سرقت، شغل خانوادگی ماست
دختر نوجوان میگوید برای کمک به خواهرش در سرقتها با او همراه میشد.
ستاره و سارینا دو خواهر جوان هستند که با هم سرقت میکردند و زندگیشان را میگذراندند.
ستاره که زیر 18 سال است از زندگیاش میگوید:
من که نمیخواستم سرقت کنم. به خواهرم کمک میکردم.
بله. با هم دزدی میکردیم، من کشیک میدادم خواهرم یواشکی کیف را میزد و فرار میکردیم.
خواهرت چرا دزدی میکرد؟
پدر و مادر داری؟
هر دو فوت کردهاند، من با خواهرم و شوهرخواهرم زندگی میکنم.
او هم همین کار را میکند، بیشتر وسایل ماشین میدزید.
پس کسبوکار خانوادگی شما دزدی است؟
خواهرت بچه هم دارد؟
نه. آنها دو سال است ازدواج کردهاند، من از اول با خواهرم زندگی میکردم.
خواهرم این کار را میکرد من هم همراهش شدم، شوهرش به او یاد داد چهکار کند.
خواهرت و شوهرش چطوری آشنا شدند؟
در پارک با هم آشنا شدند. خواهرم در خانههای مردم کار میکرد، با فرید که آشنا شد به سمت دزدی رفت. ما یک خانه داریم که ارث پدریمان است. در آن خانه زندگی میکنیم و اینطوری هم خرجمان را درمیآوریم.
حالا فرید برای آزادی شما کاری کرده است؟
قرار است سند بیاورد ولی چون خانه پدرم قولنامهای است نمیشود آن را بیاورد. فعلاً کاری نکرده، البته دارد تلاش میکند خواهرم را آزاد کند.
خیلی پشیمان هستم، واقعاً دیگر این کار را نمیکنم، زندان خیلی ترسناک است، خیلی ترسیدم وقتی بازداشت شدم.
پس اقا زاده ای