شلیکهای خونین پلیس در قلب پایتخت
مرد جوان که اجیر و در انتقامجویی مسلحانه وارد یک دفتر اداری شده بود، با شلیک گلوله پلیس از پای درآمد.
ظهر روز جمعه 23 تیرماه امسال، صدای شلیکهای پی در پی گلوله، اهالی محله تجریش را مضطرب کرده بود.
مرد جوان با در دست داشتن اسلحه کلاشنیکف وارد یک اداره شده بود و از رفتار خشن او بعید نبود که در اولین فرصت قلب هر کسی را که مانع او میشود نشانه بگیرد و او را از پای در بیاورد.
همه چیز تنها در عرض یک ساعت اتفاق افتاد و همه دقایق در آن یک ساعت پر از التهاب و وحشت بود.
مأموران پلیس خیلی زود از راه رسیدند، شاید ثانیهای تعلل آنها برای شروع عملیات سبب میشد نگهبان ساختمان اداری جان خودش را از دست بدهد.
مرد مسلح روی پشت بام رفت و شروع به تیراندازی کرد، اما دقایقی بعد مأموران پلیس او را با شلیک گلوله از پای درآوردند.
به این ترتیب رسیدگی به موضوع در دستور کار وحید ناصری، بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت و تیم جنایی به همراه مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران بالای سر جسد جوان مسلح حاضر شدند و تحقیقات برای رازگشایی ماجرا آغاز شد.
اختلافات ملکی رنگ خون گرفت
تحقیقات ابتدایی نشان میداد که جوان مسلح به همراه پیرمردی ساعتی قبل از حادثه قصد ورود به یکی از واحدهای اداری ساختمان را داشت که دفتر معاملات املاک بود.
آن پیرمرد با صاحب این واحد از مدتی قبل دچار اختلاف مالی به خاطر ملکیت یک ملک شده و حتی کارشان به درگیری هم کشیده بود.
یک بار زمانی که صاحب آژانس معاملاتی در یکی از شهرهای شمال کشور مشغول تفریح بود، پیرمرد سراغ او رفته و او را در جای خلوتی پیدا کرد، سپس مورد تهدید قرار داد.
اما ماجرا به همان جا ختم نشد و سری بعد پیرمرد نقشه حمله به محل کار صاحب معاملات ملکی را کشید. این بار او به همراه جوانی مسلح وارد دفتر کار واقع در خیابان بهشتی جنب متروی میرزای شیرازی شد.
نگهبان جوان این واحد اداری که مورد حمله پیرمرد و جوان مسلح قرار گرفته بود اولین کسی بود که تحت تحقیقات مأموران جنایی قرار گرفت.
این در حالی بود که دوربینهای مدار بسته لحظه حمله پیرمرد و همدستش را به ثبت رسانده بود.
در این تصاویر دیده میشد که جوان مسلح با قنداق اسلحه به سر و صورت نگهبان جوان ضرباتی میزد و در همان حال یک قمه هم در دست دیگرش بود.
نگهبان جوان گفت: «من اهل سقز هستم و از سال قبل که در تهران دانشگاه قبول شدم به اینجا آمدم. نگهبان این واحد اداری شدم که هم هزینه تحصیلم را تأمین کرده و هم جایی برای سکونت در تهران داشته باشم.
روز جمعه این واحد اداری تعطیل است. ساعتی قبل از حادثه سر و صدایی پشت در واحد شنیدم، در چوبی را باز کرده و دیدم جوانی مسلح پشت در ایستاده و با تایلیور در حال بریدن قفل در آکاردئونی است.
من سریع در چوبی را بستم و قفل زدم. هر دو مرد عربده میکشیدند و میگفتند در را باز کن. من خیلی سریع با مدیر دفتر تماس گرفتم و ماجرا را برای او توضیح دادم.
گفتم این دو مرد را نمیشناسم، فقط در یک لحظه دیدم که پیرمرد زنجیر طلا گردن دارد و خالکوبیهای زیادی هم دارد. مدیر توضیحی به من نداد اما حدس زدم پیرمرد را شناخته باشد.
به من گفت فوراً با پلیس تماس بگیرم که من هم همین کار را کردم، اما به محض اینکه تلفن را قطع کردم، قفل در چوبی را هم شکسته و وارد واحد شدند.»
نگهبان جوان در ادامه گفت: «من در اتاقک نگهبانی که در ورودی واحد اداری ما واقع شده ایستاده بودم که این دو نفر به من حمله کردند.
پیرمرد چیزی در دست نداشت یا اگر هم مسلح بود من سلاح او را ندیدم، اما مرد جوان با قنداق اسلحه چندین ضربه به من زد.
گمان میکردم اگر یک حرکت اضافه انجام دهم به من شلیک میکند. اما دقیقهای بعد پلیس از راه رسید و آن دو نفر متوجه حضور پلیس شده و از واحد بیرون رفتند که من دیگر متوجه نشدم چه شد. فقط این را میدانم که شاید اگر مأموران پلیس یک دقیقه دیرتر رسیده بودند، مرد مسلح مرا میکشت تا به هدفشان برسند.»
