بازسازی کرد و راهی زندان شد.
پرونده در حال کامل شدن بود که پدر مقتول به دادسرا رفت و اعلام گذشت کرد، اما مادر مقتول درخواست قصاص کرد و گفت راضی به گذشت نیست.
به این ترتیب پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهم بعد از تعیین شعبه در وقت رسیدگی مقابل هیئت قضایی شعبه دهم از خودش دفاع خواهد کرد