فقط یک گوشی سرقت کردم، 25 سرقت دیگر کار من نبود
دیوان عالی کشور حکم 17 سال حبس مردی را که به خاطر موبایلقاپی بازداشت شده بود نقض کرد و متهم وقتی یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت، از فقر و بدبختیای گفت که زندگیاش را فرا گرفته بود.
متهم که جوانی به نام آرش است پیشتر در شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به اتهام سرقت 26 فقره گوشیقاپی به زندان محکوم شده بود. آرش به رأی صادره اعتراض کرد و حکم حبس او شکسته شد. آرش که این بار در شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده است، باز هم اتهام را رد کرد.
آنها دو نفر بودند. آرش را از روی موتور به زمین انداختم، چند نگهبان که آن اطراف بودند هم آمدند تا کمک کنند. دوست آرش که سوار موتور بود به سمت ما برگشت و با پخی قمه چند ضربه به من زد اما آرش را ول نکردم، مرد موتورسوار هم فرار کرد.
او گفت: من به آرش گفتم اگر خسارتم را جبران کند رضایت میدهم. البته گوشی را گرفتهام اما باید رضایت من را به طریقی جلب کند.
سپس سه شاکی دیگر که در جلسه دادگاه حضور داشتند شکایت خود را مطرح کردند. آنها گفتند: ما چهره آرش را دیدیم که دزدی کرد اما مدرک دیگری نداریم که بدهیم و آرش هم گوشیهای ما را تحویل نداده است.
متهم گفت: من 22 ساله هستم و حالا نزدیک به دو سال است که در زندان هستم. موتورسازی کار میکردم. از بچگی با بدبختی کار کردم که کمکخرج مادرم باشم. من بجز مادر دیگر هیچکس را ندارم. مدتی بود مهرداد را میشناختم، در واقع از بچگی هممحلی بودیم.
مهرداد دزدی میکرد و من هم این را میدانستم.
چند باری گفته بود بیا برویم دزدی کنیم که من قبول نکردم. تا اینکه روز حادثه مقابل موتورسازی دنبالم آمد. با هم رفتیم ماریجوانا کشیدیم.
من در حال خودم نبودم. مهرداد گفت بیا دوتا گوشی بزنیم، من هم همراهش رفتم. گوشی اول را خودش زد. به فاصله 10 دقیقه گوشی دوم را من زدم که دستگیر شدم.
من فقط یک گوشی دزدیدم. سرقتهای دیگر کار من نبود. قسم میخورم کار من نیست. فقط دو فقرهای که شرکت داشتم را قبول دارم.
متهم درباره اینکه چرا شکات دیگر او را به یاد دارند، گفت: آنها اشتباه میکنند، من این کار را نکردم. پلیس خانهام را زیر و رو کرده و هیچ چیز پیدا نکرده است. اگر گوشی را دزدیده بودم باید در خانهام پیدا میشد.
او درباره زندگیاش گفت: پدر ندارم. مادرم با بدختی من را بزرگ کرد. از بچگی هم کار میکردم. حالا هم مادرم کاری از دستش برنمیآید و داییام دنبال کارهایم افتاده است. از سر بدبختی دزدی کردم. یک مورد بیشتر هم نبود. بقیه دزدیها کار من نبود.
او درباره اینکه دوستش کجاست گفت: او فرار کرده و من هم نمیدانم کجاست. من حالا در زندان کار میکنم که بتوانم هزینهام را بدهم. مطمئن باشید اگر میدانستم کجاست میگفتم تا بتوانم خودم را از این وضعیت نجات بدهم. در شعبه قبلی هم گفتم سرقتها کار من نیست ولی قضات قبول نکردند. اعترافاتی هم که در اداره آگاهی کردم برای این بود که در شرایط درستی نبودم.
بعد از پایان گفتههای متهم، وکیل مدافع او نیز در جایگاه حاضر شد و دفاعیات خود را مطرح کرد. در پایان هیات قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.