دختر جوان در اسیدپاشی خواستگارش نابینا شد
آمنه بهرامی که 18 سال قبل در حمله مرد اسیدپاش بینایی دو چشم خود را از دست داد، هنوز در پیچ و خم مراجع قضایی برای رسیدن به دیه خود است.
18 سال و چند ماه و چند روز! آمنه حساب دقیق تک به تک روزهای تاریکی زندگی خود را دارد.
هنوز هم وقتی از روز حادثه حرف می زند با جزئیات همه چیز را تعریف می کند: «زیر پل سیدخندان از جلوی یک گل فروشی رد شدم. آن طرف خیابان یک بوستان بود.حس کردم کسی می خواهد از پشت سرم عبور کند.
خودم را کنار کشیدم که رد شود.ناگهان چشمم به چشمش افتاد. پوزخندی زد و قبل از اینکه فرصت کنم جنب بخورم ظرف اسید را روی صورتم خالی کرد. جیغ کشیدم و صورتم را با دست پوشاندم. گردنم به سمت پایین خم شده بود و سوزش عجیبی داشتم. تصویر پاهایش در حالی که داشت فرار می کرد، آخرین تصویری بود که در زندگی ام دیدم. بعد از آن همه چیز تاریک شد تا همین الان!»
12 آبان سال 83 حمله مرد اسیدپاش به سمت دختری به نام آمنه بهرامی که آن زمان 27 سال داشت سبب نابینا شدن هر دو چشم او شد و متهم بلافاصله شناسایی و دستگیر شد. با رای صادرشده از سوی قضات دادگاه کیفری یک استان تهران متهم به قصاص عضو محکوم شد و درست زمانی که قرار بود آمنه چشم های متهم پرونده را از او بگیرد؛ او را بخشید و از قصاص چشم های متهم گذشت کرد.
حالا 12 سال از روزی که آمنه روشنی زندگی را دوباره به متهم ارزانی داشت می گذرد ولی این زن جوان که نیمی از زندگی اش را در تاریکی و حسرت دوباره دیدن سپری کرده است، هنوز در راهروهای مراجع قضایی پرسه می زند تا بتواند دیه خود را بگیرد.
آمنه بهرامی صبح روز گذشته بار دیگر در دادسرای جنایی تهران حاضر شد و در مورد دلیل حضورش به خبرنگار ما گفت: «روز اجرای حکم زمانی که تصمیم گرفتم از قصاص چشم های متهم گذشت کنم، در برگه رضایت نامه نوشتم : بخشیدم! بخشش کامل خود را در مورد چشمانم اعلام می کنم اما درخواست دیه کامل اعضای از دست رفته را دارم. همین نوشته 12 سال است که من را برای گرفتن دیه ام سردرگم کرده است. حرف من این بود که از قصاص عضو گذشت می کنم اما اشاره جمله دوم به تقاضای دیه مورد توجه نبوده است.
در این سالها 55 میلیون تومان دریافت کرده ام که بابت غرامت هزینه جراحی هایم بود. آن پول را هم مردم در کمک به متهم پرداخت کردند که به من داده شد.
اما این مبلغ در ازای دیه من نبود و برای تامین هزینه های سنگین جراحی هایی بود که به من تحمیل شد.
در سال 90 متهم پرونده به پرداخت 200 میلیون تومان دیه محکوم شد و من بابت این مبلغ و دیه چشمانم هنوز وجهی دریافت نکرده ام. برای همین امروز به دادسرا آمدم تا تقاضای رسیدگی مجدد به پرونده را داشته باشم.»
آمنه انگار در هر لحظه هزار بار سر می خورد به خاطرات گذشته اش. به روزهای قبل از حادثه و قبل تر و بعدتر. انگار این فاجعه زندگی آمنه را به دو نیم قسمت کرد. خودش می گوید زندگی اش نابود شده است.
در ادامه این گزارش گفتگو با آمنه بهرامی را بخوانید.
پشیمانم که بخشیدم!
آمنه را خیلی ها می شناسند.
برای کسانی که امروز با تو آشنا می شوند خودت را معرفی کن.
من آمنه بهرامی هستم، متولد سال 56. دانشجوی الکترونیک بودم که این حادثه رخ داد.
متهم را چند وقت بود می شناختی؟
راستش شناخت خیلی درست و حسابی ای از او نداشتم. 5 سال از من کوچکتر بود و ترم های آخر که بودم تازه وارد دانشگاه ما شده بود. یک بار در دانشگاه به من تنه زد و خیلی عصبانی شدم. برای همین با او بحثم شد.
جز این دیگر برخوردی با او نداشتم.
چه چیز باعث شد از تو کینه به دل بگیرد؟
شماره تلفن خانه مان را پیدا کرده بود. یک روز مادرش تماس گرفت و از من خواستگاری کرد. من او را به یاد نداشتم و هر نشانی ای که می داد به خاطر نمی آوردم.
