ناگفتههای جدید از تنها بازمانده خودکشی اعضای یک خانواده در مشهد
جوانی که به همراه دیگر اعضای خانوادهاش دست به خودکشی زد، اما پس از مرگ ۵ عضو خانوادهاش، زنده ماند، اسرار این واقعه هولناک را بازگو کرد.
شاید رازی در زنده ماندنم نهفته باشد که خودم از اسرار آن بیخبرم، اما از این موضوع خوشحالم چرا که من تنها بازماندهای هستم که باید پیگیر پرونده مرگ گروهی اعضای خانوادهام باشم تا آن جوان مرموز که موجب مرگ مادر و خواهران و برادرم شد از طریق قانون به مجازات اعمال وحشتناک خود برسد و ...
اینها بخشی از اظهارات جوان ۲۲ سالهای است که به همراه دیگر اعضای خانواده اش دست به خودکشی زد، اما پس از مرگ ۵ عضو خانواده اش، او تنها فردی بود که در پی عوارض ناشی از مسمومیت دارویی به کما رفت و با تلاش کادر درمانی از مرگ نجات یافت.
این جوان که «ایمان» نام دارد پس از آن که از جوانی به نام بهروز شکایت کرد و به سوالات تخصصی قاضی دکتر صادق صفری، قاضی ویژه قتل عمد مشهد، درباره ناگفتههای مرگ دسته جمعی اعضای خانواده اش پاسخ داد، به تشریح زوایای پنهان این ماجرای تکان دهنده پرداخت و گفت: مدتی بود که از مزاحمتهای حضوری و تلفنی جوانی به نام «بهروز» خسته شده بودیم.
او به هر بهانهای در اطراف منزل ما سبز میشد و آبروریزی میکرد. آن جوان که با خودروهای مختلف تردد داشت بیشتر اوقات با ارسال پیامکهای حاوی تهمتهای ناروا و توهین و ناسزا خانواده ما را تا مرز جنون برده بود.
او از خطوط گوناگون تلفن به اعضای خانواده ام پیام میداد و ادعا میکرد پول زیادی برای یکی از خواهرانم هزینه کرده است و حالا که خواهرم قصد ازدواج با او را ندارد باید آن پولها را بپردازیم. «بهروز» همچنین مدعی بود که از برخی ارتباطهای خواهرانم با افراد غریبه اطلاع دارد و بدین ترتیب تهمتهای وحشتناکی مانند سقط جنین را به خواهرانم نسبت میداد.
تا جایی که ما برای فرار از ایجاد مزاحمتهای او حتی آیفون منزل را قطع کردیم، اما او وقتی که مهمانی به منزل ما میآمد با زدن سنگ ریزه به شیشه پنجره منزلمان به مزاحمت هایش ادامه میداد.
هرچه به او میگفتیم ما خانوادهای آبرومند و کاسب هستیم و تاکنون هم مال کسی را نخورده ایم! اگر تو مدعی هستی پولی برای هرکدام از اعضای خانواده ما هزینه کرده ای، اسنادش را بفرست تا بلافاصله مبلغی را که ادعا میکنی به حسابت واریز کنیم! ولی او فقط به تهمتهای زشت و زننده اش با ارسال پیامک ادامه میداد یا با شمارههای مختلف ایجاد مزاحمت میکرد.
تا این که یک روز او چنان تهمتهای وحشتناکی را در تماس با برادر بزرگ ترم مطرح کرد که برادرم توان و تحمل خودش را از دست داد.
او هراسان به خانه آمد و از مزاحمتهای «بهروز» و ادعاهای او پرده برداشت، برادرم که نمیتوانست این حرفهای زننده را تحمل کند به یک باره تصمیم هولناکی گرفت و با یک قرص سمی خطرناک دست به خودکشی زد.
هنوز جسد برادرم در بیمارستان بود که مادرم دچار آشفتگی روحی شد. او سختیهای زیادی را در زندگی تحمل کرده بود و اکنون پسر بزرگش را نیز به خاطر تهمتهای یک جوان مرموز از دست داده بود.
او به اندازهای گریه کرد و اشک ریخت که برای مدت کوتاهی در بیمارستان بستری شد، ولی وقتی او را به خانه آوردیم دیگر نمیتوانست مرگ برادرم را از خاطر ببرد به همین دلیل او هم تصمیم به خودکشی گرفت و گفت که میخواهد نزد برادرم برود! هرچه تلاش کردیم تا او را منصرف کنیم، فایدهای نداشت، بالاخره به او گفتیم اگر قرار است تو هم از دنیا بروی! ما نیز در این دنیا نمیمانیم! و باید همه با هم نزد برادرمان برویم! این درحالی بود که پدرم از سالها قبل به طور جداگانه زندگی میکرد و در کنار ما نبود!
در این شرایط یکی از خواهرانم روی ۲ برگ کاغذ، وصیت نامهای را نوشت و تاکید کرد که علت مرگ دسته جمعی ما مزاحمتها و تهمتهای ناروای جوانی به نام «بهروز» است! خلاصه حدود ساعت ۱۰ تا ۱ شب بود که شیرهای گاز را باز کردیم تا با گاز خودکشی کنیم، اما بعد از گذشت چند ساعت اتفاقی نیفتاد و ما هنوز زنده بودیم.
در این هنگام من به خاطر ترس از انفجار و این که به دیگر همسایگان خسارتهایی وارد نشود، همه شیرهای گاز را بستم و سپس مادرم تصمیم گرفت تا با مصرف زیاد قرص خودکشی کنیم.
در حالی که روی رختخواب هایمان و در کنار یکدیگر دراز کشیده بودیم هرچه قرص در منزل داشتیم، آوردیم و همه با هم قرصها را خوردیم که دیگر چیزی نفهمیدم تا این که چند روز بعد زمانی که از بیمارستان مرخص شدم تازه دریافتم که همه خانواده ام جان خود را از دست داده اند و من تنها بازماندهای هستم که باید پیگیر این ماجرای تلخ باشم تا «بهروز» به سزای اعمالش برسد.
این خوانواده مشکل روانی داشتن شکایت بهروز بعد از مرگ سهراب؟ همون اول باید شکایت میکردن
میتونستن از پلیس کمک بگیرین آخه این چه کاریه
1_یه موقع بخاطره آبرو نمیتونی شکایت کنی/ یاگزارش بدی 2_کدام پلیس↔هیئتی هست که درآن قرص روانگردان میدن به خلق خدا ولی در چای وکلمن آب برای عزاداری ودوادرمان یا ترک اعتیاد آیا کلانتری اون منطقه نمیدونه محالاته/ آگاهی هشتگرد هم میدونه/هرکس مردیا کشته شدیا خودکشی کرد فاتحه
اگر قرار باشه یکی تهمت بزنه هیچ کاری باش نکنی بعد همه خودکشی کنی آخر نفهمیه باید یک نفر بهروز میکشت خودش هم قصاص میشد اون چهار نفر به زندگیش ادامه میداد