پخش مواد مخدر به خاطر خستگی از دعواهای پدر و مادر
پسر نوجوان گفت: پدر و مادرم همیشه دعوا میکردند. من از رفتار آنها خیلی ناراحت بودم. دوست نداشتم در خانه باشم به همین دلیل دوستم را در پخش مواد همراهی کردم.
ستار پسر نوجوانی است که دوستش را در یک ماجراجویی همراهی کرده و حالا این ماجراجویی به یک پرونده بزرگ برای او تبدیل شده است.
ستار از زندگی پرتنش خانوادگیاش میگوید:
اتهام حمل مواد مخدر را قبول داری؟
من این کار را نکردم. فقط با دوستم رفته بودم که تنها نباشد.
بله میدانستم ولی اصلاً نمیدانستم کار خطرناکی است.
دوستم گفت یک شغل نان و آبدار پیدا کرده. به من گفت بیا برویم مواد پخش کنیم. گفت خودمان که نمیکشیم فقط پخش میکنیم کلی پول گیرمان میآید، من هم خواستم ببینم چطوری است رفتم که امتحان کنم.
پول لازم داشتی؟
پس چرا رفتی؟
از سر کنجکاوی رفتم. میخواستم تا آخر شب خانه نباشم برای همین رفتم.
چون پدر و مادرم همیشه دعوا میکردند. من از رفتار آنها خیلی ناراحت بودم. دوست نداشتم در خانه باشم. آنها هر کدام اتاق جدا دارند.
مدام به هم توهین میکنند و دعوا میکنند، بعد سر من و خواهرم منت میگذارند که به خاطر شما با هم ماندهایم.
طلاق بگیرند بهتر است؟
میدانی ممکن است حکم سنگینی بگیری؟
اشتباه کردم. اصلاً غلط کردم. اگر قاضی من را ببخشد میروم سر درس و زندگیام. اصلاً میروم خانه مادربزرگم میمانم که پدر و مادرم را هم نبینم.
خانه مادر بزرگ هم بدتر از خانه پدری است .
عزیز مشگل تو نیستی ، پدر و مادرت نیست ...
مشگل نظام آموزشی غلط و پوپولیسم است که از درون پوسیده و تو معلول این جریانی
به هر حال دعا می کنم ، قاضی فرصتی دهد ، شاید رستگار شدی 🤲
سوره3 آل عمران آیه159 :پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مى دارد..
باتوجه به جزئیات جوان ؛قاضی پرونده با تحقیقات به ماجراء جوان پی ببرد اگه صحت داشت عنایت بفرمائید قاضی پرونده وباحکم تعلیق به جامعه برگردونه اون جوان رو تا زندگی و جان دوباره ای به ایشان ببخشد با لطف خداوند متعال و مهربان .