درگیری مسلحانه با مأمور پلیس
زمانی که پیرمرد و همدستش متوجه حضور پلیس شدند از واحد اداری فرار کردند. پیرمرد سمت در خروجی دوید و مرد جوان از واحد اداری در طبقه پنجم ساختمان به سمت طبقه ششم و سپس به پشت بام رفت. پیرمرد در حال خروج از ساختمان با مأموران پلیس سینه به سینه شد و خودش را یکی از اهالی جا زد. او وانمود کرد که از حضور مرد جوان مسلح وحشت زده است و به مأموران گفت که سارق مسلح به پشت بام فرار کرد!
به این ترتیب این مرد برای خود فرصت فرار ایجاد کرده و از مهلکه گریخت. سپس مأموران به سمت پشت بام رفته و مشاهده کردند که در پشت بام قفل است، اما بررسیهای اولیه توجه یکی از مأموران را جلب کرد و او متوجه شد طلق روی در پشت بام حرکت کرده است.
جوان مسلح وارد پشت بام شده و با تکان دادن طلق چفت روی در را بسته بود تا با صحنهسازی پلیس را گمراه کند، اما مأموران پلیس پی به نقشه این مرد برده و وارد پشت بام شدند.
سه مأمور پلیس در سه جهت مختلف حرکت کرده و یکی از آنها ناگهان جوان مسلح را روبهروی خود دید که اقدام به تیراندازی کرد.
مأمور پلیس با فرار بموقع جان سالم به در برد اما مرد مسلح با پریدن روی یک کولر اقدام به تیراندازی به مأموران پلیس کرد که در این هنگام مأموری دیگر برای نجات جان همکارانش بعد از سه بار اخطار به متهم، اقدام به تیراندازی کرد که منجر به اصابت گلوله به گلوی مرد تیرانداز و سپس مرگ او شد.
بنا بر این گزارش، مأمور پلیس با دستور بازپرس پرونده بازداشت شد تا زوایای پنهان ماجرا مشخص شود. سپس با تشخیص بازپرس جنایی، مأمور پلیس با تودیع وثیقه موقتاً آزاد شد تا مراتب قانونی رسیدگی به پرونده طی شود.
در همین حال پیرمرد متواری که نقشه انتقامجویی را طراحی کرده بود تحت تعقیب است و تلاش برای دستگیری او ادامه دارد.
حتما آن مامور ها هم که گفتید 3 بار اخطار داده بودند می خواستند پای آن مرد را بزنند که اشتباهی خورده به گلویش!خب به هر حال گلوی بعضی افراد به پایشان چسبیده!
خاک بر سرت که از یک قاتل وحشی حمایت می کنی که دل ارباب هات رو شاد کنی، ولی بدون که اون ارباب ها حتی در حد یک پهن هم تو رو به حساب نمیارن.
مامور پلیس فردمسلح را در درگیری مسلحانه هدف قرار داده، به دستوربازپرس بازداشت شد؟!!!!!!عجب جوک خنده داری ،ننویسیداینها را کشورهای پیشرفته مسخرمون می کنندوالا، چندوقت مردم جرات نمی کنیم توی خیابون راه بروند پلیسی که در درگیری مسلحانه جرات تیراندازی نداشته باشه دیگه اسمش پلیس نیست مثل گوسفنده
مملکت جوری شده که هر کی برای گرفتن حق خود متوسل به قانون نمیشه شاید امیدی به قضات وقوانین نداره برای همین دیگه شخصا اقدام می کنند واین فجایع به بار میآید
متآسفانه هیچ امیدی به دادگاهها نیست وهیچ قانونی درکشوروجود نداردقانون برای ضعفاست ومردم چون امیدی به دادگاه وقوه قضاییه ندارند خودشان دست به کارمیشوندتا احقاق حق کنند.کلاهبرداری زیادشده وافرادزیادی باچک بی محل اموال مردم رابه غارت برده اندوقانون برایشان هیچ کاری نمیکندوفقط نظاره گراست
جمعه کدوم اداره بازه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نوشته که جمعه این واحد کاری تعطیل است و فقط نگهبان اونجا بوده
و احتمالأ قصد داشتن مدارکی رو با خود ببرند
واقعا که قانون ما فقط از دزدها حالا هر جورش از مرغ دزد تا اختلاس گر حمایت میکنه.
این تیتر شما به جای تقویت کار پلیس بیشتر به تضعیف آن می پردازد خود را اصلاح کنید
مامور پلیس رو بازداشت کردند؟ خیلی مضحکه، این قوانین رو کی وضع کرده،اونوقت از پلیس چه انتظاری میشه داشت؟ چطور توقع داشته باشیم که جلوی جانی و دزد و راهزن رو بگیرند؟ کلهم اجمعین این مملکت وارنه ست، درستکارها محکومند و مجرم ها و دزدها آزاد و جاشون روی چشم.
قانون کاری به کار ادمهای کلاه بردار ودزد نداره ان پیرمرد بدبخت حتمآ مالش بردند که قانون پشتیبانی ازش نکرده پشتیبانی از کالاه برداره کرده که گاویه ان بدبخت را نشانه گرفته مردم راسر گار نزارید
دولت از حق ملت پشتیبانی نمیکند اگر مخوای از حقت دفاع کنی یا باید یاپول داشته باشی بدی پارتی یا باید خودت از حق حودت دفاع کنی به دولت جمهوری دل نبند