قاتل مرد طلبکار از چوبه دار نجات یافت
بدهکار خشن که طلبکارش را به قتل رسانده و جسدش را آتش زده بود، از طرف اولیای دم بخشیده شد.
متهم که مردی جوان است چون حاضر نشد پول مرد طلبکار را برگرداند با او درگیر شد و وی را به قتل رساند و جسدش را آتش زد. متهم به قصاص محکوم شده بود اما موفق شد رضایت اولیای دم را بعد از هفت سال جلب کند.
سال 95 بود که ماموران پلیس متوجه شدند جسدی در بیابانهای اطراف تهران رها شده است. جسد که به آتش کشیده شده بود، به پزشکی قانونی انتقال یافت.
در ادامه جسد برای تشخیص هویت با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد. هنوز ۲۴ ساعت از این ماجرا نگذشته بود که زن میانسالی به نام اکرم با مراجعه به اداره آگاهی اعلام کرد همسرش کریم صبح روز قبل از خانه خارج شده و دیگر به منزل برنگشته است. از آنجا که مشخصات اعلامشده از سوی اکرم به مشخصات جسد تازه کشفشده نزدیک بود اکرم به پزشکی قانونی رفت و جسد را شناسایی کرد.
همسر مقتول به ماموران گفت: کریم چند ماه قبل به یکی از دوستانش به نام نادر مبلغی را قرض داده بود و چند روز قبل از ماجرا چندین بار از نادر خواست تا پولش را برگرداند اما او هر بار بهانهای میآورد تا اینکه شب قبل از اینکه ناپدید شود با نادر قرار گذاشت و پس از آن هم از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت.
با اظهارات همسر مقتول، ماموران تلفن نادر را بررسی کردند و مشخص شد تلفن همراه او در محدوده محل جنایت آنتندهی داشته است. به این ترتیب نادر بازداشت شد.
متهم پس از دستگیری و در توضیح ماجرا به ماموران گفت: من و کریم از سالها قبل با هم دوست بودیم تا اینکه برایم مشکل مالی پیش آمد و چند میلیون تومان از کریم قرض گرفتم و قرار شد 6 ماه بعد آن را برگردانم. بعد از چهار ماه کریم تماس گرفت و خواست پولش را برگردانم. به او اعتراض کردم و گفتم قرار بود 6 ماهه قرضم را برگردانم اما کریم گوشاش بدهکار نبود. در نهایت با هم قرار گذاشتیم من هم صبح زود به محل قرار رفتم، کریم وقتی من را دید بدون مقدمه حمله کرد. او از داخل صندوق عقب خودرو خود دبه بنزینی را بیرون آورد و تهدیدم کرد که آتشم میزند. وقتی یکباره بنزین را روی صورتم پاشید عصبانی شدم و درگیری میان ما بالا گرفت و برای دفاع از جانم دبه را از او گرفتم و قدری بنزین روی او ریخته شد. بعد هم دبه را پرتاب کردم که بخشی از بنزین روی اتومبیلش پاشید. در همان لحظه کریم فندکش را روشن کرد که بخشی از بدن من سوخت و خودش هم آتش گرفت و به داخل خودرو افتاد و ماشینش هم شعلهور شد. من هم از ترسم از محل فرار کردم.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یکم استان تهران رفت.
در ابتدای این جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند. پس از آن متهم به جایگاه رفت و با رد اتهام قتل عمد مدعی شد: مقتول قصد داشت من را بسوزاند و عمدی در کارم نبود.
در نهایت قضات ادعای متهم را پذیرفتند و او را از اتهام قتل عمد مبرا کردند.
بعد از صدور رأی، اولیای دم به حکم اعتراض کردند و پرونده به دیوان عالی کشور رفت و قضات شعبه چهارم دیوان بعد از بررسی مدرکها و مستندات پرونده رأی را نقض کردند و پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران همعرض فرستاده شد.
در این جلسه هم اولیای دم درخواست قصاص کردند و بار دیگر متهم به جایگاه رفت و ضمن رد اتهامش با ذکر جزئیاتی از روز حادثه مدعی شد که عمدی در کارش نداشته و صرفاً موضوع دفاع از جان بوده است.
در پایان جلسه قضات بر اساس مدارک موجود در پرونده و مستندات، متهم را به قصاص محکوم کردند.
پس از تایید حکم، در حالی که متهم در یک قدمیچوبه دار قرار داشت توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و پرونده برای رسیدگی از جنبه عمومی جرم مورد بررسی قرار گرفت.
در این جلسه متهم به جایگاه رفت و ضمن ابراز ندامت گفت: هفت سال پیش به دلیل ندانمکاری و یک لحظه عصبانیت کاری کردم که زندگی خودم و خانوادهام نابود شد. حالا از قضات درخواست میکنم در حد امکان در مجازاتم تخفیف قائل شوید تا بتوانم سالهایی را که در بند بودم برای خانوادهام جبران کنم. هفت سال پیش 54 سالم بود و حالا در آستانه 62 سالگی هستم و فکر نمیکردم که یک قرار ملاقات آن هم برای حل اختلافات مالی با دوستم کارم را به اینجا برساند.
با پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.