سرقت با وسوسه خرید کفش و موبایل
پسر نوجوان میگوید برای خرید وسایل مورد علاقهاش دزدی کرده اما حالا پشیمان است.
سینا پسر نوجوانی است که در جریان دستگیری اعضای یک باند سرقت بازداشت شده است. این پسر از چرایی سارق شدن و وضعیت زندگیاش میگوید.
خیلی جوان هستی و با توجه به سابقهای که داری آیندهات مبهم شده است. چرا سرقت میکردی؟
چرا سرقت میکردی؟
پول لازم داشتم. ما خانواده فقیری هستیم. من دوستانی دارم که راحت زندگی میکنند، از اینکه نمیتوانستم کفش یا گوشی مورد علاقهام را بخرم ناراحت بودم و به همین خاطر هم تصمیم گرفتم سرقت کنم.
از طریق یکی از دوستانم آشنا شدم. او به من گفت چند باری همکاری کنم و زاغزنی کنم پول خوبی گیرم میآید و میتوانم هرچه میخواهم بخرم.
پدر و مادر داری؟
پدرت به شما کمک نمیکند؟
او اصلاً سراغ من را نمیگیرد. از این کارش ناراحتم و اصلاً پدرم را دوست ندارم. او برای خودش خانواده تشکیل داده و اصلاً برایش مهم نیست زندگی من چه میشود.
داییام سند خانهاش را آورده بود اما قبول نکردند. نمیدانم چرا قبول نکردند؛ اما گفت مشکل را حل میکند.
پدرت میداند بازداشت شدهای؟
از مادرت خبر داری؟
میدانم پیگیر کارم است. از او شرمنده شدم.
بهخدا اشتباه کردم. نباید این کار را میکردم. نمیدانستم چه عاقبتی در انتظارم است. دیگر تکرار نمیکنم.