اجیر کردن آدمکش برای قتل خریدار سنگ قیمتی
مردی که متهم است برای کشتن خریدار یک سنگ قیمتی اجیر شده بود وقتی در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت، اتهامش را انکار کرد.
متهم که مردی جوان است از سوی فروشنده یک سنگ قیمتی اجیر شد تا خریدار را بکشد، در حالی که سنگ قلابی بود!
سه سال قبل زنی به پلیس مراجعه کرد و گفت شوهرش به نام محمود برای خرید یک سنگ قیمتی با فردی قرار داشته و از زمانی که از خانه خارج شده دیگر برنگشته است.
ماموران پس از شنیدن اظهارات این زن، ردیابی محمود را در دستور کار قرار دادند و در نخستین گام از تحقیقات تلفن همراه او را رصد کردند و مشخص شد آخرین بار در محدوده پاکدشت آنتن داده و چند روزی هم خط خاموش بوده است.
در ادامه از آنجا که همسر محمود گفته بود شوهرش بعد از قرار با شخص ناشناسی از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته، ماموران تماسهای ورودی و خروجی او را بررسی کردند و مشخص شد او یک هفته پیش از ناپدید شدن با شخصی به نام خسرو در تماس بوده است. بررسی آنتن تلفن خسرو نشان میداد او هم در روزی که محمود در پاکدشت بوده حضور داشته است.
به این ترتیب خسرو بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او که قصد داشت خودش را بیاطلاع نشان دهد وقتی در برابر مستندات پلیسی قرار گرفت بهناچار ماجرای ناپدیدشدن محمود را فاش کرد و گفت: دو هفته پیش از ماجرا من پیامکی را با این محتوا که سنگی قیمتی را پیدا کردهام و از آنجا که در شهر زندگی نمیکنم نمیتوانم آن را بفروشم، برای چندین نفر ارسال کردم و تنها کسی که با من تماس گرفت محمود بود. او مدعی شد هم میتواند سنگ را بفروشد و هم میتواند خودش آن را از من بخرد. با هم توافق کردیم سنگ را به قیمت 350 میلیون تومان از من بخرد. بعد از آن با هم قرار گذاشتیم و من سنگ را که داخل جعبهای چوبی قرار داده بودم، به او دادم و 350 میلیون تومان هم گرفتم. دو روز بعد محمود در حالی که عصبانی بود با من تماس گرفت و گفت سنگ قلابی است و من سرش را کلاه گذاشتهام؛ من هم گفتم سنگ اصل است و شناسنامه دارد و قرار شد در دیدار بعدی شناسنامه آن را به دستش برسانم.
متهم افزود: از آنجا که سنگ شناسنامهای نداشت با کارگرم شاهرخ که نیاز مالی داشت صحبت کردم و از او خواستم در ازای دریافت 100 میلیون تومان محمود را بکشد و شاهرخ هم پذیرفت. فردای آن روز دو میلیون تومان به عنوان پیشپرداخت به شاهرخ دادم و به اتفاق هم به محل قرار در پاکدشت رفتیم و او محمود را با شلیک گلوله کشت و جسدش را همانجا دفن کردیم.
پس از اظهارات متهم، شاهرخ نیز دستگیر شد و با تایید حرفهای خسرو به قتل اعتراف کرد. در ادامه ماموران، جسد را کشف و با دستور مقام قضایی به پزشکی قانونی منتقل کردند.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای دو متهم، پرونده به منظور رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص برای متهمان کردند.
پس از آن شاهرخ به جایگاه رفت و در حالی که سرش پایین بود گفت: از خانواده محمود شرمندهام. خسرو صاحبکارم بود و میدانست من مشکل مالی دارم و با 100 میلیون تومان فریبم داد. البته او در پرداخت پول هم با من روراست نبود و غیر از دو میلیون تومان که قبل از قرار به من داده بود، مبلغ دیگری پرداخت نکرد. در چند روزی هم که از کشتن محمود گذشته بود هر بار که برای گرفتن مابقی پول به سراغش رفتم امروز و فردا میکرد و فهمیدم نمیخواهد مابقی پول را بدهد و من سر دو میلیون تومان زندگیام تباه شد. من نمیخواستم قاتل باشم و اگر نیاز مالی نداشتم و خانوادهام مشکل نداشتند، هیچوقت قاتل نمیشدم.
در ادامه خسرو به جایگاه رفت و گفت: من در اداره پلیس و تحت فشار مجبور به اعتراف شدم. اصلاً در جریان ماجرای قتل نبودم و شاهرخ را هم من اجیر نکردم. آن روز به محل قرار رفتیم تا شناسنامه سنگ را به محمود بدهم که سر موضوعی محمود دعوا و داد و بیداد کرد و شاهرخ هم با او وارد درگیری شد و بعد هم با اسلحه او را کشت.
پس از اظهارات متهمان، قضات برای صدور رأی وارد شدند.
شاخرخ و خسرو تو زندان باهم معامله کردن که شاهرخ گردن بگیره قتل رو و یه چیزی بهش بده خسرو در قبالش
چقدر حق و ناحق میشه تو این دادگاه ها
اینقدر دیدم از ترس جرم یکی دیگه رو گردن میگیرن تو زندان،چون تهدید به آزار خودش و خونوادش میکنن طرفو
یه جاهایی ردیابی میکنن میگن چیزی نیست خودکشی کرده یه جاهایی هم ردیابی نمیکنن از غیب میگن کشته شده صحبت پول بده اش ببر شده