فقط وقتی سن و سالش را فهمیدم گفتم ما به درد هم نمی خوریم و من ایشان را نمی شناسم برای همین جوابم منفی است. از آن روز تا دو سال بعد هر چند ماه یک بار مادرش به خانه ما زنگ می زد و می گفت پسرم گفته فقط می خواهد با تو ازدواج کند.
بالاخره بعد از دو سال تماس های پی در پی تصمیم گرفتیم که آنها به خواستگاری بیایند و مادرم آدرس خانه مان را به آنها داد.
اما قبل از اینکه بیایند من موضوع را به دوستم گفتم و تعریف کردم که دو سال است یکی از بچه های دانشگاه خواستگار من است. گفتم که او را نمی شناسم و فقط فهمیده ام نامش مجید است. با نشانی هایی که دادم دوستم گفت که او همان کسی است که با تو دعوا کرد! من هم گوشی را برداشتم و قرار خواستگاری را کنسل کردم.
بعد چه شد؟
من در یک شرکت نزدیک خیابان شریعتی کار می کردم. به گمانم از خانه مان من را تعقیب کرده بود و چندین روز سر کوچه محل کارم می نشست.
حتی موضوع را به ماموران کلانتری هم گفتم که گفتند فعلا که کاری نکرده است. بی محلی کن تا خسته شود و برود. اما در نهایت با کینه جویی اقدام به این کار کرد و تمام زندگی ام را سوزاند.
چه شد که رضایت دادی؟
من باید خودم حکم قصاص را اجرا می کردم اما چون بینایی نداشتم مجبور بودم از خانواده ام کمک بگیرم.
دلم نمی خواست خانواده ام را درگیر کنم. اما حالا پشیمانم که این کار را نکردم چون بعد از این حادثه بارها برای زنان سرزمینم حادثه اسیدپاشی رخ داد.
انگار بخشش قصاص عضو، اسیدپاش ها را وقیح می کند.هر چند در آن لحظه قدرت در بخشیدن بود. چون بخشیدن کسی که تمام زندگی ام را سوزانده بود درست در لحظه ای که می توانستم انتقام بگیرم واقعا کار سختی بود.
تقاضای الان تو چیست؟
تقاضای رسیدن به حقم را دارم.31 بار جراحی شده ام و هنوز نیاز به عمل جراحی دارم. برای همین لازم است که دیه ام را بگیرم.
قابل توجه رئیس قوه قضاییه که رگ گردنش برای حجاب باد میکنه ولی برای عدالت نه هر روز هم جلسه داره همش هم حرف تکراری و بی ربط به مسائل اصلی مردم
این موردرانمیدونم، اما بی حجابی وبدحجابی هم یکی ازعوامل موثردروقوع این وقایع است بی خودوسط دعوا نرخ تعیین نکن
اخه اسید پاشی ارزش حساب میشود .
اکراین دختر بره الان چشم اون پسره رو کور کنه قانون چکار میکنه
اشتباه نکنید
بخشش شامل کسی میشه که بدون قصد و نیت و نقشه قبلی باعث آسیب رساندن کسی میشه
این آدم چند سال در تهیه نقشه برای انتقام بوده
و حتی اگر این دختر تحت تاثیر احساسات و تبلیغات دیگران برای بخشش قرار گرفته بود قاضی نباید حکم را لغو میکرد
وقتی چنین احکامی لغو میشه افراد بیوجدان از سست بودن قانون سواستفاده کرده و این جنایتها افزایش پیدا میکنه
اگر این خانم پشیمان شده باز هم حق دوباره داره شکایت کنه و قصاص
چون این آقا نتونسته رضایت شاکی رو کامل بگیره
پس وکیل این خانم یا نفوذیه یا نادان
کاش تحجر و بدبختی و قوانین کثیف که نمیتوانند حق تو را از یک وحشی بگیرند روزی تمام شود ، کاش آن قاضی که در یک دقیقه حکم بخشش را برای آن ملعون امضاء کرده بود حق تو را هم در همان لحظه میستاند ولی چه فایده شاید ... شاید قاضی نبوده شاید حیوان بوده
دوباره شکایت کند
اینجور کارها فقط در کشورهای اسلامی رخ میده چون تعصبات و خرافات ذهن مردم رو شستشو داده
نه. در کشورهای دیگر هم هست. ولی در اینجور کشورها خیلی بیشتره.
