متهم: ضربات کشنده نبود
مردی که متهم است در جریان رابطه پنهانی با زنی جوان، وی را به قتل رسانده در جلسه دادگاه مدعی شد ضربههایی که به مقتول وارد کرده، کشنده نبوده است.
تابستان سال ۱۴۰۰، زن میانسالی با پلیس تهران تماس گرفت و مأموران را از ناپدید شدن دختر ۳۳ سالهاش به نام سوگل باخبر کرد.
او گفت: «دخترم چند سال قبل از شوهرش جدا شد. از او خواستم برای ادامه زندگی به خانه برگردد، اما قبول نکرد، به همین خاطر حوالی میدان امام حسین آپارتمانی اجاره کرد و تنها زندگی میکرد. از او بیخبر نبودم و هر روز با هم تماس تلفنی داشتم و هرازگاهی هم به دیدنش میرفتم.
روز گذشته با سوگل تماس گرفتم، اما پاسخ تلفنم را نداد. دوباره بعدازظهر همان روز تماس گرفتم، اما جوابی نگرفتم. از نگرانی به خانهاش رفتم، هرچه زنگ زدم کسی در را باز نکرد. از همسایهها سراغش را گرفتم که گفتند چند روزی است سوگل را ندیدهاند و از او خبری ندارند.
نگرانم و میترسم بلایی سرش آمده باشد.»
بعد از این تماس، مأموران در محل حاضر شدند و بعد از باز کردن قفل در با جسد خونین زن جوان روبهرو شدند که شواهد اولیه نشان میداد چند روزی است کشته شده است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران در نخستین گام از تحقیقات خود با بررسی فهرست مکالمات تلفن همراه به رابطه پنهانی سوگل با مردی به نام احسان پی بردند.
به این ترتیب احسان ۳۵ ساله بازداشت شد. او تحت بازجویی قرار گرفت و در روند بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: «مدتی بود با همسرم اختلاف پیدا کرده بودم و با هم رابطه خوبی نداشتیم.
چند روزی با او قهر بودم که در همان چند روز سوگل را در خیابان دیدم و با او آشنا شدم. مدتی با هم تماس تلفنی داشتیم تا روز حادثه مرا به خانهاش دعوت کرد و خواست به دیدنش بروم.
بار اولی بود که سوگل مرا دعوت میکرد، به همین خاطر نپذیرفتم، اما او اصرار داشت دعوتش را قبول کنم. بالاخره این اتفاق افتاد و با اصرارهای سوگل به خانهاش رفتم.»
متهم در ادامه گفت: «ساعتها در خانه او بودم، اما وقتی میخواستم آنجا را ترک کنم از سوگل خداحافظی کردم و به طرف در رفتم که به یکباره سوگل به طرفم آمد و سد راهم شد.
علت را پرسیدم که درخواست پول کرد. با شنیدن این حرف شوکه شدم و به او گفتم پولی در بساط ندارم، اما او اصرار داشت، به همین خاطر کار به درگیری کشید. در آن درگیری کارد آشپزخانهای را که روی زمین بود، برداشتم و به او ضربه زدم، سپس گریختم.»
متهم بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و بعد از تعیین وقت روی میز هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه قرار گرفت.
ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. در ادامه متهم خلاف اظهاراتش قتل را انکار کرد و گفت: «آن روز سوگل پول زیادی از من میخواست، به همین خاطر پرداخت آن برایم ممکن نبود.
او وقتی جواب رد مرا شنید شروع به داد و فریاد کرد. میخواست همسایهها را باخبر کند و آبروی مرا ببرد تا با این تهدید مرا مجبور کند درخواستش را قبول کنم. این رفتار مرا عصبانی کرد و چند بار از او خواستم آبروریزی نکند و صدایش را پایین بیاورد، اما فایده نداشت و سوگل از سر لجبازی صدایش را بلندتر میکرد. همین باعث شد به طرفش حمله کنم و با هم درگیر شویم.
حین درگیری بود که چشمم به یک کارد میوهخوری افتاد، آن را برداشتم، سپس یک ضربه به صورت و یک ضربه به کتفش زدم و بلافاصله خانه را ترک کردم. باور کنید من ضربه دیگری به او نزدم.»
متهم در پاسخ به نظریه پزشکی قانونی که ضربات متعدد به مقتول را تأیید کرده بود، گفت: «باور کنید فقط دو ضربه به آن زن زدم و نمیدانم چه کسی بقیه ضربات را به او زده است.
اتهام قتل را قبول ندارم، چون زمانی که از خانه سوگل خارج میشدم، او زنده بود. احتمال میدهم بعد از من فرد دیگری به آنجا رفته و ضربات بعدی را زده است.»
با شنیدن این دفاعیات، هیئت قضایی دستور داد پرونده برای کامل شدن تحقیقات به دادسرا فرستاده شود.
به این ترتیب پرونده برای دومین بار روی میز هیئت قضایی همان شعبه به ریاست قاضی رضایی قرار گرفت. در آن جلسه اولیای دم بار دیگر درخواست قصاص کردند.
سپس متهم به جایگاه رفت و با انکار جرمش گفت: «باور کنید من قاتل نیستم. فقط دو ضربه با کارد میوهخوری به دست و کتف مقتول زدم. ضربات عمیق نبود و موجب مرگ او نمیشد.
نمیدانم بعد از اینکه خانه را ترک کردم چه بلایی سر سوگل آمده و چه کسی یا کسانی به آنجا رفته و ضربات بعدی را زدهاند.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.
خودکرده را تدبیر نیست!
یک موقع هم هست یا خیلی اشتباه است به خود کرده ربطی ندارد