قضیه عشق عاشقی بوده چه ربطی به اسلام دارد؟
عشق ؟؟؟
واژه مقدسی است
لطفاً آن را با پدرسوختگی یکی نکنید
قانون درستی نداریم
چرا باید قانون بگه خود فرد قربانی یا یکی از اعضای خانواده اش حکم را اجرا کند؟؟؟؟؟
شاید خانواده جرأت چنین کاری را نداشته باشه
شاید از خوف تکرار این جنایت به روی خود منصرف شوند
چرا مثل قدیم عمل نمیشه؟؟ افرادی از خود دولت و قانون صورتهای خود را میپوشاندند و حکم را اجرا میکردند
شل بودن قانون حق این زن را ضایع کرده
ای کاش این خانم تقاضا میکرد من در صورتی رضایت میدم که تمام مخارج درمان و تا آخر عمر تمام مخارج زندگی ام را تامین کند
حالا اون مرد شیطان صفت به راحتی عشق و حال میکنه و به زندگیش ادامه میده در حالیکه این زن ساده تمام زندگی اش رو از دست داده
هر روز یک خبر درد اور
عدالت نظام مقدس اللهی مردمی ...... اگر دختر بسیجی بود یا دختر یکی از مسوولین بنظر شما ایا اسید باش امروز زنده می ماند یا هفته اول ارتکاب جرم اعدامش میکردن
انقدرمزخرف نگو،چه ارتباطی داره؟
اتفاقن کلی ارتباط داره و نشانه ناکارآمدی قوه قضائیه در استیفای حق ما مردم عادی و غلبه رابطه بر ضابطه در سیستم قضایی ایران و البته کل ساختارهای کشوری و لشکری ایران است...شما متوجه ربطش نمی شی به این معنا نیست ربطی نداره
خودش طرف بخشیده تقصیر کیه
اینکه پروندآش مربوط به اختلاسگری نمیشه که برود کانادا ،یه پرونده عادی صدسال هم قاضی پرونده وقت دارد
اینها فقط ،،،،،،،،،،،،که خانم حجابت را رعایت کن ،چرا به پلیس مراجعه کرده پلیس اقدامی نکرده ؟لعنت بر شما ونسلتان
نبایدگذشت میکردخواهرمن بودچنان اسیدرا به صورت پسره می پاشیدم که هردوتاچشمش درجا کوربشه ،لب ودهن وتا گردنش هم آتش بگیرهتاعبرت دیگران بشه
دستگاه قضایی کشور ویرانه تر از قبل شده...
احقاق حق و اجرای عدالت از این سیستم ویرانه دور از انتظاره
یادتان هست با سپیده رشنو به خاطر یه جرو بحث با آن دختر فرمانده سپاه چه کردند؟ حالا اگر به جای این خانم یه دختر بسیجی آسیب دیده بود تا حالا آن مردک خبیث صدبار اعدام شده بود
آقای ناشناس که هر بحثی میشه تو مثل قاشق نشسته با تیکه به بسیج و سپاه و روحانیت میای وسط. آلبانی مگه بسیجی داره؟
شما که عمرت رو به پایانه از سازمان منافقین توبه کن برگرد، هیچ اتفاقی برات نمیفته. وگرنه اونجا نفله میشی. خود دانی.
بی قانونی بی قانونی مطلبندمثل طالبان که پس ایران برمی اید
خیلی خیلی کار بدی کردی که بخشیدی .. اخه چه فکری کردی که بخشیدی مظلوم را مظلومیت حق است ... دوباره شکایت کن برو قوه قضاییه حق خودت را بگیر و دو تا چشمش کور کن ... اخه یکی تو خانواده شما نبود که از حق تو دفاع کنه ...
نمیشه عزیزم . قانونا شما وقتی یکبار اعلام رضایت میکنی دیگه تمامه و حق دوباره شکایت کردن رو نداری
دختر عزیز با این گذشتی که کردی هم به خودت ظلم کردی هم به افراد بعد از خودت که دور ازجان مورد اسید پاشی قرار میگیرند
قوانین ما به اندازه کافی ناقصُ ناکارامد هست و با این گذشت کردن ها روز به روز بدتر میشه.
شاعر میفرماد
به نادانی گرفتم کوره راهیی
ندانستم که می اُفتم به چاهی
قابل توجه کسانی که میگن گذشت کنید چرا مگه ما بیشتر یکبار زندگی میکنیم
درسته
و این جمله رو زیر سوال میبره:
در عفو لذتی است که در انتقام نیست...
اگر گذشت، لذت داشت این دختر بیچاره امروز نمیگفت از بخشش این مرد پشیمانم !
این آقا باید هر سال از این خانم سر میزد و میپرسید اگه کم و کاستی داره جبران کنه نه اینکه غیبش بزنه و دیه رو هم نده
کاری کرده که این خانم از کارش پشیمان شده
او جنایت کرده
این زن اعلام کرده چون کسی نبوده اسید بپاشه به ناچار رضایت داده
پس او رو نبخشیده شاید این دنیا راحت باشه ولی مطمئن باشه آخرت جزای بدی در انتظارشه
خواهر گرامی من
گذشت کردن برای سوانح غیر عمد است نه جرمهایی که عمدن با هدف آسیب زدن اتفاق می افتد...شما با گذشت کردن به سایر قربانیان اسید پاشی هم علاوه بر خودتان ستم کردید...